۱۳۹۴ تیر ۳۱, چهارشنبه

واقعیت کمونیسم جیست؟




با تحولات اخير يونان، از صعود حزب سيريزا به قدرت (و اميد به تکرار همين سناريو در اسپانيا) گرفته تا همهپرسي اخير و رأي منفي يونانيها به ترويکا، «چپ»هاي غيرانقلابي (چپهايي که خيليها به نادرست آنها را آرمانگرا و کمونيست ميدانند) بهانههاي زيادي براي پرستش دمکراسي بورژوايي و توجيه راهکارهاي ترميم سيستم حاکم پيدا کردهاند. انگار افسردگي ناشي از جولان نئوليبراليسم با پروزاک انتخابات يونان تعديل شده و سرابِ ساختن گوشهاي از بهشت در جهنم سرمايهداري دوباره ظهور کرده است. ميگويند: «واقعبين باشيد! دموکراسي جواب ميدهد.»
به يونان امروز نگاه کنيم. نزديک به 5/2 ميليون نفر زير خط فقر زندگي ميکنند. 8/3 ميليون نفر ديگر در خطر مستقيم و فوري پرت شدن زير خط فقر قرار دارند. نرخ متوسط بيکاري بالاي 62 در صد است که اين در مورد جوانان به 52 درصد ميرسد. در برخي از خانوارها حتي يک نفر هم شاغل نيست. بسياري حتي امکان پرداخت پول برق را ندارند و از هر چه دم دستشان ميآيد، حتي چوب ميز و صندلي براي سوخت استفاده ميکنند. تازه بايد بار بدهي يونان به بانک جهاني را هم که معادل درآمد سالانه کشور است بر دوش بکشند. وضعيتي که براي بسياري از مردم جهان آشناست، وضعيتي که با تشديد بحران بسياري ديگر از کشورهاي اروپا را نيز تهديد ميکند، همه جا دولتهاي رفاه را تحليل ميبرد، ناموزوني را شدت ميبخشد و جوامع را قطبيتر ميکند. وضعيتي که بخشي لاينفک از کارکرد سرمايهداري است و راه چارهاش از نظر منافع تودهها و آيندة نوع بشر گسست قطعي از اين نظام است و فروپاشاندن ساختارهاي سياسي و اقتصادي و فرهنگياش به نيروي قهر انقلاب و ساختمان جامعه بر اساسي کاملاً متفاوت.
ولي اين گزينه براي چپ رفرميست اروپا قابل قبول نيست. اين چپ که اسلاوي ژيژک يکي از پر طرفدارترين سخنگويانش شده، خواهان بازگشت به اروپاي قديم است. به دوران اوج دولت رفاه. به دوران قبل از بحران. ژيژک در دفاعيات عديدهاش از سيريزا* حتي تلاش نميکند چارچوب کلي معادلهاي را که روساي امپرياليست و سردمداران بانکهاي امپرياليستي در مقابل مردم يونان قرار دادهاند عوض کند. او قبول دارد که قرض بانکهاي امپرياليستي به يونان بخشي از کارکرد اين بانکها، در جهت منافع اين بانکها و ابزار کنترل بر يونان است. ميداند که دغدغه اصلي بانکها (و نظام) نه نجات يونان از زير بار قرض بلکه مقروض کردن هر چه بيشتر آن است. با وجود اين بيرون رفتن از چارچوب نظم موجود برايش متصور نيست. بانکها (و اتاق فکرها و رسانههاي امپرياليستي....) «کشور/ ملت» يونان را مقصر اين وضعيت ميدانند و به جرم «قرض بالا آوردن» سرزنش و تحقيرش ميکنند. ژيژک از سيريزا تمجيد ميکند که «قرض را قبول کرد ولي تقصير را نه».
اما نميتوان جزئي از نظام جهاني سرمايهداري امپرياليستي بود، در بازي بهرهکشي و سود و غارت و بازار براي خود جايي دست و پا کرد، ولي به قوانين اين بازي گردن نگذاشت. سرشاخ شدن جدي با نظام بانکي اروپا نه با جَنَم چپ رفرميست سازگار بود و نه با توانش. سيريزا هم چنين هدفي نداشت؛ مهم نيست که بخشي از پايههاي خشمگين و به تنگ آمدهاش چنين توهمي در سر داشتند يا نه. دغدغه رهبران سيريزا به عنوان نيرويي متعهد به ساختارها و روابط و ارزشهاي سرمايهداري جهاني، اروپا است. نجات اروپا. نجات تاريخ و ارزشهاي بورژوا دمکراسي اروپا. اروپايي که با استعمار و غارت آسيا و آفريقا و آمريکا و استثمار وحشيانه کارگران ثروت اندوخت و «اروپا» شد. بخش مهمي از سودآوري سرمايههايش را مديون کار بردهوار زحمتکشان کشورهاي جنوب و مهاجران قانوني و غيرقانوني درون مرزهايش است. اروپايي که تحريم ميکند، سرکوبگر است، تحميق ميکند، جنگافروز است، بمباران ميکند، اشغال ميکند....
دفاع از سيريزا، الگو ساختن از سيريزا و تبليغ نمايش پوچي که تحت عنوان «همهپرسي» براي دفاع از کرامت مردم يونان به راه انداخت، دفاع از همين اروپاي بورژوا امپرياليست است. مهم نيست که نظريهپردازاني مانند ژيژک اين دفاع را در پارچة سرخي پيچيدهاند و در حالي که سرود انترناسيونال را زير لب زمزمه ميکنند آن را به مردم عرضه ميکنند.
«امروزه وظيفه اصلي چپيهاي واقعي پشتيباني اروپا ـ محور از يونان است.... هم به اين دليل که سرنوشت يونان در دست اروپاست... هم براي اين که آيندة اروپا در خطر است.» اين را ژيژک ميگفت، البته قبل از بند و بست قابل پيشبيني و سازش نهايي رهبران «دولت مردمي» با سران اتحاديه اروپا. استدلال ژيژک اين بود که ويژگي اروپا، دموکراسي آن است! از نظر وي، شکست سيريزا يعني پيروزي «اروپايي با ارزشهاي آسيايي» و اين چيزي است که نبايد اجازه دهيم اتفاق بيفتد! چپ رفرميستي که ژيژک يکي از سخنگويانش است به دنيا نگاهي اروپا ـ محورانه دارد و بربريت و توحش و استبداد را با «غير اروپايي» معني کند. از ديد اين چپِ اروپا ـ محورِ رفرميست، باطلالسحر هر شرّي ارزشها و نهادهاي دمکراسي است. تنها پناهگاه باقيمانده در برابر توفان واپسگرايي و خشونت کور و جهلي که در جهان جولان ميدهد همين تمدن اروپايي و فضايي است که براي حضور و ابراز نظر و ارادة صوري شهروندان وجود دارد. امثال ژيژک هر شعاري هم که بدهند، ريشه و پسِ پشتِ مشکلات و مصيبتهاي دنياي امروز را نظام جهاني سرمايهداري امپرياليستي در کليتش نميدانند. نظامي که همه چيز را به کالا تبديل ميکند و در آن، همه کار براي سودآوري است. نظامي مبتني بر مالکيت خصوصي که نيروي محرکهاش انباشت سرمايه و گسترش دائمي سود است و اگر از اين کار باز بماند خواهد مرد. نظامي که توسط رقابت و برتريطلبي خود را به جلو ميراند و شبکة حرص و انحصارطلبي و کنترلش را به سراسر جهان گسترانده است.
چپ رفرميست مشکل را به «شکل» کارکرد اين نظام و درجه و نوع دخالتش در زندگي مردم تقليل ميدهد. شکلي که به واقع از جوهر و قوانين حرکت نظام جدا نيست. زماني کارل مارکس در «مقدمهاي بر نقد اقتصاد سياسي» مسئله رابطة زيربنا و روبنا و محتوا و فرم را چنين توضيح داد: «انسانها در توليد اجتماعي زندگي خود وارد روابط معين و ضرورياي ميشوند که مستقل از اراده آنهاست، روابط توليدياي که متناظر بر مرحله معيني از تکامل نيروهاي مادي توليدشان است. مجموع کل اين روابط توليدي، ساختار اقتصادي جامعه را تشکيل ميدهد، يعني آن شالوده واقعي که روبناي حقوقي و سياسي بر روي آن ظاهر ميشود و اَشکال معين آگاهي اجتماعي با آن هماهنگي دارد.»
در جامعهاي که بر روابط توليدي سرمايهداري استوار است، رابطة آشتيناپذير بنياديني بين بورژوازي (طبقه حاکم استثمارگر) و پرولتاريا (طبقهاي تحت استثمار و محروم از مالکيت بر ابزار توليد) وجود دارد. نظام سياسي و قانوني (و شکلهاي غالب آگاهي اجتماعي) ضامن حفظ حاکميت بورژوازي بر پرولتارياست؛ ضامن حفظ روابط استثمارگرانه. ولي اين واقعيت آشکارا بيان نميشود. تعجبي هم ندارد. سرپوش گذاشتن بر اين واقعيت و ارائة تصويري وارونه از آن چه هست، بخشي از ِاعمال حاکميت طبقاتي است. در اين تصوير وارونه، «دموکراسي» فضاي مهمي را اشغال کرده است. به يک کلام، بورژوازي است که انتخابات را کنترل ميکند؛ تصميمهاي اساسي از طريق انتخابات اتخاذ نميشود و نقش اصلي انتخابات مشروعيت بخشيدن به نظام و توجيه سياستهاي طبقه حاکمه است. انتخابات، خواست مردم به نقش بازي کردن در سرنوشت جامعه را کاناليزه ميکند. انگيزة مداخله جويي سياسي را محدود ميکند و تحت پوشش فعاليت انتخاباتي به انفعال ميکشاند. زير سنگيني فريبِ «اراده و رأي اکثريت»، تودهها را به قبول حاکميت و سياستهاي طبقة اقليت استثمارگر قانع ميکند. از اين انتخابات و همهپرسي به انتخابات و همهپرسي ديگر. سکة واقعيت يک روي ديگر هم دارد: زماني که برگزاري انتخابات و به طور کلي نظام پارلماني و چارچوب دمکراسي بورژوايي نتواند منافع طبقة حاکم را به شکل تمام و کمال و مؤثر تأمين کند، اين شکل و روش حاکميت سياسي به حالت تعليق در ميآيد؛ تعطيل ميشود. شرايط جنگي، «خطر تروريسم» و «منافع و مصالح ملي» درها را به روي شکلهاي عريان ديکتاتوري طبقاتي، به روي فاشيسم، باز ميکند.
هراس از فاشيسم سياسي يا «ديکتاتوري اقتصادي» توجيه و ابزاري ميشود براي آويزان شدن و يا سوق دادن هر چه بيشتر شهروندان متوهم به دمکراسي و نظام انتخاباتي. همانها که در اين الاکلنگ سياسي، نارضايتي و ترس خود را هر چند وقت يک بار با ريختن رأي سلبي به صندوقها نشان ميدهند. رأي به «سوسياليستها» در مقابل راست ميانه. رأي به راست ميانه در مقابل لولوي راست افراطي. تکرار منطق رأي به «بد» در مقابل «بدتر». اين همان چيزي است که در يونان به شکل پر آب و رنگش ديديم و چپهاي رفرميست دنيا نقش مهمي در رنگآميزي اين واقعيت داشتند.
اما واقعيتي که نظرات ژيژک به آن برخورد کرده سختتر از ستونهاي معابد يوناني است. مردم در انتخابات شرکت کردند و سيريزا را که وعدة مقابله با سياست اروپايي رياضت کشي داده بود به قدرت رساندند. بعد از چندين ماه چانهزني بر سر شرايط بازپرداخت وامها مذاکرات ميان دولت جديد يونان و مراکز تصميمگيري مالي اتحاديه اروپا به نتيجه نرسيد. کابينة سيريزا در اقدامي نمايشي شرايط تحميلي اروپا را به همهپرسي گذاشت. مردم به اين شرايط تحميلي نه گفتند. دولت يونان اما بلافاصله تسليم شرايط اتحاديه اروپا شد. البته نتيجة اين کشمکشها و چگونگي تداوم مبارزات طبقاتي و اجتماعي در يونان هنوز معلوم نيست. ولي يک چيز مسلم است؛ آنچه سمت و سوي اين رويدادها و سرنوشت مردم يونان (و جهان) را تعيين ميکند صندوق رأي نيست.
«آتش»

* براي درک بهتر خط اسلاوي ژيژک در اين زمينه ميتوانيد از جمله به منابع زير رجوع کنيد:
پوتمکين
 www.potemkinreview.com/note-syriza.html
 در اين زمانه
 http://inthesetimes.com/article/17561/zizek_greece_syriza 
که ترجمه آن (ضرورت پيروزي سيريزا در يونان) در روزنامه شرق شماره 30 تير 94 قابل دسترس است و ترجمة گفتکوي ژيژک با اشپيگل در سايت اخبار روز
www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=67974

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر