رضا شاه و تشکیل دولت متمرکز نیمه مستعمراتی در
ایران: بخش دهم
آنان آغازگران بودند
نگاهی به جنبش کمونیستی در سالهای سلطنت رضا شاه
سیامک صبوری _ از نشریه آتش – شماره 88
در بخش آغازین این سلسله مقالات گفته شد: «شکست جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران و
وقایع بعدی که به شکلگیری دیکتاتوری استبدادی رضاخان منجر شد، بیانگر آن است که
اگر کمونیستها قادر به انجام وظایف تاریخی خود برای سازماندهی مردم، رهبری انقلاب
و کسب قدرت نباشند، نیروهای مرتجع و وابسته به امپریالیسم از دل فرصتها و تضادهای
اجتماعی برخواهند آمد و یک فقرۀ دیگر فاجعه و وحشت را به مردم و جامعه تحمیل میکنند».۱
رضاخان با کشتار انقلابیون و سرکوب جنبش گیلان
توانست راه را برای استقرار رژیم استبدادیاش باز کند اما کمونیستها همواره دشمن شمارة یک رژیم او بودند. تضادی که از
دشمنی طبقاتی آشتی ناپذیر میان رضاخان به عنوان رئیس دولت حافظ منافع فئودالها، سرمایه
داران بوروکرات و امپریالیستها با جنبش کمونیستی به عنوان نمایندة منافع دهقانان
فقیر، کارگران و زحمتکشان شهر و روستا بر میخاست. در این قسمت سعی شده یک تصویر کلی از
وضعیت جنبش کمونیستی ایران در سالهای قدرت گرفتن رضاخان و بعد سلطنت او ارائه شود.
حزب کمونیست ایران
نخستین کنگره حزب کمونیست ایران در
خرداد ۱۲۹۹ در انزلی تشکیل شد. در فاصله کنگره اول و دوم، در مورد تحلیل از ماهیت
رضاخان که در آغاز عروج و فعالیت سیاسی اش بود، دو گرایش در حزب وجود داشت. گرایش
راست که مانند برخی سوسیال دمکراتها مثل سلیمان میرزا اسکندری و مستشاران سیاسی
اتحاد شوروی معتقد بود رضاخان ماهیتی ملی، ضد بریتانیایی و ضد فئودالی دارد و
گرایش چپ که رضاخان را عامل انگلستان معرفی کرده و مهمترین وظیفه او را سرکوب جنبش
انقلابی گیلان میدانست.۲ آواتیس میکائیلیان (سلطانزاده) از رهبران و
تئوریسینهای حزب، نقش مهمی در مبارزه با گرایش راست و افشای ماهیت رژیم رضا شاه
داشت.۳ حزب در مانیفست سال ۱۳۰۲ اعلام کرد که برای «حکومت حقیقی توده
زحمتکش ایران» کوشش مینماید و «مدافع منافع طبقاتی و علمدار مبارزه با طبقات حاکمة
ملاکین، روحانیون و اشراف ایران است» و تمام زحمتکشان و رنجبران ایران را به اتحاد
برای سرنگون کردن رژیم سلطنت و تشکیل «جمهوری ملی رنجبران» دعوت کرد.۴
کنگره دوم حزب که در ۱۳۰۶ در ارومیه
تشکیل شد، به تثبیت کامل گرایش چپ منجر شد و حزب مبارزه تمام عیار علیه استبداد
رضاخانی را در دستور کار خود قرار داد. اتحاد کارگران و دهقانان و خرده بورژوازی
کوچک برای تشکیل «جمهوری انقلابی»، نابودی فئودالیسم، دفاع از استقلال ایران در
مقابل دولتهای امپریالیست، استقرار کامل آزادی و دمکراسی و حق تعیین سرنوشت ملل
غیر فارس تا جدایی را به تصویب رساند.۵
حزب در تمام دوران سلطنت رضا شاه در سه
سطح تئوریک، تشکیلاتی و صنفی فعالیت میکرد. از طریق مطبوعاتی چون روزنامه حقیقت
(۱۳۰۰-۱۳۰۱)، روزنامه کار، پیکار، ستاره سرخ (۱۳۰۸-۱۳۱۰)
آگاهی سیاسی و مارکسیستی در اختیار توده های مردم قرار میداد. در مناطق مختلف
واحدهای حزبی را ایجاد کرد و نهادهای صنفی مانند اتحادیه عمومی کارگران مرکزی و
اتحادیه کارگران نفت جنوب را تشکیل داد. حزب برای نخستین بار به شکلِ وسیع
از حضور زنان در عرصه فعالیت سیاسی دفاع کرد و مراکز فرهنگی بانوان را در گیلان، تهران و قزوین ایجاد کرد که
مسئولیت آنها با کمونیستهایی مثل اختر کامبخش، جمیله صدیقی و بانو شیرینلو بود.۶
و مراسم روز جهانی زن (۸ مارس) را در مناطق مختلف برگزار میکرد. در تابستان ۱۳۰۲
و پیش از انتخابات مجلس پنجم، رضاخان که سودای نخست وزیری داشت دستور توقیف تمام
اتحادیههای کارگری را داد و تعقیب، دستگیری، شکنجه و کشتار رهبران و اعضای حزب
کمونیست ایران و اتحادیههای کارگری از همین مقطع آغاز شد و تا سال ۱۳۰۴ به اوج
خود رسید. اما حزب و اتحادیهها به صورت نیمه مخفی جلسات خود از جمله مراسم جشن
اول ماه مه (روز جهانی کارگر) را برگزار میکردند. با وجود تمام بگیر و ببندها و
سرکوبهای پلیسی، در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۰۸ اعتصاب عمومی در آبادان برگزار شد که بیش از
نه هزار کارگر در آن شرکت کردند. خواستههای کارگران عبارت بود از: ۱۵درصد افزایش
دستمزد، به رسمیت شناختن اتحادیههای کارگری مستقل از دولت، تعطیلی رسمی روز اول
ماه مه، شرکت نمایندگان منتخب کارگران در تصمیمات مربوط به استخدام و اخراج
کارگران و تعیین حداکثر ۷ ساعت کار برای جوانان زیر ۱۸ سال.۷ این اعتصاب و مبارزه با دخالت سربازان ایرانی و
تفنگداران دریایی بریتانیا سرکوب شد و رهبران آن دستگیر و برخی تا سقوط رضاشاه در
زندان ماندند. سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران در گزارشش به تاریخ ۳۱ می ۱۹۲۹
این رویداد و سرکوب آن را «به طرز غریبی موجب شرمساری شاه و شرکت نفت ایران و انگلیس»
خواند.۸
دولت برای سرکوب مبارزات صنفی کارگران و فعالیت
کمونیستها در ۲۲ خرداد ۱۳۱۰ لایحه ای با نام «لایحه مقدمین علیه امنیت و استقلال
کشور» را به مجلس داده و بعد تصویب کرد که طبق آن هر فرد یا گروهی فعالیت مرام
اشتراکی کند به ۳ تا ۱۰ سال زندان محکوم خواهد شد. براساس همین قانون بسیاری از
فعالین و رهبران جنبش کمونیستی و کارگری ایران دستگیر و زندانی شدند. تعدادی مانند
حجازی، علی شرقی، سید محمد تنها، غلامحسین نجار، یرواند یغیکیان، پوررحمتی، علی
اکبر فرهودی، محمد تنها و غیره در زندانها جان باختند. آخرین موج سرکوب نیز از
سال ۱۳۱۵ شروع شد که بقایای فعالین مخفی جنبش کمونیستی که تعدادشان به ۵۳ نفر
رسیده بود را دستگیر و محاکمه و زندانی کردند که معروفترین آنها دکتر تقی ارانی بود.
تقی ارانی
و فرقه جمهوری انقلابی ایران
دیگر جریان مطرح در جنبش کمونیستی سالهای سلطنت
رضاشاه، فرقه جمهوری انقلابی ایران و رهبر اصلی آن دکتر تقی ارانی
بود. فرقه در پاییز ۱۳۰۴ در برلین تاسیس شد و جزوه ای به نام « بیان حق
» را به عنوان اعلامیه منتشر کرد. در مورد تاریخچه فرقه و رابطۀ ارانی با حزب
کمونیست ایران دو نظر وجود دارد: یکی نظر رایج توسط تاریخنگاری حزب توده که ارانی
را از فعالین حزب کمونیست ایران و پایه گذاران گروهی معرفی میکند که بعد از
شهریور ۱۳۲۰ با نام حزب توده فعالیت کرد. و دیگری دیدگاهی است که از ارانی به
عنوان سوسیال دمکراتی «مستقل» و مخالف اتحاد شوروی و کمینترن و لنینیسم نام می برد.۹
صحت یا نادرستی هرکدام از این دو دیدگاه را باید به فرصت دیگری واگذاشت اما بر
اساس نوشتههای خود ارانی و فرقه جمهوری انقلابی ایران و علیرغم وجود برخی
نقدهایی که رهبری وقتِ حزب کمونیست ایران به فرقه داشت۱۰ ، اما نمیتوان
سندی مبنی بر مخالفت صریح ارانی و فرقه با اتحاد شوروی و لنینیسم پیدا کرد. در
همان جزوه بیان حق در مورد انقلاب اکتبر آمده است که: «... طبقه کارگر در ممالک
سرمایهداری، عامل محو کننده حکومت بورژوازی و برقرار کنندة اصول سوسیالیزم و
حکومت کارگران و دهاقین خواهد بود. انقلاب کارگری روسیه در سال ۱۹۱۷ شاهد این مدعا
است»۱۱ این جزوه رضاشاه را آلت دست انگلستان میداند (ص ۱۱۴ و ۱۱۵)،
طرفدار «یک تشکیلات منظم آهنین» و «یک حزب مسلح پیشوای انقلاب» است (ص۱۳۱) و روشنفکران
متوهم به اصلاحات و رفرم در ایران را شریک جنایات حکومت رضاشاه میداند (ص۱۳۲). ارانی
بعد از بازگشت به ایران و از سال ۱۳۱۰ و پس از سرکوب تمامی تشکیلات علنی و روزنامههای
حزب کمونیست، کار تبلیغ و ترویج کمونیستی را با یک نشریه علنی ترویجی و علمی به
نام مجله دنیا پیش برد. روشِ ارانی در این نشریه نوعی زبان نیمه
استعارهای بود تا از تیغ و درفش دستگاه سرکوب و سانسور رضاشاهی در امان بماند. او
در این مجله و در چندین جزوه تئوریک یک کار ترویجی وسیع در حوزههای مختلف علوم
مثل فیزیک، ریاضیات، شیمی، بیولوژی تکاملی، انسانشناسی، ماتریالیسم دیالکتیک،
ماتریالیسم تاریخی مارکسیستی و هنر و تاریخ و ادبیات را پیش برد. نقد مذهب و
ایدئالیسم و خرافاتی مثل روح، مبارزه با نژادپرستی و فاشیسم (آن هم در سالهایی که
دستگاههای تبلیغاتی و رسانههای سلطنت رضاشاه، نژادپرستی آریایی و فاشیسم و
نازیسم را تبلیغ می کردند)، تبلیغ و ترویج حول مساله زنان از نگاه ماتریالیسم
تاریخی مارکسیستی و غیره از محورهای مجله دنیای ارانی بودند.۱۲
تقی ارانی و دیگر اعضای «گروه ارانی» در سال
۱۳۱۵ دستگیر شده و تحت شکنجه قرار گرفتند. ارانی در سال ۱۳۱۷ محاکمه شد و در
دفاعیاتش از مارکسیسم و انقلاب دفاع کرد و بعد از آن در بخش زندانیان مبتلا به
تیفوس نگهداری شد و پس از ابتلا به تیفوس در ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ در زندان رضا شاه کشته
شد.
تبارشناسی شکست
اگرچه کمونیستها پیگیرترین مخالفین رضاشاه تا
عزل او از قدرت در شهریور ۱۳۲۰ بودند و هیچگاه از تبلیغ، ترویج و سازماندهی علیه
دولت او دست بر نداشتند، اما جنبش کمونیستی ایران نتوانست رژيم او را سرنگون و
قدرت سیاسی را برای استقرار یک دولت و جامعه سوسیالیستی به پرولتاریا بدهد. دو علت
اساسی در این ناکامی نقش داشتند: نخست سرکوب شدید، خفقان مطلق و استبداد فاشیستی
رضاخانی که اجازه شکلگیری هیچگونه پایة حزبی و تشکیلاتی ماندگار و رو به گسترشی را
به کمونیستهای ایرانی نداد. تقریبا هیچ واحد حزبی و اتحادیه کارگری علنی تا شهریور
۱۳۲۰ امکان فعالیت و بقا پیدا نکرد، رهبران جنبش کمونیستی و اتحادیههای کارگری و
صنفی یا دستگیر و زندانی و اعدام شدند و یا وادار به تبعید.۱۳ هستههای
مخفی حزبی اگرچه از تعقیب و ضربات پلیس رضاخانی در امان ماندند اما امکان گسترش و
تشکیلات سازی تاثیرگذاری نداشتند. از این نظر رژیم محمدرضا شاه هم میراث پدر را ادامه
داد و رژيم جمهوری اسلامی هم مانند پهلوی اول و دوم بنا را بر سرکوب هرگونه فعالیت
کمونیستی سازمان یافته گذاشت.
علت دوم، فقدان خط سیاسی و ایدئولوژیک درست درون
حزب کمونیست ایران و جنبش کمونیستی بود. در صورت وجود چنین خطی شاید امکان غلبه بر
مانع اول یعنی سرکوب رضاخانی و گسترش موجوار انقلاب وجود داشت. این احتمال را به
ویژه تجربه حزب کمونیست چین و انقلاب پیروزمند این کشور تحت رهبری مائو تسهدون
تقویت میکند. هم حزب کمونیست ایران و هم فرقه جمهوری انقلابی هر دو بر اهمیت
مساله ارضی و دهقانی در ساختار طبقاتی جامعه ایران آگاه بوده و قائل به ریشه کن
کردن فئودالیسم و بقایای آن بودند. هر دو تشکل بر این باور بودند که بورژوازی
ایران و رژیم رضاشاه نمیتواند مساله فئودالیسم را ریشه کن کند و بر ضرورت انقلاب
دهقانی و حتی شورش دهقانی در ایران تأکید داشتند. فرقه در همان جزوه بیان حق نوشت:
«مسلح کردن دهاقین و شوراندن آنها بر ضد ملاکین و اشراف وظیفه حتمی ما و هر حزب
انقلابی است» (ص۱۳۲) و حزب کمونیست در سند کنگره دومش نوشت: «فرقه کمونیست ایران
بایستی... همه قوای انقلابی را برای یک شورش عمومی منظم و مرتب نماید... طریق واحد
این مبارزه فقط انقلاب زراعتی است» و اتحاد دهقانان با کارگران و «عناصر انقلابی
دمکراسی شهرها» و بخشی از ارتش را ضروری دانست. (ص ۷۹ و ۸۰) با وجود اطلاع از
ضرورت یک انقلاب سراسری و با اتکا به اتحاد کارگران و دهقانان اما جنبش کمونیستی
ایران نتوانست یک استراتژی موفق و اجرایی را در این زمینه تدوین کرده و به عمل در
آورد. اسناد حزب کمونیست گویای این مساله است که آنها تأکید اساسی را بر کار در
میان کارگران و اتحادیههای کارگری گذاشته بودند و نگاه حاکم بر استراتژي حزب
کمونیست در تمام این سالها، به نوعی متأثر از الگوی انقلاب ۱۹۱۷ روسیه بود و قیام
شهری با اتکا به کارگران و در اتحاد وسیع با دهقانان و خرده بورژوازی کوچک. اما سرکوب
رضاخانی و کمبود عددی کمونیستها عملا امکان و فرصت تکوین این استراتژی و پیشرویاش
را نداد.
این در حالی بود که کمونیستهای ایران دست کم سه
بار در جنگهای انقلابی مجاهدان تبریز در مشروطه، شورشهای دهقانی منطقه گیلان به
رهبری سید جمال شهرآشوب پس از مشروطه و به ویژه در جریان جنبش جنگل و تشکیل جمهوری
شوروی سوسیالیستی ایران دیده بودند که امکان یک انقلاب مسلحانه با اتکا به
دهقانان، کارگران و خرده بورژوازی کوچک و آزادسازی منطقه پایگاهی در ایران وجود
دارد. فقر و آشفتگی اجتماعی پس از جنگ اول و همچنین نارضایتی وسیع در میان ایلات و
عشایر چندین منطقه پس از سرکوب توسط دولت مرکزی و ارتش، این فرصت را در اختیار
کمونیستها میگذاشت تا پیش از استقرار کامل دولت متمرکز رضا شاه، دست به انجام یک
یا چند قیام مسلحانه با اتکا به نیروی دهقانان و با هدف آزادسازی مناطق بزنند.
شاید شکست جنبش جنگل و عدم حمایتِ تا به آخر اتحاد شوروی از آن، کمونیستهای ایران
را به تردید در صحت این خط و مشی و استراتژی رسانده بود. و یا شاید هم هژمونی
الگوی انقلاب روسیه بر اذهان کمونیستهای ایرانی مانند دیگر نقاط جهان آنقدر زیاد و
پر رنگ بود که عملا امکانی برای فکر کردن و تدوین یک استراتژي راه انقلاب به جز
الگوی اکتبر روسیه را نمیداد. این در حالی بود که در چین، مائو تسه دون از اوایل
دهه ۱۹۳۰ در کار تدوین استراتژی راه انقلاب در کشورهای تحت سلطه و نیمه
مستعمره-نیمه فئودالی مثل چین و ایران بود.۱۴ مائو تا سال ۱۹۳۶ تزهای
اصلیاش در این مورد را منتشر کرده۱۵ و توانسته بود رهبری حزب کمونیست
چین را حول این خط متحد کند. دقیقا نمیدانیم این نظرات به دست کمونیستهای ایران
رسیده بود یا نه. اگرچه اسناد این دوره نشان میدهد که دست کم از سالهای ۱۳۰۰
تا۱۳۱۰ رهبران جنبش کمونیستی ایران در جریان مسائل انقلاب چین بودند. به هر صورت
در مقطع تدوین استراتژی جنگ دراز مدت خلق توسط مائو، عمده کمونیستهای ایران یا
توسط رضا شاه کشته شده بودند، یا در زندان رضا شاه بودند و یا به تبعید رفته
بودند.
به هر رو آنان آغازگران جنبش کمونیستی بودند که
با هدف ریشه کن کردن فقر و استبداد و تبعیعض، با آرمان رهایی بشریت و بنای یک
جامعه نوین در مقابل استبداد رضاخانی، امپریالیسم انگلستان، ارتجاع و خرافه مذهبی
و ناسیونالیستی و نژادپرستانه سر به شورش و عصیان برداشته و هیچگاه سازش نکردند.
توضیحات
۱)نشریه آتش. شماره ۷۹. خرداد ۱۳۹۷
۲)بیانیه فرقه کمونیست ایران ۱۳۰۱. به نقل از دو
سند از فرقه کمونیست ایران. ص ۲۰ و ص ۴۵
۳)انکشاف اقتصادی ایران و امپریالیسم انگلستان
۴)دو سند از فرقه... ص۵۶ و ۵۷
۵)دو سند از فرقه.. ص۷۰ تا ۸۶
۶)جنبش کارگری و کمونیستی ایران در دوران اول
سلطنت رضا شاه. آوانسیان. ص۲۶ و ۲۷
۷)شمه ای درباره تاریخ جنبش کارگری ایران.
کامبخش. ص ۳۶
۸)اتحادیه های کارگری و خودکامگی در ایران.
لاجوردی ص ۳۷
۹)تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران و گروه
ارانی. حمید احمدی
۱۰)ستاره سرخ. شماره ۷ و ۸. فرودرین و اردیبهشت
۱۳۰۹. ص۳۷۲تا ۳۸۴
۱۱) بیان حق. در تاریخچه فرقه... حمید احمدی. ص
۱۰۷
۱۲)دنیای ارانی. باقر مومنی
۱۳)متاسفانه تعدادی از رهبران و اعضای حزب
کمونیست ایران در ماجرای موسوم به دادگاه های مسکو (۱۹۳۶-۱۹۳۸) قربانی خط و مشی
غلط و مکانیکی استالین و حزب کمونیست شوروی شدند و به عنوان «خائن و دشمنان سوسیالیسم»!
یا به جوخه های تیرباران سپرده شده و یا در زندان و شرایط دشوار به مرگ طبیعی
مردند. احسان الله خان دوستدار، کریم نیک بین، لادبن اسفندیاری، آواتیس میکائیلیان
(بنا به قول مشهور)، ذره، دهزاد و غیره از این دست بودند. در مورد دادگاه های مسکو
نگاه کنید به: تاریخ واقعی کمونیسم. ریموند لوتا
۱۴)خدمات فناناپذیر مائو. باب آواکیان. فصل اول
۱۵) شش اثر نظامی. مائو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر