بيست و هفتمين سالگرد کشتار زندانيان سياسي در راه است. در تابستان 1367 به
فاصلة کوتاهي بعد از پايان جنگ ارتجاعي هشت ساله ميان ايران و عراق، هزاران زنداني
سياسي که احکام حبس خود را ميگذراندند با حکم مستقيم و صريح آيتالله خميني توسط يک کميته ويژه دوباره «محاکمه» شدند و همة آن زندانياني که طي
يک سؤال و جواب دو سه دقيقهاي، سرِ موضع تشخيص داده شدند
بلافاصله حلقآويز شدند و در گورهاي جمعي بينام و نشان جاي گرفتند. جلادان اسلامي تلاش کردند اين جنايت تکان دهنده را تا
جايي که ميشود مخفي نگه دارند. اما خبر کشتار در سلولها پيچيد و به بيرون از زندانها هم درز
کرد. قدرتهاي امپرياليستي در چارچوب زد و بندهاي سياسي و منافع کلان اقتصاديشان که توسط جمهوري اسلامي تأمين ميشد در برابر اين جنايت سکوتي رضايتمندانه پيشه کردند.
اما از همان موقع، بخشي از اعضاي خانوادههاي جانباختگان با اشک و فرياد پرچم دادخواهي را برافراشتند؛ به
جست و جوي مزار عزيزان خود «کفر آباد»ها را زير و رو کردند؛ گورهاي نمادين ساختند
و خاورانها را بيهراس از زندان و آزار و ضرب و شتم گل باران کردند. در آن
سال شمار کساني که قدم پيش گذاشتند اندک بود. بخش بزرگي از جامعه ترجيح داد خود را
کنار بکشد و در مورد اين جنايت حرفي نزد. اما اين مبارزه ادامه پيدا کرد و گسترده
شد.
امسال نيز بازماندگان آن کشتار، اعضاي خانوادة جانباختگان و زندانيان سياسي و فعالان سياسي و مدني مثل هميشه در جنب و جوشند تا
عليرغم فشار و تهديد دستگاه امنيتي و سرکوبگر راهي مناسب براي بزرگداشت ياد و
خاطرة آن عزيزان بيابند و پرچم مبارزه را بالا نگهدارند. احزاب و گروهها، نهادها و عناصر اپوزيسيون جمهوري اسلامي اعم از کمونيست انقلابي و دمکرات
و ترقيخواه خود را براي برگزاري گرد همآييها و مراسم ويژه آماده ميکنند.
طي همة اين سالها، تلاش عمومي اين بوده که فعاليت
حول اين مسئله به يک امر نوستالژيک، يک وظيفة اخلاقي و يا رفع تکليف تبديل نشود.
تلاش اين بوده که هر بار از زاوية تازهاي به اين مسئله پرتو انداخته شود و موضوعات و پرسشهاي جديدي که مستقيماً به ادامة مبارزات ضد رژيمي و دورنما و افق جامعة آينده
مربوط ميشود به ميان آيد. موضوعاتي مثل مجازات اعدام، مقولة زندان و دورنماي برچيدن
آن، نظام سرکوب، بازسازي يا تنبيه و انتقام، تأثير و روانشناسي شکنجه، نظام قضايي، حقوق زنداني، دادخواهي و.... بارها و بارها مورد بحث
و جدل قرار گرفته است. در جريان همين مبارزة پيگيرانه، شعار «نه فراموش ميکنيم، نه ميبخشيم» با وامگيري از جنبش مادران ميدان ماه مه در آرژانتين به يکي از شعارهاي دائمي جنبش
انقلابي عليه رژيم جمهوري اسلامي تبديل شده است.
يکي از دستاوردهاي مبارزة مشخص در اين زمينه، شکستن ديوارهاي سکوت و انکار در
مورد کشتارهاي دهة 1360 است. ديگر هيچيک از مقامات و جناحهاي رژيم نميتوانند اين جنايت را مسکوت بگذارند و کتمان کنند. تنها کاري که از دستشان بر
ميآيد توجيه تراشيدن براي داغ ننگي است که بر پيشانيشان نشسته و يا انداختن «تقصير» به گردن يک جناح و باند حکومتي ديگر. اصلاحطلبان حکومتي که خود مستقيماً در آن کشتارها مسئوليت و نقش داشتند نيز در
دوران خيزش سال 1388 از سيل پرسش جواناني که در نگاه به تاريخ جمهوري اسلامي با
اين جنايت تکان دهنده روبرو شده بودند در امان نماندند و مجبور شدند حرفي بزنند تا
گريبان خود را خلاص کنند. يکي از تدابير رژيم جنايتکار مذهبي، برنامهريزي براي پاک کردن و حذف نمادها و نشانههاي کشتارهاي دهة 1360 است. از تلاش براي ناپديد کردن گورهاي فردي و جمعي
گرفته تا طرح ايجاد بوستان و گردشگاه به جاي خاورانها و اوينها. مقابله با اين تدبير يکي از وظايفي است که امروز در
برابر همة ما قرار گرفته است. اين کار در درجة اول به معني بازگو کردن خستگيناپذير آن جنايات و آشکار کردن هدفي است که رژيم جمهوري اسلامي با اين
«پاکسازي»ها و «تغيير کاربري»ها دنبال مي کند.
و کماکان يک نکتة قابل فکر و بحث: امروز انجام اعدامهاي بيوقفه و گسترده را در زندانهاي جمهوري اسلامي شاهديم. قربانيان اين جنايت فقط
زندانيان سياسي و عقيدتي نيستند. شمار زيادي از اعداميان را قربانيان نظام فقر و
جهل تشکيل ميدهند که
شرايط نابرابر و تبعيضآميز حاکم آنان را به انجام انواع جرائم و بزهکاريها ميکشاند. پاسخ نيروها و عناصر کمونيست، دمکرات و ترقيخواه به اين عمل خونين طبقة
حاکم چيست؟ ما که خود را صداي زندانيان سياسي دهة 1360 و ميراث دار جانباختگان کمونيست و انقلابي ميدانيم در برابر نظام سرکوبگري
که افراد «غير سياسي» را براي حفظ نظم موجود و برقراري ثبات سياسي و اجتماعي حبس
مي کند، به اشکال مختلف مورد تحقير و آزار قرار مي دهد و يا به چوبة دار ميآويزد چه سياستي در پيش ميگيريم؟ و به عنوان يک موضوع
جداگانه اما مرتبط، در مورد اين خواسته که زندانيان سياسي نبايد به بند «عادي»ها
فرستاده شوند چه نظري داريم؟ راهکار ما براي خنثي کردن اين سياست قديمي رژيم که
زندانيان عادي و ناآگاه را به دشمني با زندانيان سياسي ميکشاند و «به جان سياسيها مياندازد» چيست؟ در اين زمينه، آيا تجربة زندانيان سياسي
در کشورهاي ديگر از جمله در آمريکا و راههايي که براي تأثيرگذاري بر فضاي کل زندان و آگاهسازي و متشکل کردن عناصر مستعد
و تشنة رهايي يافتهاند نميتواند و
نبايد مورد توجه قرار گيرد؟
حميد محصص
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر