۱۳۹۴ خرداد ۱, جمعه

آمريکا: ديگر خشونت نهادينة پليسی بی پاسخ نمی ماند



ساعت 8:39 دقيقه صبح 12 آوريل 2015. محلهاي فقر زده و خشن در بالتيمور. وقتي «فرِدي گرِي» از خانه بيرون آمد سالم بود. هيچ جرمي مرتکب نشده بود. مسلح هم نبود. فقط چشم در چشم پليسهاي گشتي شد. شايد خواست مسيرش را عوض کند. شاهدان ميگويند به هنگام دستگيري مقاومت نکرد. با وجود اين خشونت دستگيري چنان بود که وقتي «فردي» به طرف ماشين پليس برده ميشد از درد پاي شکستهاش فرياد ميکشيد. به گفته پليس، «فرِدي» 11 دقيقه بعد از دستگيري به وانت پليس منتقل شد. ساعت 8:46 دقيقه به پاي او زنجير زدند. ساعت 9:24 دقيقه وقتي وانت به ايستگاه پليس رسيد ستون فقرات «فردي» شکسته بود. مددکاران/ پرستاران به مدت 21 دقيقه مشغول معالجه «فرِدي» شدند. ساعت 9:45 دقيقه صبح «فرِدي» که در کما فرو رفته بود به مرکز شوک دانشگاه مريلند منتقل شد. سه مهرة پشتش شکسته بود و حنجرهاش له شده بود. روز 19 آوريل 2015 «فردي گري» در گذشت. او به هنگام مرگ 25 ساله بود.
اين قتل وحشيانه بالتيمور را به حرکت در آورد. اين شهر با 63 در صد جمعيت سياهپوست، که زماني از مراکز صنايع فولاد بود سالهاست به شهري فقر زده با ساختمانهاي متروکه و خرابه تبديل شده. بالتيمور با خيزش به هنگام و بر حق خود مردم جهان را بار ديگر متوجه جنايات سيستماتيک پليس آمريکا کرد. مبارزه به تظاهرات محدود نشد و تودههاي محروم دست به شورش زدند و اقشار مختلف را به خود جلب کردند. ترس از فراگير شدن شورش حاکمان را مجبور کرد که شش پليسي را که مستقيما در قتل «فردي» دست داشتند به جرم قتل و يا همکاري در قتل تفهيم اتهام کند. البته اين مسئله به معني محکوم شدن اين شش پليس نيست. فعلا شش نفرشان بدون اين که حقوقشان قطع شود در خانههايشان نشستهاند .
اين اولين باري نيست که يک سياهپوست آمريکايي به دست پليس به قتل ميرسد. در عرض 85 روز اول سال 2015 حداقل 78 انسان غيرمسلح توسط پليس آمريکا کشته شدهاند . فقط در ماه مارس 115 نفر توسط پليس به قتل رسيدند. ارزيابي محافظه کارانه خود ارگانهاي دولتي حاکي از اين است که سالانه حدود 400 نفر به هنگام دستگيري کشته ميشوند. اکثر اين افراد سياه پوست هستند.
«جيسون هاريسون» مرد جوان روان نژندي بود که با مادرش در دالاس زندگي ميکرد. يک بار مادرش براي کمک به اورژانس تلفن زد ولي در عوض چندين پليس دم در حاضر شدند. مسلح به سلاح گرم با جليقة ضد گلوله. جيسون يک آچار پيچگوشتي به دست داشت. پليسها فرياد زدند که آچار را زمين بگذار ولي جيسون تکان نخورد. پليس آتش گشود و جيسون را در مقابل چشمان مادرش سوراخ سوراخ کرد.
«فيليپ وايت» يک جوان 22 ساله اهل نيوجرسي بود. اواخر ماه مارس امسال پليس به دليلي نامعلوم به خانهاش ريخت. به او دستبند زدند، او را از خانه بيرون بردند و روي زمين پرتش کردند. با لگد و باتوم به جانش افتادند. لگدکوبش کردند. سپس يکي از پليسها به ماشين پليس رفت و سگ پليس را آورد و به جان فيليپ انداخت. سگ صورت فيليپ را دريد، سراسر تن فيليپ را دريد. ده ساعت بعد «فيلپ وايت» ديگر زنده نبود.
چنين وقايعي استثنا نيست. ساکنين محلات فقير نشين شهرهاي آمريکا به طور شبانه روزي تحت حملات وحشيانه پليس هستند. آماج اصلي اين حملات را سياه پوستان تشکيل ميدهند. تقريبا در هيچ يک از اين موارد افراد پليس حتي متهم هم نميشوند چه برسد به اين که محاکمه و محکوم شوند.
ولي اوضاع هميشه اين سان نميماند. سال گذشته وقتي پليس وحشيانه «مايکل براون» را از پشت به گلوله بست و کشت، ورق برگشت. انگار با اشکهاي مادر مايکل کاسه صبر مردم فرگوسن لبريز شد. به پا خاستند و فرياد خشمشان را به گوش همه مردم آمريکا و به گوش جهانيان رساندند. مردم در ساير نقاط را هم فراخواندند و مبارزه گسترش يافت. دهها هزار نفر خانهها را رها کردند و با مشتهاي گره کرده به خيابان آمدند.
البته حاکمان حتي حاضر نشدند جانيان را متهم کنند ولي موجي که به راه افتاده بود مبارزه را به سطح ديگري ارتقا داد. وقتي پليس «اريک گاردنر» را به جرم فروش سيگار (به هنگام دستگيري) خفه کرد و کشت، مردم در بسياري از شهرهاي آمريکا شعار «داريم خفه ميشويم» را سرلوحه اعتراضات خود کردند.
آن چه در گسترده شدن و ادامهکاري اين مبارزات تاثير داشته و بخش قابل توجهي از مردم را از رفتن به زير چتر رفرميستهايي که خواهان فرستادن مردم به خانهها و قناعت به کانالهاي قضايي بودند بازداشته، شرکت فعال کمونيستهاي انقلابي در اين مبارزات است. حزب کمونيست انقلابي آمريکا (آرسيپي) سالهاست که مبارزه با خشونت پليسي را به عنوان يکي از فراخوانهاي مبارزاتي خود برگزيده است.
 اين فراخوان که در چارچوب «مقابله با حبس گسترده» جاي ميگيرد بخشي از «دو ابتکار عمل تودهاي» اين حزب است. (ابتکار ديگر «مقابله با زن ستيزي» است). حزب اين مبارزات را يک مسئله در خود نميبيند و شرکت در اين مبارزات را بخش مهمي از مبارزه براي جا انداختن انقلاب و کمونيسم در اذهان مردم و درگير کردن تعداد هر چه بيشتري از پيشروان در جنبشي براي انقلاب و در حزب ميداند. ولي اين مبارزات صرفا زميني براي عضو گيري نيست. کمونيستهاي انقلابي آمريکا ميدانند که مقابله با شرايط سرکوبگرانه و ناعادلانهاي که حاکميت به مردم تحميل ميکند نقش مهمي در کمر راست کردن مردم از زير بار ستم دارد و دستمايههاي انقلابي که در پيش است بدون اين گونه مبارزات فراهم نميآيد. به زانو در آمدن طبقات تحتاني و غرق شدنشان در زندگي تحقير آميزي که حاکميت به تودهها تحميل ميکند، بر اقشار ديگر جامعه نيز تاثير ميگذارد و کنترل و سرکوب جامعه را براي بورژوازي تسهيل ميکند. آرسيپي نه تنها فعالانه در اين مبارزات شرکت ميکند بلکه با ايجاد اتحادهاي گوناگون با ساير نيروها و شخصيتهاي مترقي در تسريع و گسترش آنها ميکوشد.
شعارهاي مبارزاتي در شرايط متفاوت تغيير ميکنند. در چارچوب مقابله با زن ستيزي اتحادي ضد پورنوگرافي شکل ميگيرد، يا در مقابله با ممنوعيت سقط جنين. در چارچوب مقابله با نسلکشي خزنده و دائمي که به شکل حبس گسترده سياهپوستان جريان دارد، اتحاد و مبارزهاي عليه توقيف گسترده در خيابان و بازرسيهاي بدني بر پا ميشود، يا شعارهايي نظير «عدالت براي مايکل براون»، «زندگي سياهان باارزش است» به ميان ميآيد. ولي همة اينها زير چتر شعار «با قدرت بجنگيم، مردم را براي انقلاب متحول کنيم» قرار ميگيرد. و از آن جا که هدف، ايجاد جنبشي براي انقلاب است، تبليغات و افشاگريهاي حزب به مسئلهاي که مستقيما جرقة اعتراضات را زده محدود نميشود.
براي مردمي که به طور خودبخودي در مقابل ظلم به پا خاستهاند، ماهيت و ريشه ستمي که بر آنها روا ميشود پوشيده است؛ راه رهايي از اين شرايط ستمگرانه را نيز نميدانند. ارتباط مبارزات مختلف با يکديگر چيزي نيست که به طور خود به خودي و راحت فهميده شود. شرايط ذهني و گرايش خودبهخودي طوري است که حتي توجه به مبارزات ديگر نوعي منحرف شدن از هدف فوري مبارزه به نظر ميرسد. ولي آرسيپي ميداند که مبارزات اقشار مختلف و حول خواستههاي متفاوت هر چند ديناميکهاي متفاوتي دارد ولي درک از شرايط کلي ستمگري کليد گسست از زنجيرهايي است که مانع شرکت همه جانبه و جسورانه مردم در انقلاب ميشود. مقابله با مردسالاري که در ميان سياهان آمريکا اشکال خشن و زشتي نيز به خود ميگيرد بخشي از کار اين رفقاست که به دليل شرکت وسيع و فعال و جسورانة زنان در اعتراضات و شورشها اهميت دو چندان دارد.
فعالين آرسيپي شورشيان را به گسترش افق ديد خود دعوت ميکنند، به مبارزه براي انقلاب و براي رهايي کل بشريت. توضيح ستم بر زنان و نقش سياستهاي حاکم و ايدئولوژي ضد زن در تحميق و سرکوب کل جامعه در دل خيزشهاي ضد پليس مطرح ميشود. n

سيما توکلی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر