۱۳۹۷ مرداد ۱۴, یکشنبه

سرسخن

جمهوري اسلامي بايد سرنگون شود

اما چگونه و توسط کدام نيرو؟
و براي سازماندهي کدام جمهوري؟


سرسخن  از نشریه آتش  شماره 80

اعتراضات و مقاومت‌‌هاي دستهجمعي و روزمرة همة قشرهاي جامعه، کارگران، دانشجويان، معلمان، بازنشستگان، زنان، مالباختگان، رانندگان، مغازهداران، کشاورزان، فعالين محيط زيست، خانوادههاي زندانيان سياسي و... عليه استثمار و بيعدالتي و تبعيض، صحنة سياسي جامعه را به کلي تغيير داده است. جامعهاي پرتحرک که در يک سال اخير و بهويژه پس از مبارزات سراسري دي ماه سال 96، از يک دوره خمودگي و اتخاذ «سياستِ صبر و انتظار» بيرون آمده و خشم و بيزاري از اين نظام و بيان آن به هر شکلي، جنبة بارزِ صحنة سياسي شده. مبارزه عليه حاکميت مرتبا با کمکِ شبکههاي اجتماعي شکلهاي تازهاي پيدا ميکند، فراگير ميشود و شعارها و مطالباتِ بخشهاي مختلف مردم به صحنة عمل درميآيد. از مبارزه عليه «صندوقهاي صدقه» و «کميته امداد» که نمادي ديگر از دزدي و خوار شمردن و تحميق مردم توسطِ  غارتگران حکومتي است و آتش زدن آنها، تا يک شادماني همگاني در جشنِ فوتبال محرکي ميشود براي سر دادنِ شعارهاي سياسي، روسري از سر برداشتن، ارزشهاي ديني را در وجوه گوناگون به سُخره و چالش گرفتن و رويارويي با نيروهاي سرکوب در اين گوشه و آن گوشة کشور. مردم اين رژيم را نميخواهند و اين را با هر فرمي از مبارزه و با هر صدايي فرياد ميزنند. اين فرياد بيشتر از همه در شعارِ انقلابي «مرگ بر جمهوري اسلامي» در خيزشِ بيش از هشتاد شهر در دي ماه 96، منعکس شد.
جمهوري اسلامي ميتواند با دروغ و دمبل و ايجادِ توهم و همة تدابيري که سالها ياد گرفته و به کار بسته، همچنين  با اتکا به تضادهاي ميان قدرتهاي امپرياليستي (اروپا، آمريکا، چين و روسيه)، مقداري فرصت براي خودش بخرد. اما تضادِ ريشهاي ميان اين نظامِ استثمار و ستم  با اکثريت مردم را نميتواند حل کند. تضادي که با اوج گيري بحران اقتصادي و اجراي تحريمهاي امپرياليستي حادتر شده و آتشِ زير خاکستر که در دي ماه 96 زبانه کشيد را بار ديگر و در مقياسي بزرگتر، شعلهور ميکند.
هرچند خود اين تضادِ به تنهايي ميتواند بنيانِ اين رژيم را برافکند، اما معضل و تضاد جمهوري اسلامي فقط اين نيست. تضادِ ديرينة ميان امپرياليسم آمريکا و جمهوري اسلامي که با توافقنامة «برجام» قرار بود تخفيف پيدا کند، با روي کار آمدن رژيم فاشيستي ترامپ/پنس در آمريکا و تغييرِ سياست هيئت حاکمة کنوني آمريکا در قبال جمهوري اسلامي، حادتر از قبل شد. خروج آمريکا از «برجام» در اردبيهشت ماه و تصميم به اعمالِ تحريمهاي جديد عليه جمهوري اسلامي، شروطِ دوازده گانهاي که از سوي وزير خارجه آمريکا در برابر جمهوري اسلامي براي مذاکره و رفع تحريم گذاشته شد، نشان از آن دارد که امپرياليسم آمريکا بهطور جدي نقشة تنبيه، بيثبات کردن و تغيير رژيم را دنبال ميکند.
 شروط دوازده گانة آمريکا نشان ميدهد که از ديدِ هيئتِ حاکمة کنوني آمريکا، جمهوري اسلامي بايد از مواضع چهل سال حاکميتِ خود در مورد خاورميانه، عقبنشيني کند. بايد دست از حمايت حزبالله لبنان بردارد، نيروهايش را از سوريه و عراق و يمن بيرون بکشد، دست از شعارِ «نابودي اسرائيل و فتح قدس» بردارد و...اما اين دخالتها بقاي جمهوري اسلامي را تامين کردهاند. بنابراين نه ميتواند به سادگي از مواضع خود عقب بنشيند و نه ميتواند شروط آمريکا را ناديده بگيرد. رژيم در اين وضعيت به سياقِ سابق به روي تضاد و شکافِ ميان قدرتهاي امپرياليستي و لغزيدن در ميان اين شکافها، حساب ميکند و دنبال فرصت خريدن است. اما ميداند زمان برايش کوتاه شده است. هرچند دولتهاي اروپايي مايل به ماندن در «برجام» هستند و به جمهوري اسلامي قولِ همکاري دادهاند، اما زنجيرة درهم تنيده  و پيچيدة روابط و معاهدات بينالمللي ميان دولتها و کمپانيهاي امپرياليستي، در جهانِ به شدت ادغام شده، موانع بزرگي در برابرشان قرار داده است. بهطور مثال وزير اقتصاد فرانسه 29 خرداد اعلام کرد: «شرکتهاي فرانسوي بايد در ازاي خدمات و توليداتشان در ايران پول دريافت کنند و به خاطر نبودن نهاد مالي مستقل اروپايي اين امکان وجود ندارد و بيشتر شرکتهاي فرانسوي با اعمال تحريمهاي آمريکا نميتوانند در ايران بمانند.». شرکتِ بزرگ نفتي و گازي توتال که در سال 2017 قراردادي به مبلغِ پنج ميليارد دلار در پروژة فازِ 11 ميدان پارسِ جنوبي با ايران به امضاء رسانده بود، اعلام کرده که در صورت عدم موافقت آمريکا، احتمال باقي ماندن اين شرکت در ايران بسيار ضعيف است. به گزارش «يورو نيوز» گروه بزرگ خودروسازي پژو سيتروئن نيز اعلام کرد «فرايند تعليق فعاليتهاي مربوط به سرمايهگذاريهاي مشترک خود در ايران را آغاز کرده و براي احترام به قانون تحريمهاي آمريکا عليه تهران تا 6 اوت / 15 مرداد ماه سال جاري ايران را ترک ميکند.».
تحريمهاي امپرياليستي براي فلج جمهوري اسلامي و سرانجام اعلام آشکار سرسپردگي به نظام سرمايهداري جهاني تا تحريم نفت پيش خواهد رفت و اين اقتصادِ بيمار و زوار در رفتة وابسته به امپرياليسم را بيش از پيش فرو ميپاشد. تبعاتِ اجتماعي چنين وضعيتي خواب از چشمان هيئتِ حاکمه جمهوري اسلامي، ربوده است. همين اکنون، در اقدامي کم سابقه «صنايع رلاينس هند» که مالک بزرگترين مجموعه پالايشگاهي جهان است اعلام کرده مشغول برنامهريزي براي تعليق واردات نفت از ايران است. خبرگزاري رويترز گزارش ميدهد: «اين تصميم صنايع رلاينس براي خاتمه دادن به خريد نفت ايران، پس از آن صورت گرفت که آمريکا از توافق برجام خارج شد.». بيژن زنگنه، وزير نفت جمهوري اسلامي در نامهاي به رئيس دورهاي اوپک (سازمان کشورهاي صادرکننده نفت) از اين سازمان خواستار کمک به فروش نفت ايران براي مقابله با تحريمهاي آمريکا شده است.
تضادهاي درون رژيم ميان باندهاي مختلف قدرت، در چگونگي پاسخگويي به اين وضعيت حادتر از هميشه شده است. آنها راهکار مشترک ندارند، انسجام درونيشان از هم گسيخته شده و توانشان در حکومت کردن و کنترل و مهار مردم بهشدت تضعيف شده. در مورد  مسائل خُرد و کلانِ داخلي و بينالمللي، از فيلترينگ گرفته تا سياستِهاي کلانِ خارجي و انتخابِ کدام دوست از ميان قدرتهاي امپرياليستي، رويکردهاي متفاوت دارند و مرکزيت واحدشان براي تصميمگيريهاي حتا ميانمدت را هم از دست دادهاند. همين که يک نظامِ حکومتي مرکزيت خود را از کف بدهد، توانِاش در نقشهريزي و ادارة جامعه تا اين درجه تضعيف شود، نشانة مهمي از عمق بحران و شکنندگي اين نظام است.
خوشخيالي است اگر فکر کنيم رژيم در برابر مردم دست به عقبنشيني‌‌هاي مهم ميزند و قدرت سياسي را به صاحبانِ واقعي آن يعني تودههاي مردم واگذار ميکند. آنها در اين وضعيت شکننده مجبور به عقبنشينيهايي اينجا و آن جا خواهند بود اما همزمان از سلاح هميشگيشان يعني سرکوب و ارعاب و چهل سال تجربة جنايتي که دارند، استفاده خواهند کرد. آخرين نمونهاش اعدام جنايتکارانة «محمد ثلاث» از دراويش گنابادي است که بدون اثبات جرم، بيرحمانه به دار آويخته شد تا به خيال آدمکشانِ جمهوري اسلامي، بخشي از مردم که از لحاظِ مذهبي رقيبِ خود ميدانند و براي ابتداييترين خواستههايشان اعتراض ميکنند «سرِ جاي» نشانده شوند. اين هيئت حاکمه براي حفظ حاکميت‌‌اش به هر وسيلهاي متوسل ميشود از جمله «رئيس جمهور نظامي» يعني يک کودتاي نظامي و کماکان ادامة ترفندهاي سياسي و تلاش بر وادار کردن مردم به دنبالهروي از جناحهاي حکومتي. براي مقابله با تهديداتِ رژيم فاشيستي ترامپ/پنس از «احساساتِ ملي» استفاده مي‌کند و تلاش ميکند بخشهايي از مردم را به زيرِ پرچم ايراني/اسلامي خود بکشاند و آنان را گوشت دمِ توپ کند. همانطور که رژيم ترامپ/پنس سعي ميکند براي پياده کردن سياستهاي خود در قبال جمهوري اسلامي و محکم کردن جاي پا در خاورميانه، خود را «دوست» مردم ايران نشان دهد و مبارزاتي که عليه جمهوري اسلامي ميشود را به ذخيرة سياستهاي امپرياليستي تبديل کند. در هر دو صورت نتيجه يکي خواهد بود. جمهوري اسلامي و امپرياليسم آمريکا هر دو نظاميهايي هستند که با وجود اختلاف، در ستم و استثمار و جنايت عليه مردم اشتراک دارند. جمهوري اسلامي سابقهاي طولاني در ستمگري عليه تودههاي مهاجرِ افغانستاني در ايران دارد. نيروي کار ارزانِ اين ستمديدگان از يک سو ماية کسب سود بيشتر براي نظامِ سرمايهداري ايران و بورژوازي اسلامي بوده و از سوي ديگر هر زمان و به هر دليلِ سياسي فعلا «به درد نميخوردند»، بيرحمانه اخراج شدند. همين کار را امروز رژيم ترامپ/پنس در آمريکا در مورد مهاجرين مکزيکي انجام ميدهد. فقط کافي است به اقداماتِ ضد انساني اخيرِ اينان در اخراجِ کودکان مکزيکي، جدا کردنِ آنها از مادر و پدر و بازگرداندنشان به مکزيک نگاهي کنيد. صحنههاي تکاندهنده و دردناکي که قلبِ هر کسي که بويي از انسانيت برده را به درد ميآورد و نهيب ميزند که: اين چه دنيايي است که در آن زندگي ميکنيم؟ و آرزوي دست يافتن به جهاني که اين بيعدالتيها در آن وجود نداشته باشد را در روياي هر انسانِ شرافتمندي بيدار ميکند. هر دو با ايدئولوژيهاي پسمانده و ارتجاعيِ متکي بر آموزههاي ديني، زن را فرودست ميدانند و عاملي براي انجامِ وظايفِ مشخص، تعريف شده، کُد گذاري شده: خانواده، مادر، همسر، کليسا، مسجد، تبعيت، جنس دوم.
جمهوري اسلامي و امپرياليسم آمريکا، هر دو ارتجاعي و پوسيده هستند و بايد به دست تودههاي تحت ستم و استثمار در ايران و آمريکا سرنگون شوند. تفاوت در اينست که يکي (امپرياليسم آمريکا) تبهکار و سرکردة جهان امپرياليستي است و بر امپراتوري جهانيِ جنايت و سلطهگري حکم ميراند؛ و ديگري (جمهوري اسلامي) با ويژگيهايش، نظامي است وابسته و سرسپردة نظامِ جهاني سرمايهداري امپرياليستي. هيچيک کمترين رابطهاي با اکثريت مردم و نيازهاي آنها ندارند. قانون سرد و ضدبشري حاکم بر هر دو نظام يکي است: به هر قيمتي حداکثر سود براي نظامِ سرمايهداري و طبقة سرمايهدار بياور! سياست، ايدئولوژي و اخلاقياتِ منسوخ و ارتجاعي هر دو، برخاسته از همين «قانون» است. يکي با بنيادگرايي اسلامي و ديگري با بنيادگرايي مسيحي.
در هر جامعهاي و در دورههايي نقاط گرهي و بحرانهايي در اوضاع شکل ميگيرد که مصداقِ زلزله سياسي است. در تاريخِ سياسي اين کشور، درهمآميختگي و تلاقي جميعِ تضادهاي داخلي (ميانِ مردم و حاکميت و ميانِ خودِ حکومتيها)، تضادها و چالشهاي عظيم بينالمللي و منطقهاي، کمنظير بوده است. هر يک از اين تضادها بهتنهايي قابليت شکل دادن به وضعيتهايي استثنايي دارند. وضعيتهايي که شيرازة جامعه را از هم بدرد و ريشه يک حکومت را از جاي در بياورد. ويژگي اوضاع کنوني و عمق بحران در اين است که مجموعة اين تضادها با هم آميخته شده و کليت رژيم جمهوري اسلامي را در محاصره قرار داده.
با اين وجود، تودههاي مردم، از هر قشر و طبقهاي که عليه اين رژيم بهپا خاستهاند، بديل حکومتي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي در مقابل آن ندارند و بهطور خودجوش نيز به نسبت به اين مساله حياتي آگاه نخواهند شد که سرچشمة معضلات سياسي، اقتصادي و اجتماعي که هر روز با آن مواجهند کجاست و راه حل چيست؟ به يک کلام، چه نوع جامعهاي ميتواند منافع کوتاهمدت و بلندمدت اکثريت مردم را تامين کند و در نتيجه، با دست زدن به چه نوع انقلابي است که ميتوان چنين جامعهاي را بنا کرد؟ اين در حالي است که مانيفست و برنامة مشخص چنين جامعه و انقلابي موجود هست. مختصات دولت و  نظامِ اقتصادي اجتماعي بنيادا متفاوت از آن چه تا کنون در ايران حاکم بوده (از گذشته تا امروز) در دست هست و  نقشة راه رسيدن به آن نيز موجود هست. اما نيروهاي اندکي حول اين بديل رهاييبخش متشکل هستند و اين امر، بزرگترين خطري است که آيندة اکثريت مردم را تهديد ميکند. زيرا در چنين شرايطي، نيروهاي سياسي سازمانيافته از درون اين رژيم يا از بيرون و تحت حمايت امپرياليسم آمريکا ميتوانند رهبري بخش مهمي از تودههاي عصيان کرده و جان به لب رسيده را در دست بگيرند و تاريخِ شکستِ مبارزات و جانفشانيهاي مردم براي رسيدن به جامعه و جهاني بهتر به تلخي تکرار شود. براي مقابله با اين خطر و استفاده از فرصت عظيمي که ضعف و ورشکستگي جمهوري اسلامي بهوجود آورده، بايد خستگي ناپذير براي انقلاب کمونيستي انباشت قوا کرد. آزادي ما در پاسخ به اين ضرورت است. پاسخ به اين ضرورت، بايد بر بستر ارتقاي آگاهي تودههاي مردم در حرکتهاي اعتراضي جاري در سراسر کشور انجام شود.
اينکه جمهوري اسلامي توسط کدام نيرو و چگونه سرنگون شود، آيا زير فشارهاي امپرياليسم آمريکا (که شکلهاي نظامي نيز ميتواند داشته باشد) از هم بپاشد يا توسط تودههاي سازمانيافته براي يک انقلاب رهاييبخش و با هدف ايجاد جمهوري سوسياليستي نوين در ايران، سرنگون شود، تاثير تعيينکننده و درازمدت بر آيندة مردم و اين جامعه خواهد داشت. براي باز کردن راه چنين انقلابي (انقلاب کمونيستي) امروز در سطح گستردة  تودهاي و سراسري، بايد در جنبشهاي اعتراضي مردم دخالتگري کرد تا يک رشته خواستهاي کليدي تبديل به خواستِ همگاني و سراسري شوند. اينها خواستهايي هستند که از آن بهعنوان «هفت توقف»1 نام مي‌بريم. «هفت توقف»، تضادهاي اين نظام را در خود فشرده کرده، جلوة جنايتهاي هولناکياند که کل جامعة و مردم ما را به اسارت کشيده و هرگز از طريق «اصلاحات» حل نخواهند شد. بيان فشردة حداقلهايي است که بايد تغيير کند، اما تحت اين رژيم و دولت طبقاتي حاکم ممکن نيست.
هفت توقف:
توقف قوانين شريعت و نابودي دولت ديني
توقف رژيم فاشيستي نظامي امنيتي و استبدادِ سياسي
توقف حجاب اجباري و ستم بر زن
توقف جنگهاي ارتجاعي جمهوري اسلامي در منطقه
توقف فقر، بيکاري و آوارگي
توقف ستمگري ملي عليه ملل غيرفارس
توقف روندِ نابودي محيط زيست
جنبشهاي سياسي و اجتماعي گوناگون که امروز در سراسر کشور به راه افتاده بايد اين خواستهاي عمومي را در هر تجمع و تظاهرات و مبارزاتشان، فرياد بزنند. تنها در اين صورت است که يک اتحاد واقعي و قدرتمند ميان قشرهاي مختلف مردم که رنج و بيحقوقي همگيشان ريشه در اين نظامِ سرمايهداري و حاکميت جمهوري اسلامي دارد شکل خواهد گرفت، صحنه سياسي براي انجام انقلاب قهرآميز تودهاي مساعدتر شده و راه براي برپايي جمهوري سوسياليستي نوين در ايران که يک نظامِ اقتصادي سياسي اجتماعي بنيادا متفاوت با نظامهاي استثمارگر و ستمگر کنوني است، گشوده خواهد شد.
«آتش»


پانوشت:
1. نشرية حقيقت ارگان حزب کمونيست ايران (مارکسيست لنينيست مائوئيست) در شمارة 82 خرداد ماه 1397، در مطلبي با عنوانِ «بيانية انقلاب: اوضاعِ کنوني و وظايفِ ما»، بهطور بسط يافته اين «هفت توقف» را تشريح کرده است. ما از خوانندگانِ نشريه آتش ميخواهيم اين سندِ مهم را به مطالعه و بحثِ جمعي بگذارند و براي عملي کردنِ آن به ما بپيوندند. براي دريافت نشرية حقيقت به سايت com.cpimlm.www رجوع کنيد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر