۱۳۹۸ مرداد ۷, دوشنبه

درباره مذاکرات چهار حزب و سازمان کردستانی


کاوه اردلان
با حاد شدن تضاد های جمهوری اسلامی با آمریکا، رژیم دست به یک سری اقدامات فرهنگی، سیاسی و نظامی در کردستان زده است. به طور مثال، از یک طرف، چهره شناخته شده فرهنگی مانند مظهر خالقی خواننده معروف کُرد را پس از ۴۰ سال تبعید، با وساطت اتحادیه میهنی کردستان عراق و همراهی قباد طالبانی (پسر جلال طالبانی) به «کنگره مشاهیر کرد» دعوت می کند و در بوق و کرنا می دمد که جمهوری اسلامی مدافع حقوق کردهاست. از طرف دیگر، یک هفته بعد مقرات برخی احزاب کردی در کردستان عراق را بمباران می کند. یکی دیگر از حرکت های جدید رژیم، دراز کردن دست مذاکره به سوی احزاب کردی است. بنا به گفته عُمال رژیم، مقامات سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی، در کشور نروژ با چند حزب کردستانی وارد مذاکره شده اند. این گونه مانور های سیاسی- فرهنگی و جنایت های نظامی از سوی رژیم شاید چیز تازه ای نیست با این تفاوت که این بار، بازی ها بر بستر تشدید بی سابقه تخاصمات میان جمهوری اسلامی و امپریالیسم آمریکا جریان دارند. رژیم ترامپ/ پنس می خواهد موقعیت جهانیِ امپریالیسم آمریکا را به زمانی بازگرداند که هژمونی اش بر دنیا بی چون چرا بود اما امروز قدرت های امپریالیستی دیگر، این موقعیت را نمی پذیرند. از نظر آمریکا، تحکیم سلطه اش در خاورمیانه و به خط کردن جمهوری اسلامی با اهداف و خواسته هایش، قطعه مهمی در پیشبرد این راهکار جهانی است. از طرف دیگر، جمهوری اسلامی،  زیر فشار تحریم های اقتصادی و سیاسی و تهدیدات نظامی آمریکا، با تنگنا های زیادی روبه رو شده  است و تلاش می کند خود را برای بدترین شرایط آماده کند. ستم ملی و سرکوب کردستان، همواره از ارکان اصلی امنیتی و سیاسی جمهوری اسلامی بوده است و همین سیاست، کردستان را تبدیل به یکی از حلقه های ضعیف سیاسی و امنیتی آن کرده است. جمهوری اسلامی از آن می ترسد که با هر چه متلاطم تر شدن اوضاع و در صورت وقوع جنگ، حاکمیتش در مناطقی چون کردستان، تضعیف شده و از هم بپاشد و با این دید، تلاش می کند تا با ترفندهایی احزاب کردستانی را خنثی کند و حتا به کمک آن ها، بذر امید های واهی را در میان مردم بپاشد. جمهوری اسلامی در عین حال که با این احزاب مذاکره می کند، توپ باران ها و موشک باران های جنایتکارانه اش علیه نیرو های کرد را ادامه می دهد تا خود را مقتدر نشان دهد.
مذاکرات جمهوری اسلامی با احزاب کردستانی مخفی مانده بود تا این که بالاخره چهار حزب و سازمان کردستانی (حزب دمکرات کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران و سازمان زحمتکشان کردستان) پذیرفتند که با نمایندگان جمهوری اسلامی نشست داشته اند. )گفتگو با عمر ایلخانی زاده، دبیر کل حزب کومله‌ زحمتکشان. تلویزیون ایران اینترنشنال ۹ ژوئیه ۲۰۱۹) مباحث این نشست ها روشن نیست اما گفته می شود که نمایندگی  جمهوری اسلامی در این نشست را محمد کاظم سجادپور، معاون پیشین نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد در ژنو بر عهده داشته است (بی بی سی ۹ ژوئیه۲۰۱۹ ). وی از این نیروها خواسته که سلاح بر زمین گذاشته و تسلیم شوند. عمر ایلخانی زاده در همان مصاحبه گفت، پیشنهاد مذاکره را یک نیروی غیردولتی طرفدار صلح در نروژ به طرفین داده و نشست ها «مقدمه ای» بوده برای مذاکرات بعدی و اضافه کرد، یک نفر به نمایندگی از چهار گروهِ پیش گفته اعلام کرد که مذاکرات بایستی علنی باشد. وی همچنین گفت که ما «در مذاکرات خواهیم خواست» که آن ها مسئله کرد را به رسمیت بشناسند و  برابری زن و مرد و حقوق زندانی سیاسی به رسمیت شناخته  شود.
واضح است که سخن گفتن از حقوق زنان و حقوق زندانی سیاسی و حقوق شهروندی و… در مذاکره با رژیمی مانند جمهوری اسلامی، لفاظی عوام فریبانه و تلاش در کم کردن از کراهت ماجرای مذاکرات است. پس از چهل سال، ایجاد توهم در مورد اصلاح پذیری جمهوری اسلامی و امکان آشتیِ این رژیم با برخی حقوق اولیه مردم، نیازمند استعداد خاصی است که فقط  در نزد احزاب بورژوایی می توان یافت. آنان بر این واقعیت پرده می اندازند که ستم گری ملی یک جزء نهادینه از رژیم و نظام جمهوری اسلامی است و به طور کلی، محصول کارکرد نظام سرمایه داری امپریالیستی در ایران بوده است و تاریخچه اش با تاریخ سلطه امپریالیسم در ایران پیوند تنگاتنگ دارد.
این نخستین بار نیست که بورژوازی کرد (در اینجا یا در ترکیه و عراق و سوریه) پای میز مذاکره با رژیمی ارتجاعی می نشیند. این ها همواره میان رژیم ها و قدرت های امپریالیستی، برای گرفتن امتیاز های حقیر رفت و آمد و همکاری می کنند و با استدلال «واقع بین بودن» این روابط را توجیه می کنند. این «واقع بینی» هرگز معنایی جز گرفتن امتیازات حقیر و قربانی کردن منافع اساسی اکثریت توده های مردم کردستان نداشته است. این واقعیت صرفا نشان دهنده آن است ملت کرد هم مانند همه ملل دیگر به طبقات تقسیم می شود. به قول زنده یاد امیر حسن پور، «احزاب ناسیونالیست اکثریت مردم را که دهقان و کارگر و دیگر زحمتکشان هستند به  ذخیره جنگی و ابزار ملت سازی و کسب امتیاز و شرکت در قدرت سیاسی حاکم تبدیل کرده اند. این وضع غیرمنتظره نیست و شکل صریحی از روابط طبقاتی و آشتی ناپذیری منافع آن ها است.» (امیر حسن پور- نشریه حقیقت شماره ۶۶)
در حالت کنونی هم مذاکره با جمهوری اسلامی، معنائی جز پذیرفتن حاکمیت این رژیم و ستم ملی، ستم بر زنان، فقر و بیکاری، سرکوب سیاسی، ادغام دین در دولت، جنگ های ارتجاعی، نابودی محیط زیست، ندارد.
نتایج فاجعه بار سیاست های احزاب ناسیونالیست کرد را در کردستان عراق دیده ایم و این که چگونه کردستان عراق را تبدیل به جولانگاه نیرو های امنیتی آمریکا و اسرائیل و جمهوری اسلامی و عربستان و ترکیه و غیره کرده اند. احزابی که وارد مذاکره با جمهوری اسلامی شده اند، این احزاب را تحسین کرده و آرزو دارند که به «موقعیت» آن ها برسند.
خوشبختانه در واکنش به این مذاکرات موجی از مخالفت در میان بسیاری از  توده های مردم در کردستان، که از وضعیت ستم ملی و جنسیتی  و استثمار و نابرابری و تبعیض و فقر، گرانی و بیکاری و فساد و جنایات رژیم به ستوه آمده اند بلند شده است. اما چنانچه، یک نیروی کمونیست انقلابی، با تکیه بر کمونیسم نوین، افق و برنامه و راه رسیدن به یک جامعه بنیادا متفاوت، یعنی جمهوری سوسیالیستی نوین را در مقابل مردم نگذارد، همیشه در میان توده ها، گرایش به رفتن به زیر بال و پر بورژوازی و توهم نسبت به امکان کم کردن فشار های ستم از طریق توسل جستن به بورژوازی حاکم، تولید و تقویت خواهد شد. 
اوضاع کردستان جدا از اوضاعی نیست که در سراسر منطقه حاکم است. به قول رفیق امیر حسن پور: «تحت سیادت سرمایه، نظام بردگی دوباره قد علم کرده است؛ فروش و ترافیک زنان و کودکان به بخشی از نظام اقتصادی تبدیل شده است. بحران محیط زیست، که نتیجه مستقیم سلطه سرمایه است، زندگی انسان و بقیه موجودات زنده را به خطر انداخته است. جنگل، دریا و اقیانوس و رودخانه و خاک و آب و هوای کره زمین به شدت آسیب دیده اند. هر سال هزاران انسان که در جستجوی کار به اروپا و آمریکا پناه می برند با مرگ فوری یا تدریجی مواجه می شوند. ستم بر زنان و خشونت مردسالاری بیداد می کند؛ همه جا «جنگ علیه زنان» در جریان است. خرافات دینی، علم ستیزی، نژادپرستی، و فاشیسم دست در دست هم آینده تاریکی ترسیم می کنند…وضع دنیا به جائی رسیده است که یا باید نظام سرمایه داری را از میان برداشت یا سرمایه داری زندگی را از میان برخواهد داشت. انتخاب دیگری باقی نمانده است. اما روشن است که نیروئی جز جنبش کمونیستی توانائی و خواست این تاریخ سازی را ندارد. جنبش کمونیستی هم، آن طور که در گذشته بود، از عهده چنین مسئولیتی بر نمی آید. با کمونیسم پیشین نمی توان به آینده کمونیستی دست یافت و بدون «کمونیسم نوین» نه به درک درست گذشته می رسیم نه به ساختن این آینده. سنتز کمونیستی از کمونیسمِ گذشته و تدوین «کمونیسم نوین» کار سترگی است که باب آواکیان، در پروسه مبارزات وسیع در عرصه تئوری، سیاست و ایدئولوژی در سه دهه اخیر، موفق به انجام آن شده است…. «کمونیسم نوین» بر پایه های مارکسیسم مارکس، انگلس، لنین و مائو –  ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیک – استوار است، از دستاورد های انقلابات پیشین دفاع می کند، و اشتباهات و محدودیت های تئوری و متدولوژی مارکسیسم را که به این اشتباهات راه داده اند به نقد می کشد… در واقع، او موفق به حل یک تضاد جدی که از ابتدای تکامل تئوری کمونیستی در آن موجود بود شده است. یعنی، تضادِ رویکرد و متد بنیاداً علمی آن با جنبه هایی که با چنین رویکرد و متدی مغایرت داشته است. … آگاهی کمونیستی و جنبش کمونیستی با تولد مارکسیسم در اواسط قرن نوزدهم پا به عرصه تاریخ گذاشت. در ۱۸۷۱، اولین تلاش مهم برای رهائی انسان از سلطه سرمایه داری در انقلاب پرولتری موسوم به «کمون پاریس» تحقق یافت و عمر کوتاه این تجربه نشان داد که خلق دنیائی هزاران بار بهتر از دنیای سرمایه داری میسر و ضروری است. نیم قرن بعد، اولین انقلاب سوسیالیستی در روسیه در ۱۹۱۷ و سی سال بعد انقلاب سوسیالیستی در چین چهره دنیا و تاریخ انسان را تغییر دادند. این دو انقلاب گام های بلند اما آغازین در جهت گسست از جامعه طبقاتی بودند. اما با وجود دست آورد های مهم، هر دو شکست خوردند. ابتدا سرمایه داری در شوروی احیا شد. در چین، مائو، برای مقابله با تلاش های احیاگرانه فرم نوینی از مبارزه طبقاتی در جامعه سوسیالیستی یعنی انقلاب فرهنگی را رهبری کرد اما بعد از مرگ مائو در ۱۹۷۶، کودتای «رهروان سرمایه داری» این پایگاه انقلاب را به پایگاه سرمایه داری تبدیل کرد. به این ترتیب، مرحله اول انقلابات کمونیستی به پایان رسید. سوال من از روشنفکران و فعالین سیاسی که از وضع موجود بیزار هستند و به تسلیم به آن تن در نمی دهند این است: با چه افقی باید به مصاف وضع موجود رفت؟ آیا می توان خشونت روزافزون سرمایه را تخفیف داد، و به آن چهره انسانی بخشید؟ آیا باید به جنگ و فقر و استثمار و ستم پایان داد یا با آن ها کنار آمد و به تعدیلشان پرداخت؟  آیا می توان مهمترین تضاد این دوران، یعنی تضاد بین ماهیت اجتماعی تولید و تصاحب خصوصی، را حل کرد؟ آیا می توان تضاد بین ۹۹٪ و ۱٪ را در چهارچوب سرمایه داری حل کرد؟ سوال نهایی این است: آیا می خواهیم بر فراز موج دوم انقلابات کمونیستی به دگرگون کردن خود و دنیا بپردازیم؟» (امیر حسن پور، بر فراز موج نوین کمونیسم)
با استفاده از علم کمونیسم می توان افق و برنامه و سیاست های هر حزب را بررسی کرد و  بر این مبنا (و نه از روی ادعاها و اسامی شان) پی برد که به واقع افق چه طبقه ای را نمایندگی کرده و سخنگوی سیاسیِ کدام یک از طبقات اجتماعی اند. لازم است موج نوینی از کمونیست های جوان در کردستان به پا خیزند، تئوری و خط مشی های حاکم بر احزاب «چپ» و «کمونیست» کردستان را به طور علمی نقد کنند و همه کسانی را که کماکان نیت و آرزوی انقلاب کمونیستی را دارند به گسست از آن تئوری ها و خط مشی ها که عاجز از تشریح علمی واقعیت های جامعه و جهان اند و هرگز نمی توانند راه تغییر رادیکال جامعه را نشان دهند، فرا بخوانند و به حزب کمونیست ایران (م ل م)، برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار یک جمهوری سوسیالیستی نوین به پیوندند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر