امسال ایام فاطمیه افتاد به فروردین ماه. باز هم خیابانها پر
شد از پارچه ـ نوشتههای
سیاهرنگی با شعار «ما منتظر منتقم فاطمه هستیم!» همین شعار را به صورت برچسبهای
شفاف مخصوص به شیشه عقب بعضی خودروها هم چسباندند. پوسترهایی را هم میشد دید
که همین شعار را به صورت «لطیف تری» ارائه میداد:
ما منتظر دادرس فاطمه هستیم!!
این شعار مثل یك معادله ریاضی است كه دو سر دارد. یك طرف
«منتقم»، یعنی كسی كه قرار است انتقام خون فاطمه را بگیرد. و طرف دیگر، كسی كه باید از
او انتقام گرفته شود و هویتاش در این شعار نامعلوم است. طرف اول را خوب میشناسیم.
شعار میگوید كه ما «منتظر» آمدنش هستیم پس او كسی جز مهدی موعود
نیست. كسی كه بر مبنای متون مذهبی شیعی یك روز جمعه خواهد آمد و یكی از كارهایش
(در میان كارهای بیشماری كه دارد) گرفتن انتقام خون فاطمه دختر محمد ابن عبدالله
است. خنده دار این که دو هفته پیش آخوندی در رادیوی جمهوری اسلامی روایت نقل میکرد و
می گفت دشمنان و نادانها این طور شایع کردهاند که مهدی موعود
بعد از ظهور خونریزی عجیب و غریبی راه خواهد انداخت؛ در
صورتی که او گناه گناهکاران را خواهد خرید. یعنی به جای مجازات شدن کفاره خواهند
داد و گوسفند قربانی خواهند کرد. می گفت منظور از خونریزی که در منابع شیعی آمده
ریختن خون گوسفند است! احتمالا این آخوند فریبکار به دو معنی مردم را گوسفند فرض
کرده بود.
اما برگردیم به شعار مرکزی ایام فاطمیه. ببینیم چه كسی قاتل
فاطمه معرفی میشود؟ سران مذهب شیعه معتقدند كه فاطمه به دست عمر خطاب كشته
شده است. حتی اگر این قتل بر مبنای تعابیر مدرن، قتل غیرعمد محسوب شود. میگویند
كه روزی عمر آمده است و در جریان دعوا بر سر مالكیت باغی كه فاطمه آن را ارثیه
پدری خود میدانسته، در را به شدت هل داده و فاطمه را لای در گذاشته است.
جراحت داخلی ناشی از این ضربه باعث شده كه فاطمه از آن پس در بستر بیماری بیفتد و
سرانجام به خاطر همین ماجرا از دنیا برود.
اما از این ماجرا 1400 سالی گذشته است. عمر خطاب هم قرن هاست كه از دنیا
رفته. حتی اگر مثل شیعیان و پیروان ادیان و مذاهب دیگر به ماوراءالطبیعه و «آن
دنیا» باور داشته باشیم، باید قبول كنیم كه سرنوشت عمر خطاب از دست ما خارج است و
داوری در مورد عملكرد «این جهانی» او نیز قاعدتا باید در جایی دیگر و توسط خدایی
كه آن بالا نشسته انجام شود. پس این وسط نقش مهدی موعود چیست؟ آیا قرار است بعد از
ظهورش، عمر را دوباره به این دنیا برگردانند تا او هم فیضی از شمشیر منتقم ببرد؟
یا اینكه تصور شیعیان از حسابرسی هایی كه در آینده باید انجام شود فراتر از
اینگونه «انتقام گیریهای شخصی» است؟
اگر به مساله دقیقتر نگاه كنیم
متوجه بینش هولناك و تعصب كوری میشویم كه پشت شعار فوق نهفته است. این همان چیزی است كه
سیاست گذاران فرهنگی/ مذهبی جمهوری اسلامی در جامعه رواج میدهند و
«حقانیت» و «رسالت» حكومت خود را در ذهن افراد عامی و ناآگاه با همین چیزها جا میاندازند.
این شعار، رابطه خونین و قهرآمیزی را بین شیعه و سنی تبلیغ میكند.
عمر خطاب كه رفته است، پس در این دنیا اگر قرار است انتقام فاطمه گرفته شود از
«بازماندگان» اوست. اخلاف عمر در فرهنگ شیعه، اهل سنت هستند. یعنی همان مردمی كه
تا چندی پیش آنان را «عمری» مینامیدند. هدف از شعار «ما منتظر منتقم فاطمه هستیم» هیچ چیز
نیست مگر رواج و تثبیت تفرقه در بین عوام الناس بر اساس تعصب و جهل مذهبی. هدف از
ترویج قصههای بی پایه و اساس و دعاوی فرقهای
كهنه، منحرف كردن ذهن تودهها از تضادها و مشكلات واقعی جامعه است. آخوندهایی كه این
قصهها را انتشار میدهند در واقع مروج
دشمنی و تفرقه در بین تودههای مردمند؛ چرا كه دكانشان (و
حالا حكومت شان) بر همین تفرقهها استوار شده است. روی دیگر این سکه، متعصبان سنی مذهب
هستند که حکم به ارتداد و مهدورالدم بودن شیعیان میدهند.
اما در دنیای امروز، سطح تفكر نوع بشر در مجموع آنقدر بالا
رفته، و دانش و خرد جمعی آدمیان آنقدر پیشرفت كرده كه پرسشهای
زیادی را در مورد قصههای مذهبی در ذهن بسیاری از افراد ایجاد كند. مثلا اینكه،
مگر دختر پیامبر اسلام بر مبنای همین قصه ها، یك مخلوق منحصر به فرد خدا نبود؟ پس
چگونه است كه در مورد مساله مالكیت كاملا زمینی عمل میكند؟
چرا او که باغ بهشت برایش تضمین شده است، مثل آدمهای
عادی بر سر باغ یا قطعه زمینی وارد دعوای حقوقی با عمر خطاب میشود؟
مگر طبق روایات شیعه مناسبات میان فاطمه و خدا آنچنان نبود كه در مراسم عقد كنان
فاطمه و علی ابن ابی طالب، خداوند جبرئیل را نازل كرد تا از فاطمه برای علی، بله
بگیرد؟ پس چگونه است كه خدا خودش دست به كار انتقام از «قاتل فاطمه» نمیشود و
قصاص را به دوران ظهور امام زمان موكول میكند؟ چرا همان
1400 سال پیش، عمر خطاب را به همین جرم مستقیما راهی جهنم نكرد؟ همین پرسشهای
ساده و ظاهرا خنده دار، پوچی این قصهها و باورهای کهنه
را نشان میدهد.
امروز باید بدون ملاحظه كاری و تردید به قصهها و
تاریخ نگاریهای بی پایه و اساس مذهبی پرداخت. با نگاه به این «تاریخ
اسطورهای و ایدئولوژیك» میتوان فهمید كه
صدها سال پیش، شیعیان چه تصور محدودی از دنیای پیرامون خود و تضادهای سیاسی و
اجتماعی موجود داشتند و دوست و دشمن را با چه دیدی تعریف میكردند.
حرفها و ادعاهای امروز جمهوری اسلامی و مقامات مذهب شیعه را جدی
نگیرید كه ظهور نزدیك مهدی موعود را تبلیغ میكنند و
از «برچیده شدن ظلم و بی عدالتی از دنیا و شكست قدرتهای
استكباری و در راس آنها آمریكای جهانخوار» توسط او میگویند.
ماجرا از دید كسانی كه قرنها پیش این قصهها را ساختند و به
خورد مردم دادند در سطح همان «جنگ شیعه و سنی» بود. تلقی آنها از
«دشمنی» كه باید از او انتقام گرفت، حاكمان آن دوران بودند. آتش انتقام در دل
شیعیان را اختلافات و دعاوی علی ابن ابی طالب و اخلافش با خلفای سنی مذهب زنده نگه
میداشت. «ما منتظر منتقم فاطمه هستیم» برای شیعۀ آن دوران،
تغییر وضعیت سیاسی را معنی میداد. اما كسانی كه امروز این نوع بینش و تعصب را در جامعه
رواج میدهند، اهداف ارتجاعی گسترده تری دارند و معضلات و دردسرهایشان هم
با گذشته تفاوت دارد. اینان حالا در جایگاه حاكم نشستهاند.
از آگاهی و مبارزات رادیكالی كه بر اساس آگاهی مردم انجام شود وحشت دارند. در این
چارچوب، میترسند كه پیروانشان شك كنند و باورهای كهنه و اصول و متون به
ظاهر خدشه ناپذیر و مقدس را اینجا و آنجا زیر سوال بكشند. میترسند
كه تودهها به بازبینی اسطورهها و قصهها
بپردازند و تاریخ را با یك دید علمی و بر مبنای تضادها و مناسبات اقتصادی و
اجتماعی و سیاسی كه در هر دوران وجود داشته، تجزیه و تحلیل كنند. میترسند
كه بنیانهای عقیدتی و سیاسی حكومتشان كه حافظ نظام استثمار سرمایهداری
است، به نقد كشیده شود و ماهیت فریبكارانه و اسارت بار آن بر ملا شود. باید شك
كرد؛ شك كردن گام اول آگاهی است. باید نقد كرد؛ نقد است كه چراغ آگاهی را روشن نگه
میدارد. عریان كردن واقعیتِ «انتظار و انتقام» را نباید پشت
گوش انداخت.
شهاب نجومی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر