شکلگیری و تثبیت جمهوری اسلامی با زندان، شکنجه و اعدام گره خورده است. با وخامت اوضاع و حاد شدن شرایط داخلی و بینالمللی، جمهوری اسلامی بار دیگر هر چه بیشتر بر سرکوبها افزوده است. زندانهای جمهوری اسلامی مملو از هزاران هزار معترضی است که علیه ستم و استثمار فزاینده دولت سرمایهدار-دینمدار حاکم بهپا خاستند. فشارها بر زندانیان، خاصه زندانیان سیاسی، بهشدت افزایش یافته است. برخی از آنها در دادگاههای ضد انقلاب حکمهای طویلالمدت گرفتهاند، از این دسته همگیشان بدون دسترسی به اولیهترین امکانات، ازجمله امکانات بهداشتی ، در شرایط شیوع کرونا در زندانها، در معرض خطر مرگ قرار دارند، برخی از آنها بدون تفهیم اتهام همچنان تحت شکنجههای کشنده قرار دارند، برخی از آنها اعدام شده و برخی دیگر در صف اعدام قرار دارند. دستگیریهای گسترده افزایش فشار بر فعالین عرصههای مختلف و اعدام آنها، هدفی جز مهار اعتراضات از خلال ایجاد فضای ارعاب در جامعه ندارد.
بهراستی شاهد شرایط سرکوب و کشتار وحشتناکی هستیم. اما باید توجه داشته باشیم که حاکمان بیش از پیش هراسناکند. تضادها و تنشهای درون حاکمیت بیش از آن است که سرداران جنایت توان پنهان کردنش را داشته باشند. دولت جمهوری اسلامی، با تمامی جناحهایش اعتبار و مرجعیتش را برای بخش بزرگی از تودهها از دست داده است. بسیاری از کارتهایش برای اقناع و متحد کردن مردم حول اهدافش، سوخته است. ابتکار عمل در عرصههای اقتصادی، سیاستگذاری و فرهنگی را از دست داده است. در چنین شرایطی است که جمهوری اسلامی، هراسان از این که اوضاع بیش از این از کنترلش خارج شود، در صدد استیلای فضای رعب و وحشت است.
راه مقابله با فضای هراسی که جمهوری اسلامی قصد حاکم کردنش بر جامعه را دارد اتحاد بین قشرهای مختلف تودهها، جنبشها و خواستهای اجتماعی است. تودههای فرودست دی و آبان از ۹۶ تا ۹۸ ، چه در زندان و چه بیرون از زندان، فراموش نشدهاند. معلمین، دانشجویان، وکلا، فعالین زنان، فعالین محیط زیست و… بیهوده رنج شکنجهگاههای دولت اسلامی را بر دوش نمیکشند. معترضین خشمگین خیابان دچار یاس و نسیان حاصل از خفقان نخواهند شد. با این وصف، نهتنها بر کمونیستها بلکه بر تمامی فعالین عرصههای مختلف است که در اتحاد با سایر خواستهای اجتماعی به یک مبارزه سراسری دامن بزند. خواست و ضرورت وحدت بین جنبشهای و خواستهای اجتماعی، یک خواست دلبخواهی نیست. این وحدت پایه مادی دارد: فقر، قوانین شریعت، استبداد سیاسی، حجاب اجباری و ستم برزن، جنگهای ارتجاعی در منطقه، ستمگری ملی و نابودی محیط زیست، ستونهایی هستند که بنای این دولت سرمایهدار-دینمدار بر آنها استوار است. موجودیت این حکومت با تضادهای فوق در هم تافته شده است. بنابراین تمامی این تضادها برخاسته از وجود یک واقعیت است و همگیشان در ارتباط با یکدیگر قرار دارند.
تحت چنین شرایطی جنبش کارگری و کارگران مبارز که امروز با اعتصابات پی در پی و با پایداری و استقامت علیه ستم و تبعیض و بیحقوقی بهپا خاستهاند میتوانند پرچمدار ضدیت با ستمگری ملی، زنستیزی و استبداد نیز باشند. این جنبش و سایر جنبشهای اجتماعی نیز میتوانند صدای رسای لغو احکام سیاسی-امنیتی برای زندانیان سیاسی باشند. هیچ جنبش اجتماعیای نمیتواند و نباید محدود به مطالبات «درونی» خود باشد. بهویژه در شرایط کنونی و برای جلوگیری از مسلط شدن فضای ترس و ارعاب مبارزه و اتحاد سراسری بین جنبشهای مختلف بر سر تضادهای پایهای این نظام و پیشبرد مبارزات، گامی ضروری است. گامی ضروری در جهت سرنگونی دیکتاتوری بورژوایی جمهوری اسلامی.
در این ارتباط، توجه به یک نکته پایهای ضروری است. در پیشبرد این مبارزات ما با یک دولت سروکار داریم. بنابراین وقتی از شکافها، تضادها و هراسهای دولت جمهوری اسلامی گفتیم، به منظور عطف توجه به فرصتهایی بود که در اختیار داریم. اما همچنین باید تاکید کنیم، بهرغمِ حاد بودن شرایط برای جمهوری اسلامی، تضادهای بینالملی و تحریمهای سنگین امپریالیستی که بار عمدهاش بر گرده تودهها سنگینی میکند، و تغییرات سیاسی منطقه و شکلگیری اتحادهای جدیدی که عرصه را بر جمهوری اسلامی تنگ کرده، این دولت بهمثابه یک دولت در زد و بندهای سیاسی و مانوردهی میان قدرتهای امپریالیستی رقیب تلاش میکند تا بحرانهایش را مدیریت کرده و از بحران «عبور» کند. هرچند عرصه برایش بسیار تنگ شده است. بهاینترتیب در این وهله سرعت عمل و ابتکار عمل کمونیستها و سایر نیروهای مترقی از اهمیت حیاتی برخوردار است. درغلتیدن به هویتگرایی در جنبشهای اجتماعی -حال این هویتگرایی چه کارگری باشد، چه صنفی باشد و چه ملی باشد و چه سایر اشکال هویتگرایی- امکان هر گونه مبارزه سراسری علیه دولت را محدود و درنهایت مسدود میکند.
نکته مهم دیگر اینکه الغای نهایی این ستمها بهصرف سرنگونی جمهوری اسلامی گره نخورده است. سرنگونی جمهوری اسلامی تنها اولین گام برای لغو این ستمها است. اما زوال و محو نهایی آنها در گرو پیروزی انقلاب کمونیستی و سرنگون کردن کل دیکتاتوری بوژوایی است. ما تاکید داریم که برای حل تضادها باید تضادها را شناخت و با اتکا به سنتز تجربیات تاریخی به تحلیل وضعیت کنونی پرداخت. کمونیستهای انقلابی ضمن اتحاد با جنبشها و خواستهای برحق تودهها، صریحا، افق و بدیل خود را نیز پیش رو میگذارند: افق ما انقلاب کمونیستی است و معتقدیم که این انقلاب بدون دست یازیدن به پیشرفتهترین حلقه شناخت (سنتز نوین کمونیسم) ممکن نیست.
زنده باد جمهوری سوسیالیستی نوین ایران!
شکسته باد زنجیرهای زندان دیکتاتوری بورژوازی جمهوری اسلامی!
«آتش»
پانوشت:
- حزب ما از این تضادها بهمثابه گسلهای اساسی جمهوری اسلامی یاد کرده و ذیل هفتتوقف، آنها را صورتبندی کرده است. ما بیش از دو سال پیش در بهمن ۹۶ بر ضرورت مبارزه سراسری حول این تضادهای هفتگانه تاکید کردیم. برای بحث مفصلتر در باب گسلهای وضعیت و هفتتوقف رجوع کنید به سایت www.cpimlm.org
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر