۱۳۹۷ خرداد ۱۷, پنجشنبه

سرسخن


درود بر مردم مبارز کازرون!
مبارزة انقلابي عليه نظامِ جمهوري اسلامي، جشنِ ستمديدگان است!
نشریه آتش  شماره 79

چهارشنبه 26 ارديبهشت مردم شهر کازرون در استان فارس دست به مبارزهاي گسترده و راديکال عليه رژيم اسلامي زدند. مبارزه و اعتراض که عليه طرح تفکيک اين شهرِ 150 هزار نفري به دو شهر مجزا و ايجاد شهرستانِ جديدي به نامِ «کوه چنار» آغاز شده بود در چند هفتة اخير اوج بيشتري يافت و در ادامه به مبارزهاي سياسي و سر دادنِ شعارها عليه جمهوري اسلامي و رويارويي قهري با دستگاه سرکوب آن، منجر شد.
در اين مبارزه (که هنگام تهيه اين مطلب هنوز به صورت پراکنده در نقاط مختلف شهر ادامه دارد)، چندين خودروي يگان ويژه و نيروي انتظامي و کانکسهاي پليس توسط مردم خشمگين به آتش کشيده شد. هزاران جوان که براي آزاد کردن دستگيرشدگان جلوي درب پاسگاه نيروي انتظامي تجمع کرده بودند با شليک مستقيم گلوله روبهرو شدند، کشته و مجروح دادند و دلاورانه به پاسگاه حمله کرده و آنجا را از بيخ آتش زدند. شيشه بانکها به نشانة نماد دزدي و زالو صفتيِ نظامِ اسلامي شکسته شدند و در روز جمعه 28 اردبيهشت يک بانک به آتش کشيده شد. شعارهايي مانند «واي به روزي که مسلح شويم»، «دشمن ما همين جاست، دروغ ميگن آمريکاست»، «مرگ بر ديکتاتور»، «وعدههاي دروغين، نميخوايم نميخوايم» و شعار عليه صدا و سيماي جمهوري اسلامي در شهر طنينانداز شد.
اخبار از ميان مردمِ محل تا به حال شمار جانباختگان را  7 نفر (5 مرد و دو زن) و تعداد مجروحين و دستگيرشدگان را بيش از صدها نفر ميداند. شهر چهرة يک منطقة جنگي دارد. بيمارستان در محاصرة نيروهاي امنيتي است و مردم اجازه ورود ندارند. چند محور ورودي به کازرون توسط رژيم بسته شده تا نيروهاي سرکوب مانع رسيدن جواناني شوند که از شهرهاي بوشهر و شيراز براي ياريرساني و مبارزه دوشادوش با مردم کازرون بهسمتِ اين شهر روانه شدهاند.
در ساعات آخر چهارشنبه شب، سيماي جمهوري اسلامي ويديويي از اسحاق جهانگيري معاون اول حسن روحاني پخش کرد. او در اين ويديو که مربوط به يک ماه قبل است در برابر اعتراضات آن زمانِ مردم کازرون ادعا مي کند که طرح تفکيک شهر هنوز در دست بررسي است و ميگويد «حضور هر روزه مردم در خيابان باعث ميشود يک عده "موجسواري" کنند و شعارهاي خودشان را بدهند». منظورش شعارهايي است که مردم عليه کليت نظام و مقامات حکومتي سر ميدهند و مثلِ همة مرتجعين در هر جاي دنيا ميخواهد بگويد که شعاردهندگان «مردم نيستند. دشمناناند». اما اين حنا ديگر رنگي ندارد و فقط تنفر و خشم مردم را در برابر اراجيف و دروغهاي چهل ساله افزايش ميدهد.
استانداري فارس پنجشنبه 27 ارديبهشت در صدا و سيما اعلام کرد «اصلا طرح تفکيکي وجود نداشته و چنين طرحي به وزارت کشور داده نشده است». دروغ ميگويد. اين طرح دو سال است به مجلس اسلامي ارائه و قرار به اجراي آن گذاشته شده است. همزمان (همان شب) وزارت کشور براي آرام کردن مردم ناچار به عقبنشيني شد و سراسيمه در اطلاعيهاي اعلام کرد که طرح تفکيک شهر تا زمان کارشناسي خواستههاي مردم کازرون فعلا متوقف ميشود!
در جمهوري اسلامي، تقسيماتِ کشوري تابعِ هيچ تعريف روشني نيست. بلکه بر اساسِ منافع و روابط جناحي و «ميلِ مبارک» پيش ميرود. مثلا به راحتي يک نمايندة مجلس (به نمايندگي از سوي يک جناح حکومتي) براي گرفتنِ آراي بيشتر در دورههاي بعدي طرحي ارائه ميدهد که به اين دليل و آن دليل، شهري که او «نماينده»اش است بايد به دو بخش (دو شهر) تقسيم شود. معمولا هم شهرِ پيشنهادي، شامل بخشهاي بهترِ شهرِ يکدستِ «قبلي» است.
يک معناي اين پيشنهاد از طرفِ مرتجعين و سودجويانانِ حاکم در قدرت سياسي حاکم، کسر امکانات و بودجههاي عمراني و فرهنگي و اقتصادي از شهرِ «قبلي» و اختصاص بيشتر اين امکانات به شهرِ تازه تاسيس شده است. اين در مورد کازرون هم صادق است. مثلا در نتيجة عملي شدن طرحِ تفکيک اين شهر، منابع و سرچشمههاي آب و بخشِ درآمدزاي تاريخي اين شهر حذف شده و تماما در اختيارِ شهر جديد مورد نظرِ مقامات حکومتي قرار ميگيرد. اما اين مساله فعلا موضوع بررسي ما نيست. هرچند نشانة ديگري از عمقِ فساد و تبعيض و رانتخواري رايج در جمهوري اسلامي است.
واقعيت پشتِ مبارزة دليرانه مردم کازرون و محرکهاي اين خيزش چيست که هيچ رقم «کارشناسي» حکومتي قادر به حل آن نميباشد؟
نيروهاي سياسي و طبقاتي مختلف بنا به ديدگاه و منافعشان، تحليل ميدهند؛ با خودفريبي و عوامفريبيهاي عجيب و غريب. مثلا سلطنتطلبها که طرفداراني هم در جامعه دارند، خيزش مردم کازرون را به «سنتِهاي ايدئولوژي پارسي» ربط ميدهند و اينکه اين منطقه زماني «پايتختِ ساسانيان» بوده است! اين نيروي ارتجاعي و هوراکش جنايتهاي امپرياليسم آمريکا، مردم را به قهقراي تاريخ دعوت ميکند، ايدئولوژي پوسيده و فاشيستي «آريايي» و شاهي را در برابر ايدئولوژي پوسيده و فاشيستي اسلامي و ولايت فقيهي قرار ميدهد. طوري تحليل ميکنند که گويا مبارزة مردم کازرون نه عليه انواع ستمگريهاي کنوني جمهوري اسلامي که نبرد ميان اردشير بابکان  و حسين رضازاده (نمايندة کازرون در مجلس اسلامي)، بوده است! از بلاهت و عقبماندگي اين نيرو هرچه بگوئيم کم گفتهايم.
جوانانِ درگير در اين مبارزه بايد اين اراجيف را به چالش بگيرند و اجازه ندهند نيروهايي از اين دست که تاريخ طولاني در ستمگري و سرکوب و غارت دسترنج مردم دارند، آب را گلآلود کرده و ژستِ «منجي» بگيرند.
کازرون، شهري تاريخي و زيبا در 150 کيلومتري شيراز است. اما تاريخي و زيبا بودن اين شهر کمترين ارتباطي به وضعيت اکثريت ساکنين آن ندارد. مثلِ هر نقطة ديگر کشور، اکثريت جمعيت شهر، جوانان هستند. با درصد بالاي بيکاري. مثل هر نقطة ديگر کشور، شکاف و تضادهاي طبقاتي و اجتماعي عميق است. بسياري از مردم که با کشاورزي امرار معاش ميکردند، با سياستهاي اقتصاديِ سودمحورِ جمهوري اسلامي و خشکساليهاي مداوم از هست و نيست ساقط شدهاند. خشکسالي و بيآبي در اينجا، برعکس اراجيفِ امامِ جماعتها که وظيقهشان مغزشويي و رواجِ خرافه است، ارتباطي به «قهر خدا» ندارد. بلکه آشکارا حاصلِ کارکرد و «قهرِ کورِ» روابطِ اقتصادي سرمايهدارانة حاکم بر کشور و سياستهاي ارتجاعي تبعيضآميز جمهوري اسلامي است و به آن ربط دارد.
سالهاست انتقال آب اين منطقه به بوشهر يکي از عوامل اعتراض و مبارزة کشاورزان بوده است که مانند موردِ «ورزنه» در چندين مورد به درگيري ميان مردم با نيروهاي سرکوب در چند سال گذشته منجر شده است. از طرف ديگر اختصاص بدون برنامة آب به نيروگاههاي برق، موجب کمبود خطرناک آب در اين شهر شده است. به طوري که درياچة بزرگ و قديمي کازرون از دست رفته و رودخانة تاريخي «ساسان» در اين منطقة، در آستانة خشک شدن است. اما مشکلات زندگي مردم تحتِ اين نظام، يکي دو تا نيست. به گفتة يکي از اهالي: «کازرون سيستم فاضلاب ندارد و توسط چاه جذبي دفع ميشود. وجود فاضلاب در منطقهاي که در آن آب شرب بهرهبرداري ميشود، باعث اعتراض بخشي از مردم شده است».
کازرون جزو مناطق ملل تحت ستم نيست و در قلبِ استانِ فارس قرار دارد. اما با تبعيضهايي مشابه آنچه بر مردم ملل تحت ستم (در کردستان و بلوچستان و...) اعمال ميشود، روبهرو است. به گفتة يکي از اهالي «مشکل کازرون کاملا سياسي است. مردم کازرون هميشه با حذف گسترده نيروهاي بومي اين شهرستان روبهرو شدهاند. مديران در فرمانداري و شهرداري معمولا از شهرهاي ديگري آورده ميشدند. حاکميت خصوصا در حوزه قضايي و امنيتي سعي ميکند از شهرهاي ديگري نيرو وارد کند. کازرون شهر پرجمعيتي نيست. مردم همديگر را ميشناسند و دغدغه‌‌هاي مشترک زيادي دارند. نيروهاي محلي قابل شناسايي هستند. حالا حاکميت از نيروهاي غيربومي استفاده کرده است». 
مجموعة اين عوامل، فقر و بيکاري، نابودي کشاورزي، تبعيض و... (بهعنوان يک پديدة عمومي در اقتصاد سرمايهداري ايران و حاصلِ چنين اقتصادي) باعث مهاجرت کشاورزان و جوانان بيکار کازرون به شهرهاي ديگر و عموما شيراز شده است.
اما در شيراز چه چيزي در انتظارِ مردم است؟ حاشيهنشيني، بيکاري و اگر کسي «شانس» بياورد تبديل شدن به کارگرِ روزمزد و هر از گاهي. بدون کمترين حق و حقوق. اما اين تمام ماجرا نيست. تفکرات و ايدههاي زشت و ارتجاعيِ برخاسته از روابطِ توليدي حاکم، توسطِ آنهايي که خيال ميکنند «برتر» هستند، مرتبا کار ميکنند. تودههاي محروم که به اميد زندگي بهتر راهي شهرهاي مرکزي شدهاند، به دليل موقعيتِشان در سلسله مراتب طبقاتي، بهخاطرِ تفاوتهاي فرهنگي و حتا لحجهشان، تحقير شده و مورد تبعيضِ قرار ميگيرند. اين بيشک خشمبرانگيز است. مناطقِ زيست مردم در حاشيههاي شهر شيراز حکايتِ زندگي در «جهنم» است. اگر در مناطقِ «بالادست» آب و برق و گاز تقريبا يکسره سرويس ميدهند، در حاشيهها (در برگيرندة مردمي از کازرون، فسا، داراب و ديگر شهرهاي استان) از اين خبرها نيست. در گرماي خشکِ شهر از اين امکانات محروم‌‌اند و در زمستانها به دليل گِل و لاي و خرابي کوچه و راه، حتا نميتوانند فرزندانشان را راهي مدرسه کنند. نتيجه چه ميشود؟ جوانانِ بيکار و مستاصل همراه با جوانان ديگر در موقعيتي مشابه، دست به خلافکاري ميزنند. بعد چه ميشود؟ بهعنوان «مخلِ امنيتِ ملي»، «قاچاقچي»، «دزد» و... دستگير و يا اعدام ميشوند. توسطِ نظامي که خود منشاء و عاملِ چنين فجايعي است. يا انژري و خلاقيتشان که در يک جامعه عادلانه، در يک روابط انقلابي و گسسته شده از روابطِ ضد بشري سرمايهدارانه، آن جامعه را به شکوفايي و تعاون عالي ميرساند، عاطل و باطل مانده و در اوج جواني زندگيشان نابود ميشود.
اين نتيجة حاکميتِ جمهوري اسلامي است و اين کاري است که جمهوري اسلامي با جوانانِ اين کشور ميکند. نظامي که  با جوانان چنين ميکند، نبايد يک روز هم دوام داشته باشد.
اينها واقعيت و محرکِ پشتِ خيزش قهرمانانة تودههاي مردم کازرون است. همان واقعيتِ آشکار که در مبارزاتِ انقلابي مردم در بيش از هشتاد شهر در دي ماه سال گذشته، ديديم. همان واقعيت نهفته در مبارزات روزمرة کارگران، معلمان، کشاورزان، «دختران خيابان انقلاب» عليه حجابِ اجباري و مبارزات بخشهاي ديگر مردم.
خيزش مردم کازرون، تداوم مبارزات انقلابي مردم در دي ماه 96 است که از وعده و وعيد و دروغهاي همة جناحهاي حاکميت به تنگ آمده و از اين نظام قطعِ اميد کرده‌‌اند. مردم، از جنگافروزيهاي جمهوري اسلامي در خاورميانه و دخالتگريهاياش در سوريه و عراق و يمن و لبنان، از کُشت و کشتاري که قربانيانِ اصلياش تودههاي همسرنوشت با مردمِ ايران هستند و منفعتش فقط براي جمهوري اسلامي است و حفظِ موقعيت در ميانِ رقباي منطقهاي ارتجاعي مانند خودش، عاصي شدهاند. مردم از وعدههاي باند کنوني حاکم بر جمهوري اسلامي که با «آسِ» برجام، وعدة «گشايش اقتصادي»، «رفع بيکاري و اشتغالزايي»، «گسترش آزاديهاي مدني» و امثالهم به ميدان آمده و آنها را «سرِ کار» گذاشتند، بيزارند. بهخصوص که امروز آشکارا شکست «برجام» ديده ميشود. مردم از خرافه و افسانهپردازي در مورد روايتِ اين امام و آن مجتهد در مورد دين و حرمتِ آن، متنفرند. چون به عينه و در تجربة زندگي در يافتهاند که اينها چيزي به جز توجيه ستم و استثمار، نبوده است.
در جامعهاي که «بالايي»‌‌ها براي حکومت کردن سردرگم، مغشوش و ناتوانند و «پايينيها» به دهها دليل آنها را نميخواهند، هر چيزي (از جمله طرح تفکيک يک شهر) ميتواند به خيزشي سياسي عليه کل نظام تبديل شود.
اين جامعه در آستانة تحولات بزرگ است. جمهوري اسلامي در شيب تندِ سقوط قرار گرفته. بحران اقتصادي و سياسي عميقتر شده و موقعيت بينالمللي و منطقهاياش شکنندهتر از هر زمان. همه چيز بايد تغيير کند و مبارزة مردم کازرون بخشي از اين جريان تغيير است.
اما اين تغيير اگر سمت و سوي روشن، آگاهانه، نقشهمند و سازمانيافته نداشته باشد، تغييري مثبت به حالِ اکثريت مردم نخواهد نداشت.
اين وظيفة ما کمونيستهاست که آگاهي و شناخت از ريشة همة بلاهايي که به سر مردم در سراسر جهان و در ايران ميآيد را به ميان آنها برده، علمِ رهايي (علم کمونيسم نوبن) را بيپروا و پيگير تبليغ و ترويج کنيم، آلترناتيو جامعه رها شده از ستم و استثمار که شايسته کل بشر است را در برابر اين نظامِ طبقاتي و پوسيده و راه رسيدن به چنين جامعهاي را ترسيم کنيم. اين وظبفة ماست که علمِ انقلاب و رهايي را با مبارزاتِ مردم پيوند بزنيم، سازماندهي کنيم و سيلابهاي خروشان مبارزاتِ قهرمانانة مردم را در مسير يک انقلاب واقعي به پيش برانيم.
جمهوري اسلامي بايد سرنگون شود. اما اينکه چگونه و از چه طريقي و توسط چه نيرويي سرنگون شود سرنوشت آيندة ما را تعيين ميکند.

«آتش»