نسیم ستوده
پدیده کنکور در ایران بیش از نیم قرن است که آینده نسلهای مختلف را تحت تأثیر قرار داده و تحولات مختلفی را در طول سالیان داشته است. این مقوله در کنار سایر پدیدههای اجتماعی ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارد و اکنون، در زمان شیوع ویروس کرونا، به پایگاه مهمی برای انواع نظریهپردازیهای سیاسی تبدیل شده است. تا جایی که دعواهای جناحی حاکمیت نیز در این عرصه بروز کرده و درنهایت، مافیای آموزش برنده میدان نبرد از آب در میآید. آنچه بیش از هر چیز حائز اهمیت است، موشکافی زیربنای این مناسبات است تا بتوان تصمیمات مناسب را در جهت تأمین منافع عمومی جامعه اتخاذ کرد. برای این هدف، باید بتوانیم به سوالاتی از این دست پاسخ دهیم: نظام آموزش مطلوب از چه ویژگیهایی برخوردار است و نواقص نظام موجود چیست؟ آموزش باید رایگان باشد یا آموزش پولی کارآمدتر است؟ و این کارآمدی برای چه کسانی است؟ آیا درجه پیشرفت و سعادت یک جامعه با مدرک افراد جامعه قابل اندازهگیری است یا ماهیت مناسبات اجتماعی درجه پیشرفت جامعه را نشان میدهد؟
از دهه ۷۰ شمسی در ایران شاهد تولد ساختار آموزشی پولمحور در بدنه آموزش و پرورش بودیم و این امر، خود را در بازگشایی مدارس غیر انتفاعی توسط مدیران بازنشسته و بانفوذ آموزش و پرورش وقت نشان داد. این مدارس که همانند قارچ برای نسل پرجمعیت دهه ۶۰ رشد کردند و خانوادههای طبقات مرفه نیز بهخاطر دوری از مدارس پرجمعیت و چند شیفتی آن دوره از آنها استقبال کردند، سرمنشأ رشد روند آموزش پولی تا کنکور و بازگشایی مدارس کنکور شدند تا جایی که اکنون با مافیای آموزش و کارتلهای آموزشی بزرگی چون قلمچی، گاج، مدرسان شریف و… روبهرو هستیم. این ساختارها که سبک آموزش کالایی را به مانند سایر بنگاههای اقتصادی در انواع زمینههای سودآور سرمایهگذاری میکنند و برای اجتناب از ضرر ، زمینههای درآمدزایی جدید را به اجرا در میآورند، با شکلگیری بحران کرونا با مشکلات بسیار مواجه شدند و نفوذ آنها در ساختار حاکمیت منجر شد که برگزاری ماراتُن کنکور با وجود خطرات جبرانناپذیر به سیاق سالهای گذشته، اجرا شود.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی بیش از یک دهه است که برگزاری آزمونهای مختلف را به محل درآمد مستقیم برای وزارت علوم و وزارت بهداشت تبدیل کرده است، یک حساب ساده نشان میدهد که وزارت علوم در طول سال با برگزاری آزمونهای مختلف کنکور در مقاطع مختلف تحصیلی و اخیرا آزمونهای استخدامی، با متقاضیان میلیونی، درآمد هنگفتی را بهدست میآورد و همگان میدانیم سود حاصل از این اقدامات غیر قابل چشمپوشی است. وزارت بهداشت نیز به همین نحو عمل میکند و رییس این وزارتخانه، در برابر دوربین رسانههای عوام فریب از تلاش برای مقابله با کرونا، شعارهای ریز و درشت سر میدهد.
بعد از اینکه دعواهای میان حکومتیها و ورزاتخانههای مختلف به پایان رسید، با ادعای رعایت پروتکلهای بهداشتی، دو آزمون کارشناسی ارشد وزارت علوم و وزارت بهداشت برگزار شد. گفتههای شرکتکنندگان در هر دو مورد گویای این واقعیت بود که اگر داوطلبین خود موازین بهداشتی را رعایت نکنند، مشکلات گوناگونی بهخاطر هجوم جمعیت و عدم رعایت فاصلهگذاری اجتماعی و سایر موارد در برگزاری این رویداد ایجاد میشود. تصور کنید اندازهگیری حرارت بدن داوطلبین، در شرایطی که افراد در گرمای شدید روز منتظر بودهاند، میتواند ملاک مناسبی برای تشخیص باشد؟ این یک نمونه از اجرای پروتکل «بهداشتی»ای است که بهنقل از یکی از شرکتکنندگان، بهدلیل کمبود وقت تنها برای نیمی از داوطلبین اجرا شد. فاصلهگذاری صندلیها که قرار بود دو متر باشد، تنها یک متر از طرفین بوده و از جلو و عقب کمتر از یک متر بوده است. علاوه بر هجوم داوطلبین، حضور خانوادهها در زمان برگزاری کنکور، احتمال خطر را چند برابر کرده و از جانب پرسنل اجرایی نیز نکات مختلف عدم بهداشت دیده شده است.
سالها است که برای حذف کنکور تلاش میشود و یکی از شعارهای وزرای علوم، هر ساله امید به حذف کنکور است، اما شاهدیم که ساختار آموزش پولی، در قالب دانشگاههای غیر انتفاعی و غیر دولتی و پردیسهای بینالملل، ساختار پذیرش براساس سوابق تحصیلی را به ساختار آموزشی افزوده است و محل درآمدزایی وزارت علوم را گسترش داده است. چه افرادی داوطلب استفاده از دانشگاههایی هستند که براساس سوابق تحصیلی پذیرش میکنند؟ اغلب افرادی هستند که در آزمون کنکور، رتبه مورد انتظار را نمیآورند و در ترم دوم سال تحصیلی در فراخوان این قبیل دانشگاهها شرکت میکنند. این یعنی بازی بُرد-بُرد وزارت علوم با دانشآموزان. هم هزینه ثبت نام کنکور و کلاسهای کنکور را به جیب میزنند، هم در ثبت نام دانشگاههای پولی با شهریههای گزاف سهم دارند.
امروز شاهد هستیم که با پولی شدن آموزش و فقر گسترده، شمار بالایی از کودکان از آموزش محروم هستند و نرخ بیسوادی در حال افزایش است.
نظام آموزش که اساس رشد علمی را تشکیل میدهد، با وارد شدن به مناسبات سودجویانه، اساس جستجوگری و پرسشگری و خلاقیت خود را از دست داده و تنها به عاملی برای رقابت و برتریطلبی تبدیل میشود. تنها پروژههایی تصویب میشوند که سودآوری آنها در پروپوزال اثبات شود! همین امر باعث میشود که انتخاب رشتهها غیرکارآمد باشد و فارغالتحصیلان موجود بدون اینکه از شغل و رشته خود رضایت داشته باشند، با آیندهای نامعلوم روزگار بگذرانند. شاید نمونههایی از نظام آموزشی مناسبتر را بتوان در کشورهای پیشرفته پیدا کرد و همانطورکه میبینیم محصلین ایرانی در روند فرار مغزها به آن مراکز هجوم میبرند. اما ساختار سرمایهداری در تمام جهان، روابط تولیدی خود را در آموزش نهادینه کرده و تنها راه برون رفت از این ساختار، تغییر بنیادین در مناسبات اقتصادی و اجتماعی سرمایهداری است. تغییری که ساختار مالکیت را از نظام آموزش برهاند و آموزش را از کالای سودآور به علمی که اساس تحول و تکامل جامعه است بدل سازد و همه افراد جامعه به اندازه نیاز خود از آن بهره مند شوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر