برگرفته از کتاب «تاریخ واقعی کمونیسم»*
اثرِ ریموند لوتا
«…از دلِ انقلاب فرهنگی۱ چیزهای جدیدی بیرون آمد که ما آن را “دستاوردهای نوین” میخوانیم. این دستاوردها ارزشها و روابط جدید سوسیالیستی را منعکس میکنند. یکی از هیجانانگیزترین دستاوردها چیزی بود که پژوهشِ “درهای باز” نامیده میشد. دانشمندان به مناطق روستایی میرفتند تا در میانِ دهقانان آزمایشهای علمیشان را اجرا کنند. مراکزِ تحقیقی در محلی نزدیکِ مزارع بنا میشد. متخصصان شهری در کنار روستاییان به آزمایشهای علمی دست میزدند… در زمنیه دانههای پیوندی (هیبریدی)، چرخه حیاتِ حشرات و دیگر جوانبِ علم. دانشمندان با زندگیِ دهقانان آشنا میشدند و از سوالات و نحوه نگرششان چیزهای جدید میآموختند و دهقانان نیز درباره روشهای علمی میآموختند. در شهرها نهادهای و موسساتِ مطرحِ تحقیقاتی روابطِ مبتنی بر همکاری با کارخانهها، کمیتههای محلات و دیگر سازمانها برقرار میکردند. آزمایشگاهها بین مردم میرفتند و مردم به آزمایشگاهها میآمدند. سازماندهی نوآورانه وجود داشت. مثلا زنانِ کارگر کارخانه یک محله که قطعاتِ کامپیوترهای پیشرفته را تولید میکردند – توجه داشته باشید که بههیچوجه مانندِ کارگرانِ فوقِ استثمار شده در نظام سرمایهداری جهانی امروز کار نمیکردند – به نهادهای پژوهشی میرفتند تا ببینند کامپیوترها چگونه موردِ استفاده قرار میگیرند و افرادِ آن نهاد نیز به این کارخانههای محلی میرفتند. تمام اینها برای شکستنِ دیوارها و تمایزاتِ اجتماعی بود.
…
ما داریم در مورد دو دنیای متفاوت صحبت میکنیم. در این دوره جنبشِ «پزشکان پابرهنه» (بهعنوانِ بخشی از نظامِ پزشکی ادغام شده) نیز وجود داشت. جوانانی از شهرها و روستاها که برای ارائه خدماتِ پزشکی پیشگیرانه و کمکهای پزشکی اولیه آموزش دیده بودند، به مناطقِ مختلفِ روستایی رفتند. آنها پزشکانِ پابرهنه نامیده میشدند چرا که در مناطقِ روستایی بودند و (شرایط و امکاناتشان) بسیار ابتدایی بود. ولی مساله برطرف کردنِ نیازهای اولیه بهداشتی مردم بود. ۳/۱ میلیون نفر پزشکِ پابرهنه وجود داشت. و این فقط یکی از پیشرفتهای عظیم در زمینه بهداشت عمومی بود که در انقلاب فرهنگی رخ داد. حرکتِ عظیمی که در آن طبِ سنتی از جمله طبِ سوزنی با پزشکی مدرن ترکیب شد. روابطِ پزشک-بیمار نیز دچار انقلاب شده بود. مفهومِ بیمار بهعنوانِ یک پذیرنده بیعملِ معالجه بهچالش کشیده شد. پیشرفتهای زیادی در زمینه تحقیقات و اکتشافات رخ داد و انسولین سنتز شد.
یکی از مسائلِ بازگو نشده درباره انقلاب فرهنگی معالجه مالاریا است. جنگجویانِ ارتشِ رهاییبخشِ ویتنام که با ارتشِ امپریالیستی آمریکا میجنگیدند، از گونه جدیدی از بیماریِ مالاریا رنج میبردند. در اواخرِ دهه ۱۹۶۰ رهبریِ ویتنامیها از چین درخواستِ کمک کرد. مائو یک برنامه ریشهکنسازیِ اشتراکی را پیش نهاد. یک گروه از محققان ۴۰.۰۰۰ ماده شیمایی را آزمودند درحالیکه عدهای دیگر روی طبِ سنتی تحقیق میکردند و گروههای دیگری به روستا اعزام شدند. یک شیوه خارقالعاده موثر در درمانِ مالاریا کشف شد و این دستاورد تنها در دهه ۱۹۸۰ در جامعه بینالمللی بهعنوانِ یک دستاوردِ بزرگ بهرسمیت شناخته شد. مردم نمیدانند که چین انقلابی، تساویگرایانهترین نظامِ پزشکی دنیا را برمبنای خدمت به مردم و رساندنِ خدماتِ پزشکی ضروری به کل جمعیت برقرار ساخت. میانگینِ طولِ عمرِ مردم دو برابر شد. یعنی از ۳۲ سال در سال ۱۹۴۹ به ۶۵ سال در سال ۱۹۷۶ افزایش یافت. در آغازِ دهه ۱۹۷۰ نرخِ مرگ و میرِ نوزادان در شانگهای پایینتر از نیویورک بود.
توضیحات:
*برای دریافتِ این کتاب به سایت www.cpimlm.org رجوع کنید.
پانوشت:
۱.«انقلابِ فرهنگی” در فاصله سالهای ۱۹۷۶-۱۹۶۶ در چین که یک کشور سوسیالیستی تا آن زمان بود جریان داشت. این انقلاب نقطه اوجِ مرحله اولِ انقلابِ کمونیستی بود و سومین «نقطه عطف» مرحله اول انقلاب کمونیستی. کمون پاریس و انقلابِ بلشویکی در اکتبر ۱۹۱۷ دو «نقطه عطف» اول بودند. انقلاب فرهنگی در سال ۱۹۷۶ شکست خورد و چین امروز دیگر یک کشور سوسیالیستی نیست بلکه کشوری امپریالسیتی است که در رقابت با دیگر کشورهای امپریالیستی به شدیدترین اشکال کارگران را مورد بهرهکشی قرار میدهد. اما انقلاب فرهنگی هنوز الهامبخش است و حاوی درسهای فوقالعاده غنی. هر کسی که در فکرِ دنیایی عادلانه و رهایی جامعه و دنیا است باید درباره انقلابِ فرهنگی و از انقلابِ فرهنگی بیاموزد.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر