فقر و فلاکت محصولِ چیست؟
و چه باید کرد؟
سرسخن _ از
نشریه آتش – شماره 89
در این آخرین روزهای سال، اخبارِ
هولناکی از خودکشی به دلیل فقر و نداری، منتشر شده است. 25 اسفند مینا مادرِ 3 فرزند
از فرط تنگدستی، خود را حلق آویز کرد. علی، پدر یک فرزند به همین دلیل با اسلحه به
زندگی خود خاتمه داد. امید، جوان 17 ساله در شهرستان مهران از فرطِ فقر و بیکاری، با
قرص برنج به زندگی خود پایان داد. چهار زن در منطقۀ زلزله زده سر پل ذهاب، اقدام به
خودکشی کردند. این آمار تکان دهنده مرتبا افزایش پیدا میکند و فقر قربانیان بیشتری
میگیرد. 33 درصد از مردم در فقر مطلق به سر میبرند. یعنی بیش از 26 میلیون نفر از
دسترسی به حداقل نیازهای اساسی که سلامتِ جسمی و روحی آنها را تامین کند و شامل خوراک
و مسکن و خدمات بیمه درمانی و آموزشی است، محروم هستند. نتیجۀ این وضعیت، افزایش روز
افزون کودکانِ کار است که تا هفت میلیون تخمین زده میشود. مهاجرت گسترش یابندۀ تودههای
مردم از مناطق محرومتر کشور است که به امیدِ داشتنِ زندگی بهتر راهی شهرهای بزرگ شده
و همراه با دیگر فرودستانِ شهری جمعیتِ بیست میلیونی ساکن در حاشیهها را تشکیل داده
و زیر بارِ استثمار و انواع ستمگری برای در آوردن لقمهای نان، زحمت میکشند. نتیجهاش،
آمار تکان دهنده از شمار روزافزون تن فروشی در سنین 12 – 13 سال است. این ها و دهها
و دهها معضل اجتماعی و فجایعِ انسانی از قبیل زباله گردی و کلیه فروشی و قرنیه چشم
فروشی و نوزاد فروشی، سوء تغذیه و کاهش میزانِ کالری مورد نیاز روزانه و... را کنار
هم بگذاریم تا محصولاتِ حاکمیت جمهوری اسلامی را ببینیم. اینها فقط گوشهای است از
نتایج روابط حاکم بر جامعه ما و آن چه تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی بر سر مردم ما
میآید. رژیمی که چهل سال قبل با یاری قدرتهای امپریالیستی و با شعارهای دروغینِ «دفاع
از محرومان و کوخ نشینان» بر سر قدرت آمد، قشری از طبقۀ سرمایه دارانِ استثمارگرِ اسلامگرا
را جایگزین سرمایه داران قبلی کرد و همان روابطِ تولیدی سرمایه دارانه که در مرکزش
استثمار نیروی کار قرار دارد را این بار با پشتوانۀ آیات قرآنی، به خشن ترین شکلها
تداوم بخشید.
بسیاری از مردم و جامعه شناسان
و پژوهشگران رفرمیست، امروز در ایران دلیل فقر و تنگدستی گسترش یافته را فساد و اختلاس
و رشوه خواری و امثال اینها و یا تحریم هایامپریالیستی میدانند. اما این این
استدلالی صحیح نیست و اینها عوامل اساسی نیستند. و چون این چنین نیست، راهکارهایی هم که این
تفکرات اشائه میدهند، مانند «شکلگیری جامعۀ مدنی»،
«نظارت قانونی»، «سیاست های حمایتی»، «تعامل با غرب» و غیره بیتردید راه به ناکجا
آباد است. این فقر و فرودستیِ بیامان ریشۀ در شیوۀ تولیدی سرمایهداری دارد که مرتب
و پیوسته تولید کنندۀ فقر و فلاکت، و تشدید کنندۀ دو قطبی فقر و ثروت است. این در ذاتِ
نظام متکی بر استثمار سرمایه داری است و در سراسر جهان این چنین است. چون سرمایه
داری و کارکرد و سوخت و سازش، پدیدهای جهانی است و با هر تفاوتی در این کشور یا آن کشور، ماهیتش یک سان است. استثمار و استثمار
بیشتر و گسترش فقر و بینوایی، در ذاتش است.
طبقِ گزارشِ موسسۀ بین المللی
«آبسفام» که یک ان.جی. او انگلیسی است و در ژانویه 2019 در حاشیۀ کنفرانس داووس منتشر
شده، آمده: «82 درصد ثروت جهان در اختیار تنها یک درصد از جمعیت کره زمین است...به
گزارش اداره آمار آلمان، در سال ۲۰۱۳ بیش از ۱۶ میلیون نفر، یعنی حدود ۲۰ درصد جمعیت
این کشور در معرض خطر فقر بودهاند...از سال 2010 تا 2015 ارزش دارایی های نیمی از
فقیرترین افراد جهان 41 درصد کاهش یافته است... بیش از ۵۰ درصد ثروت دنیا در دست ۸
ابرپولدار است...»
طبقِ گزارش «بانک اعتبار سویس»
دارایی و مایملک 1 درصد از صاحبان ثروت در جهان از دارائی های 99 درصد مردم کره زمین
بیشتر است. بر طبق این گزارش، از 250 تریلیون ثروت تخمینی در جهان نصف آن به یک درصد
مذکور تعلق دارد و سهم جمعیت در اعماق کمتر از یک درصد این کوه ثروت است.
آمارها در خوش بینانه ترین
حالت نشان میدهند که هر 9 نفر از جمعیت جهان یک نفر هر شب گرسنه میخوابد و مرگِ ناشی
از گرسنگی بیش از مرگ ناشی از کلِ بیماریهایی مانند مالاریا و سل و ایدز است.
رفیق باب آواکیان در سندِ
«پرندهها نمیتوانند کروکودیل بزایند اما بشر میتواند افقها را در نوردد» این وضعیت
را تحلیل کرده و به چالش میگیرد. او مینویسد:
«چرا در نظام سرمایهداری
مردم از "حق خوردن" که حقی ابتدائی است برخوردار نیستند؟ ...در این نظام
"حق خوردن" وجود ندارد؟ مردم میتوانند حق خوردن را بخواهند اما در چارچوب
کارکرد این نظام چنین حقی وجود ندارد. در چارچوب قوای محرکۀ نظام سرمایه داری تحقق
چنین حقی ممکن نیست. مثالهای آن را مکرر دیده و میبینیم. مثلا همین موج بیکاریهای
تکان دهنده اخیر. سرمایهداری، بینوایی عظیم را آفریده و آن را ابقا میکند (هرچند
در کشورهای امپریالیستی نیز فقر مسلمی وجود دارد اما این فقر تا حدی توسط خصلت انگلی
امپریالیسم که از فوق استثمار مردم جهان به خصوص در جهان سوم "تغذیه" میکند
پنهان میشود. زیرا بخشی از این "یغما"، به پائین، به خصوص به درون طبقات
میانی کشورهای امپریالیستی "نشت" میکند. اما اگر به جهان بهمثابه یک کلیت
نگاه کنیم، سرمایهداری فقر عظیمی را خلق و ابقا میکند. شمار عظیمی از مردم جهان به
اندازهای که برای سلامت انسان لازم است دسترسی به غذا ندارند و عموما قادر به تامین
شرایط سلامتی خود نیستند. بنابراین در سرمایهداری مردم از حق ابتدائیِ خوردن هم محرومند...
نظام سرمایه داری بیکار کردن مردم را غیر قانونی نمیکند (زیرا بیکار کردن برای دینامیکهای
انباشت سرمایه داری واقعا مهم است) اما خوردنِ بدون پرداخت قیمت غذا را غیر قانونی
میکند – حق خوردن را غیرقانونی میکند. و اگر مردم اعلام کنند فارغ از اینکه میتوانند
برای سرمایهداران کار سودآور انجام دهند یا خیر، حق خوردن دارند، آنگاه نمایندگان
و سخنگویان سرمایهداری و طبقه حاکمه (دست کم برخی از آنان) به مردم لقبهائی مانند "تنبل" و "بی لیاقت" و غیره
میدهند.».
معضلِ فراگیر فقر در ایران
و همۀ جهان در کنار معضلات دیگری چون نابودی محیط زیست، تماما ریشه در تضادِ اساسی
عصرِ سرمایه داری دارد. به این معنا
که تولیدِ معیشت مادی و فکری در عظیمترین ابعادش در سطح جهانی به صورت اجتماعی و
با درگیر شدنِ میلیون ها انسان صورت میگیرد اما محصولش توسط «8 اَبَر پولدار» و
دیگر سرمایهداران و کمپانیهای سرمایهداری تصاحب و کنترل میشود و از نو به
سرمایه برای استثمار بیشتر، رقابت درونِ سرمایهای بیشتر و نتیجتا رنج و فقر بیشتر
برای کل تودههای محروم جهان، تبدیل میشود.
این
روندِی است که تا زمانی روابط تولید کالایی بر جهان حاکم است، ادامه خواهد داشت وهیچ
اصلاحاتی در چنین نظامی قادر به حل این معضل نیست. این سوخت و سازی است که نه
جمهوری اسلامی قادر به فرار از آنست و نه هر آلترناتیو ارتجاعی دیگری که متکی بر
همین روابط سرمایهدارانه به مردم «وعدۀ» رهایی میدهد. درست مانند اینست که
دندانِ شما از ریشه خراب شده باشد و شما مرتبا با «مینا کاری» و «چسب کاری» به
دنبال ترمیم آن باشید. چنین روشی ممکن است چند صباحی درد شما را تسکین بدهد اما
سریع تر از آن چه فکرش را کردهاید، با دردهایی بیشتر و عمیقتر روبرو خواهید شد.
معضل (در ایران و در همۀ جهان) ریشه در شیوۀ تولیدی سرمایه داری حاکم دارد و راه
حلش از میان بردن این شیوۀ تولیدی و روابطِ طبقاتی و اجتماعی برخاسته از آن است.
این راهکاری است که نیروهایی ارتجاعی مانند رضا پهلوی، مجاهدین و امثال آنها قادر
نیستند جلو بگذارند و اگر هم «در و تخته» به هم بخورد و نیروهایی از این قبیل به
قدرت برسند، در به همان پاشنۀ قبلی خواهد چرخید. تا زمانی که زیربنا و روابط
سرمایه دارانۀ حاکم بر جامعه دست نخورده باقی بماند، تا زمانی که اقتصاد جامعه بر
اساسِ سرمایه داری و کسبِ حداکثر سود سازمان بیابد و استثمار نیروی کار اساسش
باشد، تا زمانی که مالکیت خصوصی مقدس و خدشه ناپذیر باشد، در به همین پاشنه خواهد
چرخید.
باب
آواکیان در ادامۀ همان مطلب پیش گفته مینویسد: «چرا این نظام اصلاحشدنی نیست؟
بیائید در زمینۀ سیاست و دولت نگاهی به این مساله بیندازیم: اگر قانون و دستگاه
سرکوب یعنی نیروهای مسلح، پلیس، دادگاهها،
زندانها و بوروکراسی و دستگاه اداری نبود روابط اقتصادیِ استثمارگرانۀ حاکم و روابط
اجتماعیِ ستمگرانۀ ملازمِ آن چگونه میتوانست ادامه
یابد؟ اگر اینها نبود سلطۀ مرد بر زن، سلطۀ ملل یا "نژاد"های خاص بر ملل
و نژادهای دیگر بدون وجود روبنائی که آن ها را نگهبانی و تقویت کند چگونه ادامه مییافت؟
اگر روبنا (یعنی، سیاست، ایدئولوژی و فرهنگ و اخلاقیاتی که در میان مردم تبلیغ میشود)
هماهنگ با روابط اجتماعی و اساسا روابط اقتصادیِ حاکم نبود، چه میشد؟ مطمئنا تعادل
و عملکرد نظام برهم میخورد...بدین دلیلِ اساسی است که نظامی از این نوع را نمی توان
اصلاح کرد...».
از
میان بردن نظام سرمایهداری حاکم بر ایران و سرنگون کردنِ جمهوری اسلامی، وظیفه و
سهم ما کمونیستها و میلیونها انسانی است که برای از میان بردن استثمار و ستم و
فقر و هر بیدادگری دیگر پا به میدان مبارزه میگذارند و با آگاهی و شناخت از ریشۀهای
مصائب و دردهای حاکم بر جامعه، برای دستیابی به جامعۀ سوسیالیستی نوینِ آینده نبرد
میکنند.
مبارزات دی ماه 96 با همۀ
قوت و ضعفها، نشان از قابلیتهای انفجاری و فشرده در میانِ تهیدستان جامعه داشت.
جمهوری اسلامی و دستگاههای سرکوبگرش، از آن زمان و با مبارزاتِ مرداد ماه 97 و
در ادامه اعتراضات کارگری در هفت تپه و فولاد اهواز و دهها تحصن و مبارزات کارگری
دیگر در گوشه و
کنار کشور و مبارزات روزمرۀ بازنشستگان و معلمین و...همینطور در زیر فشارهای بینالمللی،
به شدت احساس خطر میکنند. این جنایتکاران استثمارگر میخواهند بر سر قدرت باقی
بمانند و در رویارویی با وضعیت از هم گسیختۀ جامعه و نفرتِ عمومی حتا وعده «بهبود
وضعیت اقتصادی و رفع بیکاری» را نمیتوانند بدهند و مانند تمامِ سالهای گذشته
برای ممانعت از فروپاشی کامل نظامشان، به جنایت و سرکوب دست میزنند.
در این وضعیت تمام نیروهای
ارتجاعی خارج از قدرت سیاسی حاکم به تکاپو افتاده و برای آیندۀ پس از جمهوری
اسلامی بدیل سازی میکنند. اما سوال مرکزی این است که کدام بدیل سیاسی و اقتصادی و
اجتماعی در مقابل جمهوری اسلامی قادر است و میتواند به رهایی مردم منجر شود؟
واقعیت اینست که تنها بدیل بنیادا متفاوت که میتواند ریشههای فقر و فلاکت و
انواع ستمگریها را بخشکاند، جمهوری سوسیالیستی نوین است و راه تحقق آن فقط و فقط
انقلاب کمونیستی است. وظیفۀ ما کمونیستها است که این بدیل و نقشۀ راه آن را به
مبارزات گسترش یابنده قشرهای مختلف مردم پیوند زده، به طور گسترده آن را تبلیغ و
ترویج کرده و تودههای وسیع مردم را حول آن آگاه و سازماندهی کنیم. تنها و تنها از
این طریق است که میتوان جنبشها و مبارزات جاری مردم را از دایرۀهای محدود و در
خود بیرون آورد و به جنبشهایی برای انقلاب و سرنگونی قهرآمیز جمهوری اسلامی در
جریان یک جنگ انقلابی تودهای، تبدیل کرد و بر خاکستر آن، جمهوری سوسیالیستی نوین،
را بنا ساخت. تکیهگاه ما برای انجام این وظیفه دو سندِ «مانیفست و برنامه انقلاب کمونیستی
در ایران» و «پیشنویس قانون اساسی برای جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» است (1)
این حرف و پیام اصلی ما به
مناسبت سال جدید و نوروز است!