سرسخن: واقعیت جهانِ کرونایی و راهِ رهایی
به گفتۀ ایرج حریرچی معاونِ وزارت بهداشت «گرچه ویروس کرونا اقشار مختلف را درگیر ساخته اما شدت بیماری در قشرهای ضعیف و فقرا بیشتر است و در کشور آمریکا مرگ و میر در سیاه پوستان دو برابر سفید پوستان است». او که پیشتر در رابطه با شیوع کووید۱۹ در ایران معتقد بود «کرونا فقیر و غنی نمیشناسد» حالا منطبق بر منافع سیاسی و امنیتیِ نظام جمهوری اسلامی به «افشاگری» علیه ایالات متحده آمریکا میپردازد. «افشاگری»های مقامات جمهوری اسلامی از بالا بودن میزان مرگ و میر در میان آفریقایی تبارهای آمریکا نسبت به سفید پوستانِ، جنبههای سیاسی و تبلیغاتی داشته و بر بستر تضادها و اختلافات میان این دو سیستمِ پسمانده و ارتجاعی مطرح میشود. مقامات حکومتی ایران به شکل وقیحانهای از میزانِ مرگ و میر در ایالات متحده خشنودند و با تأکید و لبخند بر اجساد مردگان در شهرهای آمریکا، به دنبال جا انداختن پروپاگاندای دروغین «کارآمد بودن» نظامِ درمانی جمهوری اسلامی هستند. آن هم در شرایطی که در جمهوری اسلامی دادنِ آمارِ صحیح در هر موردی و همیشه یک مسالۀ امنیتی است.
حریرچی، رئیس دولت متبوعش، ولی فقیه و دیگر سخنگویان نظامشان در حالی از «فقرا و قشرهای ضعیف» در آمریکا میگویند که خود چهل سال است با انحصارِ قدرتِ سیاسی در خدمت به منافع طبقۀ سرمایهداران ایران، با استثمار و سرکوبِ میلیونها کارگر و زحمتکش و مزدبگیر همراه با جهل دینی و خرافه و انواع ستمهای اجتماعی حکومت کرده و از نظامشان حفاظت میکنند. جمهوری اسلامی و سخنگویانش صلاحیتِ «افشاگری» از امپریالیسم آمریکا را ندارند چرا که هر دوی این نظامها ماهیتا یک چیز هستند: دشمنان مردم.
میانِ امپریالیسم آمریکا و جمهوری اسلامی تفاوتهای مهمی وجود دارد. مهمترین آنها این که یکی سرکردۀ نظامِ سرمایهداری امپریالیستی جهانی است و دیگری یک کشور تحت سلطۀ امپریالیسم. اما هر دو، نظامهای سرمایهداری متکی بر مالکیت خصوصی و استثمار نیروی کار را نمایندگی میکنند. از این جهت تشابهاتشان بیشتر وعمیقتر از تفاوتهایشان است. به جنگطلبی هر دویشان نگاه کنید. به دستهایشان که تا آرنج آلوده به خون مردم سوریه، عراق، یمن و غیره است. به بودجه تسلیحاتی امپریالیسم آمریکا که صد برابر بیشتر از بودجۀ اختصاصیافته برای سلامت و بهداشت عمومی مردم است و به ایران که میلیونها نفر از مردم زیر خط فقر هستند، اما فقط یک رقم از درآمدِ نهادهای منتسب به خامنهای که بخشِ بزرگی از آن برای جنگهای ارتجاعی منطقه تخصیص مییابد، بیش از ۹۵ هزار میلیارد دلار است. به دین خوییشان نگاه کنید. اگر چه در آمریکا هنوز دین از دولت جدا است اما با روی کار آمدنِ رژیم فاشیستی ترامپ/پنس، نیروهای بنیادگرای مسیحی دست بالا را پیدا کردهاند و حالا اسقف، سوارِ هواپیما میکنند تا «نزدیکتر به آسمان» شده و از آنجا «شفاعتِ عیسی مسیح» را برای درمان و «بخشش گناهان» تقاضا کند. و به جمهوری اسلامی که بخش بزرگی از بودجه سالانهاش رسما و علنا به جیبِ نهادهای دینی مُبلغِ پوسیدهترین خرافات «جنّی و انسی» میرود و پارچۀ «مقدس» حرم رضا و معصومه را جهت شفا به در و دیوار بخش بیماریهای عفونی میمالند! به شباهتهای این دو نظام در اِعمال ستم ملی علیه سیاه پوستان، لاتینوهای مهاجر، کردها، عربها، بلوچها و افغانستانیها نگاه کنید. به ستم بر زن که به اَشکال مختلف از ویژگیهای هر دو نظام است. به بلایی که هر دو بر سر محیط زیست میآورند.
سخنان حریرچی و پوزخندهای زرد خامنهای و روحانی را کنار هشدارِ اخیرِ اسحاق جهانگیری بگذارید و ابراز نگرانی از شورشها و تلاطماتِ اجتماعی/سیاسیِ ناشی از فقر و بیکاری در دوره آتی. میلیونها کارگر، دستفروش و حاشیهنشین که اساسا از دیدِ نظام ضد انسانی سرمایهداری (ازجمله در ایران و جمهوری اسلامی) «بیفایده» و «حاشیهای»اند در نتیجۀ بیماری کووید ۱۹ منابع محدود درآمدشان را از دست داده و بدون داشتن کمترین امکانات درمانی و معیشتی به حال خود رها شدهاند. رژیم ایران حداقل دستمزد کارگران در سال جدید را ۱،۸۰۰،۰۰۰ تومان تعیین کرد. درحالیکه خط فقر برای یک خانوار چهار نفره، شش میلیون تومان مشخص شده است. آن هم با تورمِ بیش از ۴۰ درصد و در شرایطی که بحران کرونا لطمات بزرگی به تولید و بهویژه کسب و کارهای کوچک زده است. طیفِ گستردهای از مردم بهواسطۀ بیماری ناشی از کرونای جدید صدمه میبینند و جانشان را از دست میدهند. اما میزانِ مرگ و میر در میان ستمدیدگان در هر نقطهای از دنیا بهمراتب بیشتر از ثروتمندان است. کرونا «فقیر و غنی» نمیشناسد اما سوال این است که چرا بیشترین قربانیان از میان کارگران و تهیدستان و مهاجرین از بریتانیا و آمریکا گرفته تا ایتالیا و اسلواکی و ایران هستند؟ بیش از یک سوم از مبتلایان به بیماری کووید۱۹ در انگلیس که در وضعیت وخیم به سر میبرند، مهاجرین آفریقایی و آسیاییتبار هستند. در شهر شیکاگو نیمی از مبتلایان آفریقایی تبارهای آمریکاییاند درحالیکه این مردم ۳۰ درصد از جمعیت هشت میلیونی شیکاگو را تشکیل میدهند. و به تصاویری که از اکوادور، این کشور فقیر در آمریکای جنوبی نشان داده میشود و انسان را به یادِ رمانِ معروفِ «طاعون» اثر «آلبر کامو» میاندازد فکر کنید. اجساد انسانهایی که در خیابانها به روی هم انباشته شدهاند و مردمِ فقیر و مستاصلی که تقاضای کمک میکنند و کمکی در راه نیست.
پاسخ به این سوال دشوار نیست به شرطی که درکی درست از واقعیتِ جهان کنونی و حاکمیتِ سرمایه و کارکرد آن داشته باشیم.
روابط طبقاتی و اجتماعی حاکم، محدودههای تاثیرگذاریِ این بیماری به روی قشرهای مختلف اجتماعی را معین و مشخص میکند. مثلا این که کمپانیهای بزرگ تولید دارو تحت انحصار و کنترل کدام طبقه است و تولیدات آنها در درجۀ اول به دست چه کسانی میرسد و اساسا چه قشر و طبقۀ اجتماعی قدرت دستیابی و خریدن داروها و امکانات لازمه را دارد؟ یا اینکه با وجودِ هشدارهای دانشمندان بهویژه پس از شیوع بیماریهای سارس و ابولا مبنی بر امکان و پتانسیل شیوع بیماریهای همهگیر جهانی و ضرورت آمادگی برای آن، چرا قدرتهای سیاسی حاکم بر کل این جهان به این هشدارها بیاعتنا بودند و بهجای آمادگی و حداقل در سطحِ هزینه کردن برای برخی لوازم اولیه مانند ماسک و دستکش و دستگاههای تنفسی و غیره، این کار را نکردند؟
برای نظام سرمایهداری، قانونِ کسبِ حداکثر سود، قانونِ اول است. منطقِ این نظام به او فرمان میدهد که وقتی هنوز بیماری پدیدار نشده است، چرا باید برای آن آمادگی داشت و هزینهای کرد که سودی در پی ندارد؟ پس، جایی هزینه کنیم که همین حالا سوددهی دارد. حتا پس از بروز بیماری باز دنبال رقابتهای افسارگسیخته هستند و بر سر بازارِ فروش و در دسترس قرار دادن دارو یا واکسنی که یافته شود، رقابت میکنند. این است منطقِ نظامِ سرمایهداری متکی بر سود. این منطقِ ضد انسانی، برآمده از تضاد اساسی عصر سرمایهداری یعنی تضاد میان تولید اجتماعی و تصاحب و تملک خصوصی است. ازیکسو چند میلیارد نفر از مردم جهان بهصورت جمعی و اجتماعی همۀ مایحتاج زندگی بشر را تولید میکنند و ازسوی دیگر اقلیتی از صاحبان ابزار تولید با هدف انباشت سود و براساس قانون ارزش و دیگر فشارها و ضرورتهای ناشی از عملکرد سیستم سرمایهداری، چگونگی و میزان این تولید و نحوۀ توزیع آن را تعیین میکنند. هر آینه با انقلاباتِ کمونیستی بر تضاد اساسی عصر سرمایهداری نقطۀ پایان گذاشته نشود، مرتبا و بهصورتهای مختلف بحران میآفریند، مردم بیشتری را به فلاکت و مرگ میکشاند و حتا قادر نیست به بحرانهای برخاسته از طبیعت (مانند کرونا) پاسخی درست بدهد.
رویکرد جمهوری اسلامی در مواجهه با کرونای جدید و راهکارهایش کاملا جنبۀ سیاسی/امنیتی دارد و این را وثیقۀ جان مردم قرار داده است. اداراتِ دولتی باز شدهاند، از قرنطینه در هیچ شهری خبری نیست و روحانی اعلام کرده که تردد میان شهرهای استانی مشکلی ندارد. همه چیز به وضعیت سابق برگشته است. دولت ایران اعلام کرده به «نیازمندان» یک میلیون تومان وام خواهد داد اما طی یک سال با بهره ۱۲ درصدی آن را باید بازپرداخت کنند! یعنی حتا در این شرایط به دنبال کسبِ سود هستند. این نظام حتا یک روز هم زیادی است که برجا بماند.
طبق نظر دولت ایران، حتا اگر دو یا سه میلیون نفر هم در نتیجۀ سیاستِ جنونآمیزِ «مصونیتِ عمومی» (ایمنسازی گلهای که از لحاظِ علمی رد شده است) بمیرند بهتر از این است که با شورشهای اجتماعی روبهرو شوند. کرونا نه، بلکه بیشتر از آن امکانِ بروز شورشهای اجتماعی است که امروز صاحبان قدرت در اینجا را هراسان کرده است. اما نهتنها کرونا چون بمب ساعتی زندگی مردم را تهدید میکند که جمهوری اسلامی را نیز به روی بمبِ ساعتی ناشی از شورشهای مردمی که حاضر نیستند منفعل در «صفِ مرگ» قرار بگیرند، نشانده است.
مساله اما فقط تفسیر این واقعیت نیست که «هرجا ستم است مقاومت و مبارزه هم هست». مساله اصلی این است که آگاهی لازم و ضروری توسط کمونیستها در اختیار تودههای خشمگین مردم قرار بگیرد، پیشروانِ اعتراضات تودهای جذب و سازماندهی شوند و این مبارزات در جهت خدمت به انقلاب کمونیستی و پیروزی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین ایران قرار بگیرند.
در این وضعیت، بسیاری از افرادِ طبقۀ میانی که به دلایل اجتماعی و سیاسی مختلف ضد جمهوری اسلامی هستند، حسرتِ «روزهای قبل از کرونا» را میخورند. حسرتِ روزهایی که میشد با آرامش از خانه بیرون بیایند و خرید و تفریح کنند، به پارک بروند و کافهنشینی کنند. اما اگر عمیق و گسترده به روابطِ حاکم بر جهان نگاه کنیم، در چارچوبِ این روابط هیچ چیز قبل از کرونا هم «عادی» نبوده است. کدام یک از واقعیتهای جهانِ قبل از کرونا امور «عادی» بودند؟ اینکه پیش از کرونا هم در هر ثانیه یک کودک در کشورهای فقیر در نتیجۀ سوء تغذیه و فقدان داروهای ساده جانِ خود را از دست میداد؟ اینکه بسیاری بیماریها مثل ابولا در کشورهای فقیر و از میانِ تودههای تحتانی قربانی میگرفت و جهان نسبت به آن وقحیانه بیتفاوت بود؟ اینکه دو میلیارد نفر از مردم جهان به آب سالم و هشتصد میلیون نفر به غذای کافی دسترسی ندارند؟ اینکه صدها هزار کودک کار در ایران و سراسر جهان کار هر روزشان زبالهگردی و بردگی و بیگاری است؟ اینکه صدها هزار زن از زاغههای بنگلادش، هند، کره جنوبی و چین تا ردلایتهای رسمی آلمان و هلند و آمریکا و بلژیک به تنفروشی و بردگی جنسی برای نان مجبورند؟
کرونا بیشتر از پیش کراهت و ناهنجاری این نظام را نشان داد، تمایزات طبقاتی و اجتماعی را روی صحنه آورده و عمق ناتوانی نظامِ سرمایهداری در حلِ مشکلاتِ بشری و غیر قابل تحمل و وحشیانه بودن آن را بیان کرد.
امروزه همچنین بسیاری منطبق بر ایدئولوژی و اخلاقیاتِ فردگرایانۀ «اول من» و «مسئولیت فقط در قبال خانواده من» سر در گریبان برده و به دنبال تبدیل کرونا از تهدیدی جهانی به «فرصتی» برای «دروننگری» و «شروع پالایش نفس» و «بازبینی در روابط خانودگی» و غیره هستند. اما واقعیتِ عملکرد کرونا در سراسر جهان فراتر و مهیبتر از چنین رویاهایی است. این بحران راه حلی جهانی، همیاری و همکاری کل بشر را میطبلد. کارزارِ جهانی متکی بر دادههای علمی دانشمندان و فارغ از منطقِ سود و سرمایه و مجهز کردن تودههای مردم به درک علمی از علل اینگونه وقایعِ برخاسته از طبیعت و تلاشهای جمعی برای پیشگیری و مقابله با آن را میطلبد. اما بزرگترین مانع در مقابل اتخاذ چنین رویکردی، همانا نظام سرمایهداری و قدرت سیاسی و ایدئولوژیکی است که از آن حراست میکند. چنین سیاستی فقط در یک رابطۀ اقتصادی/اجتماعی که سود در مرکز آن قرار ندارد، یعنی سوسیالیسم امکانپذیر است. اقتصاد و جامعهای که هدف آن از تولید نه سود و سرمایه که تأمین زندگی و سلامت انسانها و تلاش برای بقای محیط زیست است. این قبیل اتفاقات طبیعی باز هم پیش خواهند آمد. اما هر آینه بشریت از انقیادِ سود و سرمایه خارج شود، علم و آگاهی از قید شیوۀ تولید سرمایهدارانه و متکی بر مالکیت خصوصی رها شود، هر آینه نظامهای سوسیالیستی انقلابی در این کشور و دیگر کشورهای جهان برپا شود، آنگاه توان بشریت برای به چالش گرفتن اینگونه حوادث طبیعی کیفیتا بالاتر خواهد بود.
راه حل، مبارزه و انقلاب برای سرنگونی نظامی است که نهتنها نیروی کار چند میلیارد انسان را به انقیاد کشانده، بلکه با محوریت سود و انباشت سود، دانش و تحقیقاتِ علمی و روشهای درمان را نیز تابع سود کرده است و هر لحظه بیشتر به نابودی تمامیت حیات در کرۀ زمین دامن میزند.
آتش
متن باکس داخل مقاله:
«بحران ویروس کرونا با تیزی بُرندهای این واقعیت را نشان داد که نظام سرمایهداری در پاسخ به نیازهای تودههای بشریت صرفا بیکفایت نیست، بلکه در دشمنی و ضدیّت بنیادین با آن قرار دارد و مانع مستقیم در مقابل آن است. حتا با وجود آنکه سرمایهداران و حکومتهایی که نمایندۀ منافع سرمایهداران هستند، مجبور شدهاند اقدامات اضطراریِ معینی را اتخاد کنند که بهنوعی در مخالفت با دینامیکهای سیستم آنها قرار دارد (مثل دخالتگری وسیع دولت در اداره اقتصاد) اما این سیستم دائما موانعی را در حل این بحران ایجاد میکند. واقعیت فقط این نیست که شاهد اعمال شنیعی مثل احتکار برخی داروها و ابزار حیاتی پزشکی با هدف بالا بردن قیمتها هستیم، بلکه این است که تولید ثروت تحت این سیستم براساس استثمار بیرحمانه و به فقر راندن تودههای مردم سراسر جهان انجام میشود. واقعیت این است که در همین کشورهای «ثروتمندتر» هم فقرِ قابل توجهی هست و بحشهای زیادی از مردم در فاصلۀ یک دستمزد تا دستمزد دیگر زندگی میکنند و با فاجعه بهاندازه یک بحران جدی فاصله دارند. واقعیت این است که رقابت مدام میان کشورهای سرمایهداری مختلف، یا میان ائتلافهای مختلف سرمایه، برمبنای مالکیت خصوصیشان بر ابزار تولید (زمین، مواد خام، فنآوری، کارخانهها و دیگر ساختارها) و انباشت خصوصی و رقابتجویانۀ ثروت، سدی است در مقابل همکاری آنها برای تولید نیازمندهای عاجلی که سودآور نیستند. کلیت ایدئولوژیِ «هر کس به فکر خویش و پیشبرد منافع خودش به قیمت دیگری است»، فردگراییای که توسط این سیستم بازتولید میشود و در حال حاضر در آمریکا بهشدت بر آن دمیده میشود، کاملا ضدِ گرایش به همکاری و فداکاری برای نیکبختی عمومی است و این گرایشها را تضعیف میکند. علیرغم تلاشهای متعهدانهای که بسیاری از آدمهای خوشنیت دارند، حتا اگر بحران فوری ویروس کرونا حل شود، این بحران برمبنای تشدید تضادهایی حل خواهد شد که در داخل این سیستم قرار گرفتهاند و در پی آن شاهد تشدید رنج و فلاکت تودههای بشریت که پیشاپیش تحت این سیستم تحت ستم و استثمار هستند، خواهیم بود.».
(برگرفته از مطلبی باعنوان: توهم مهلک بازگشت به «شرایط عادی» و پیشروی بهسمت انقلاب» – باب آواکیان – ۲۷ مارس ۲۰۲۰