اين واقعيتي است که جمهوري اسلامي به عنوان نماينده طبقه بورژوازي بر ملت
کرد ستم ملي روا ميدارد اما اين ستم به يکسان بر طبقات مختلف درون ملت
روا داشته نميشود. از ابتداي به وجود آمدن جمهوري اسلامي عليرغم
لشکرکشي و سرکوب و زنداني کردن مردم همواره بودند جرياناتي که تلاش ميکردند خودشان را متمايز کرده و مردم ستمديده
را به بيراهة سازش بکشانند. ابتدا مکتب قرآن بود و سپس در دوره خاتمي جرياني شکل
گرفت که بعداً به اصلاحطلبان کرد معروف شدند. از چهرههاي آن دوره ميتوان به بهاءالدين ادب و رحيم فرهمند و
جلالي زاده اشاره کرد. رشد
طبقه متوسط در دوره اخير باعث تقويت اين جريان شد. در دوره مبارزات 88 اصلاحطلبان کرد به نوعي تلاش ميکردند که مبارزه مردم کردستان را ضميمه جنبش
اصلاحطلبان حکومتي امثال
موسوي و کروبي کنند. با سرکوب جنبش 88 و تثبيت رياست جمهوري احمدينژاد عرصه بر اين جريان تنگ شد. در انتخابات
رياست جمهوري اخير اصلاحطلبان در شرايط نبودن چهرههاي اصليشان در صحنه يعني موسوي و کروبي با بهانههاي گوناگون از جمله اينکه روحاني گزينه خامنهاي نيست و اينکه حل مسئله تحريمها عمده است از هوادارانشان خواستند به
روحاني رأي بدهند. از زمان روي کار آمدن روحاني، نمايندگان خط اصلاحطلبي در کردستان در چارچوب مجلس ضدمردمي
اسلامي کوشيدهاند ضمن تبليغ خط سازش و حمايت و تقويت نظام،
مطالباتي را نيز به اسم مردم کردستان مطرح کنند. فعاليت پارلماني اين جريان تحت
نام «جبهه متحد کرد» سازمان يافته است.
در بهار امسال بعد از يک دوره رکود و با نزديک شدن زمان انتخابات آتي
مجلس، «جبهه متحد کرد» فعاليت خود را تشديد و طي نشستهاي متعدد آمادگي خود را براي معرفي کانديداها
اعلام کرده است. دکتر رئوف کريمي دبير «جبهة متحد کرد» در اظهاراتي که بيشتر جنبه
تبليغي و جلب نظر داشته اعلام کرده که اين جريان حاضر است ميان احزاب کرد مخالف
حکومت با جمهوري اسلامي ميانجيگري کند: «امروز و در دهه چهارم بعد از انقلاب و با
توجه به تغييرات منطقهاي و واقعيتهاي موجود، بهتر است به راهکاري غير از جنگ و نابودي فکر شود. لازم است
به واقع طرفين از خود سعه صدر نشان داده و مسير باز کردن باب مذاکره و گفتوگو در دستور کار قرار گيرد. در اين راستا و
با توجه به پيرو کردن مشي آشتيجويانه و عدم خشونت، جبهه متحد کُرد ميتواند در اين باره پيشقدم بوده و طرفين را دعوت به حل مشکلات از
طريق مذاکره مينمايد و به عنوان ميانجي اعلام آمادگي مينمايد.»
شروع دور جديد فعاليتهاي «جبهه متحد کرد» چند علت دارد. يکم اين که دولت
روحاني در مواجهه با رشد جنبش اعتراضي در کردستان که شورش مهاباد يکي از نمودهاي
آن بود دست جرياناتي مانند «جبهه متحد کرد» و اصلاحطلبان ديگر در تبليغ و فعاليت سياسي حول
مسائل ويژه کردستان باز گذاشته تا روحيات و انرژي مبارزاتي مردم را به بيراهه
قانوني گري و مبارزه مسالمتآميز بکشانند و آلترناتيو مبارزة انقلابي قهرآميز
را هر چه بيشتر از ذهنها دور کنند. دوم اينکه پيروزي نسبي «حزب دمکراتيک
خلقها» در ترکيه که
آشکارا تحت نفوذ سياسي حزب کارگران کردستان (پ ک ک) قرار دارد اميد به کسب
امتيازات سياسي و محکم کردن جاي پاي بورژوازي کرد در ساختار قدرت جمهوري اسلامي را
بيدار کرده است.
اين در حالي است که پس از شکست جنبش 88 راهکار مبارزه قانوني و صندوق رأي
و تدريج گرايي به شدت کمرنگ شد و هواداران جنبش اصلاحطلبي در کردستان نااميد و سردرگم شده بودند.
حالا بعد از موفقيت نسبي خط مسالمت و شراکت در ساختار قدرت دولت ارتجاعي در ترکيه
و نيز توافقات اخير آمريکا و غرب با جمهوري اسلامي، اين جريان به تکاپو افتاده است
و ميخواهد تا تنور داغ
است نان را بچسباند.
مباني ايدئولوژيک «جبهه متحد کرد» نيز مانند بقيه
جريان اصلاحطلبي چند محور دارد.
يکم، همسويي با بورژوازي بينالمللي. بحثشان
اين است که به دلايل گوناگون مبارزه براي انقلاب به ديکتاتوري ختم ميشود؛
کمونيسم جايي در مبارزات امروز مردم ندارد؛ و فرايند جهاني شدن اقتصاد نيز راهي جز
پيوند و ادغام در نظام جهاني باقي نگذاشته است. مخالفت هيستريک با انقلاب کمونيستي
و دو تجربه بزرگ قرن بيستم در شوروي و چين از خصوصيات اين جريان است. محور مهم
ديگر بحثشان اين است که هدف دمکراسي است و با دمکراسي ميتوان
مصائب و رنج مردم را از ميان برد و در مقوله دمکراسي انتخابات يک جزء مهم است و
مهم نيست که چه کساني سر کار هستند. حتي اگر فاشيسم هم سر کار باشد مبارزه قهري
فايده ندارد و بايستي مبارزه قانوني و مسالمتآميز
را به پيش برد.
البته «جبهه متحد کرد» تلاش ميکند خودش را از بقيه جريان اصلاحطلبي در کردستان متمايز کند، اما آبشخور
فکري و ايدئولوژيک هر دو يکي است. اينان دمکراسي را به عنوان پديدهاي غير طبقاتي و مجرد و مجزا از سيستم ستم و
استثمار حاکم ارائه ميکنند. در درون نظام دمکراسي بورژوايي نيز انتخابات
را به عنوان مطلوبترين روش براي دستيابي تدريجي به مطالبات مختلف از
جمله مطالبات ملت کرد عرضه ميکنند. قصد اينها تغيير سيستم حاکم که جمهوري اسلامي
نماينده و حافظ آن است نيست. اگر چه سيستم سرمايهداري وابسته در ايران در حال حاضر شکل
ديکتاتوري عريان و حکومت مذهبي به خود گرفته اما در شرايط مشخص ميتواند به فرمهاي پوشيدهتر ديکتاتوري طبقاتي ظاهر شود و به اصطلاح
«دمکراتيکتر» شود. درست است که اين حکومت به خاطر وضعيت
بحراني و شکنندهاش امروز حتي تحمل شريکان سابق خود مانند موسوي و
کروبي را ندارد، اما اين امر مطلق نيست. در شرايط مشخص امکان دارد که دقيقاً به
خاطر منافع سيستم به افراد يا جناحهاي مغضوب، دوباره اجازه دهند که در قدرت سياسي
سهيم شوند.
به هر حال صحبت از امکان تغيير شکل يک رژيم سياسي به لحاظ تئوريک فرق دارد
با توهم پراکندن بر اساس خواب و خيال. امروز «جبهه متحد کرد» همانند بقيه جريان
اصلاحطلبي در کردستان اين
توهم را رواج ميدهند که نمايندگان اين جريان با شرکت در انتخابات و
رأي آوردن و شايد هم رسيدن به کرسي رياست جمهوري ميخواهند و يا ميتوانند اصلاحات ساختاري انجام دهند و نظام
را «دمکراتيک» کنند. اين گونه بالا رفتن از نردبان قدرت حتي اگر مثل تجربه طالباني
و بارزاني در اقليم کردستان عراق به واقعيت بيانجامد جوهره و ريشه وضعيت موجود
يعني سيستم سرمايهداري حاکم را دست نخورده باقي خواهد گذاشت. و مردم
خود را با يک باند بورژواي ستمگر جديد روبرو خواهند ديد که فقط به زبان مادريشان حرف ميزند و زير پرچم نظم جهاني امپرياليستي ادعاي
رهايي ملي ميکند.
امروز جامعه ايران در بحران عميق اقتصادي و اجتماعي
بسر ميبرد. ميليونها
تن گرفتار فقرند. همه جا شکافهاي عظيم طبقاتي به چشم
ميخورد. نابرابري و تبعيض و ستمگري اعمال ميشود.
زنان از ستم جنسيتي تحت نظام طبقاتي پدرسالار و مردسالار رنج ميبرند.
هزاران کودک کار استثمار ميشوند. مبارزان و
دگرانديشان مورد پيگرد و سرکوب قرار دارند. سرمايهداري
محيط زيست را به سوي نابودي ميبرد. اين وضعيت را بايد
با شورش و آگاهي و مبارزه براي انقلاب پاسخ داد. آگاهي انقلابي بايد در خدمت به
راه انداختن جنبشي براي انقلاب
باشد. اما پاسخ «جبهه متحد کرد» و نيز جريانات ناسيوناليست و رفرميست اپوزيسيون از
امثال حزب دمکرات گرفته تا پژاک نابودي سيستم نيست بلکه تلاش براي به دست آوردن
امتيازاتي براي بورژوازي کرد است. سرانجام دل بستن به صندوق رأي و انتخابات و راه
يافتن به مجلس و ديگر نهادهاي حکومت ضدمردمي، شريک شدن در نظامي است که کاري جز
ستم و استثمار و سرکوب تودهها ندارد.
کاوه اردلان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر