گزارشی از وضعیت زنان در یک کارخانۀ تولید کفش
در جسـت وجوی هویت و اسـتقلال
از
بیشتر از چهار دهه پیش، زنان بخش مهمی از نیروی کار شاغل در تولید کفش ماشینی
ایران را
تشکیل دادهاند.
معمولا کارهای دشوار، خسته کننده و ظریف روی خط تولید (در بخش برش و دوخت) به عهده
آنان است. در عین حال، در مقابل ساعات کار برابر با مردان کارگر دستمزد کمتری میگیرند. در این
نوشته نگاهی میاندازیم
به شرایط کارگران زن در یکی از شرکتهای تولید کفش در تهران. این شرکت که
تحت لیسانس شرکتهای
مادر فرانسوی و آلمانی فعالیت میکند بخشا به وارد کردن محصول هم میپردازد.
تولیدات شرکت متنوع است. انواع کفشها به ویژه کفشهای ایمنی و
پوتینهای
سربازی توسط همین کارگران تولید میشود.
در
میان زنان کارگر، بیوههای سرپرست خانوار را میبینیم که خرج
زندگی و پرورش چند فرزند را به عهده دارند. بعضیشان به زحمت
از پس اجاره خانه برمی آیند. بعضی به ناچار پس از مرگ شوهر به خانه پدر کوچ کردهاند و عملا
بخشی از دستمزد خود را به دردهای پدر و مادر و خواهر و برادر هم میزنند. بعضی از
این زنان را احساس تنهایی و بی آیندگی
پس از اتمام تحصیلات به محیط کار کشانده و بعضی دیگر را فشار اقتصادی و خواست
استقلال مالی از همسر. در این میان، زنی را میبینیم که
انگیزهاش
برای کار بیرون از خانه ازدواج مجدد شوهرش بوده. پیش خود حساب کرده که اگر به فکر
جمع کردن دست و پای خود و رسیدن به حدی از استقلال مالی نباشد کلاهش پس معرکه است.
بسیاری
از این زنان دیگر حاضر نیستند زندگی خود را به چارچوب تنگ خانه و کار خانگی محدود
کنند حتی اگر ناگزیر به طلاق از شوهر بهانه گیر و بددل و سنتی شوند. از زبان یکی
دو تایشان میشنویم
که کار به آنان هویت بخشیده و حالا دیگر همه روی آنان جور دیگری حساب میکنند. دیگر
شوهرشان نمیتواند
آن جمله تکراری را چماق کند و به سرشان بکوبد که مرد باید نان آور باشد و زن وظیفه
مادریاش را
به جا بیاورد. زنان کارگری را هم میبینیم که دارند به میانسالی میرسند و به
زودی 20 سال سابقه کارشان پر میشود. اینان دغدغه دوران بازنشستگی را
دارند. مهم ترین سوالشان اینست که
آیا با حقوق بازنشستگی میتوانند زندگی خود و یکی دو فرزندشان
را بگذرانند؟ یا نه، مجبورند به فکر مشاغل موقتی برای آن دوران باشند؟
سابقۀ
کار زنان کارگر متفاوت است. قدیمی ترینشان بیشتر از
13 سال است که در اینجا کار میکنند و جدیدترینشان حدود پنج
شش سال. بعضی از طریق شوهرشان که در استخدام همین شرکت بوده معرفی شدهاند تا با کار
خارج از خانه برای خانوار درآمد بیشتری به دست آورند. تعجب میکنند که اوایل
چقدر برای شوهرشان سخت بود که اجازه کار در شرکت را به آنان بدهد. اما علاقه زنان
به درجهای از
استقلال اقتصادی و به قول معروف «سر بار شوهر نبودن» از یک طرف و فشارهای غیر قابل
تحمل اقتصادی بر خانوار از طرف دیگر باعث شد که رضایت شوهر جلب شود. البته افکار
کهنه و سنتهای
مسخره و پدرسالارانه هنوز هم جان سختی میکند. کم نیستند شوهران یا والدینی که
هنوز هم با کار کردن این زنان مساله دارند. در اینجا هم مثل خیلی از شرکتهای دیگر، یکی
از مشکلات زنان کارگری که صاحب فرزند خردسال هستند نبود مهد کودک است. از زبان
بعضی از آنان میشنویم
که هزینۀ زیاد مهد باعث شده که افراد دیگر خانواده (مادر یا خواهر) جور نگهداری
فرزندشان را بکشند تا این فرصت شغلی که سخت به دست آمده از دست نرود.
روز کار در این شرکت روی کاغذ 8 ساعت است اما عملا این زنان روزی دوازده
ساعت کار میکنند. درصدی که هر سال بر میزان
دستمزدشان اضافه میشود به هیچ وجه
قانع کننده نیست و با رشد جهشی هزینههای معیشت خوانایی ندارد. به قول یکی از کارگران، قیمت جنسها هر روز 10 درصد بالا میرود ولی حقوق ما سالی 10 درصد اضافه میشود. متوسط دستمزد زنان کارگر با اضافه کاری چیزی حدود 600 هزار تومان است.
البته از این رقم بیمه و مالیات هم کم میشود. حول و حوش عید امسال که میزان تولید را بالا بردند زنان کارگر از 9
صبح تا 10 شب و گاهی اوقات دو ساعت بیشتر کار میکردند. از نظر خود این زنان روشن است که نقششان در کار تولیدی شرکت بسیار پررنگ و مهم است اما حق و حقوقشان کمتر از حد متوسط دستمزدها است. هراس از غول بیکاری و فلاکتی که به
دنبال دارد، میزان اعتراضات کارگری به این شرایط (و در این مورد، اعتراض زنان
کارگر) را به حداقل رسانده است. ناگفته نماند که در این شرکت، از سالن ناهارخوری
خبری نیست و تهیه ناهار به عهده خود کارگران است. مدتی است که هزینه سرویس را هم
از دستمزد کارگران کسر میکنند. یک گرفتاری مشترک همه کارگران، مساله مسکن است. اکثرا اجاره نشین هستند و بخش بزرگی از حقوقشان را اجاره خانه میدهند.
در این شرکت حقوق کارگر مجرد از کارگر متاهل کمتر است. حقوق کارگر جوان از
کارگر مسن کمتر است. و البته حقوق کارگر زن از کارگر مرد کمتر است. این شکل از
پرداخت دستمزدها بدون شک تبعیض آمیز است و اصلا به این معنی نیست که کارفرما دلش
به حال کارگران متاهل و سن و سال دار سوخته است و هوایشان را دارد. این طور نیست که سرمایهداران با این کار میخواهند «به هر کس به اندازه نیازش» حقوق بدهند. چه بسا یک کارگر مجرد یا جوان به خاطر
شرایط اقتصادی خانواده یا تعداد افراد خانوار، نیاز مالی به مراتب بیشتری از یک
کارگر متاهل یا مسن داشته باشد. این شیوه تبعیض آمیز در پرداخت دستمزد، صفوف
کارگران را دچار تفرقه میکند و ذهنیت اتحاد و یکپارچگی طبقاتی را در آنان تضعیف میکند. این پرداخت نابرابر دستمزد، قراردادِ کاری و قانون و مقررات کار را
عرفا به حالت سیال و دلبخواهی در میآورد که هر وقت کارفرما اراده کرد میتواند «به مصلحت» هر قسمتش را که خواست اجرا کند یا نکند.
در
اینجا زنان کارگری را میبینیم که از سنین پایین (چهارده پانزده سالگی) به
استخدام شرکت در آمدهاند و روشن است که در آن سن و سال میتوان هر فشار
و تبعیضی را به کارگر نوجوان تحمیل کرد. البته بعضی از این دختران بعد از اتمام
دوره راهنمایی استخدام شدهاند و باسواد هستند. به همین خاطر
دیدشان باز است و حساب دستشان است و کارفرمایان به راحتی نمیتوانند شیره
جانشان را
مفت بکشند. یکی از اینان که 26 سال دارد و 8 سال است در اینجا کار میکند علت ترک
تحصیلش را پُر جمعیت بودن خانواده و هزینههای سرسام آور زندگی میداند. او و
خواهرش مجبور شدند دور ادامه تحصیل را خط بشکند و وارد کار دوخت و دوز شوند. کمی
بعد خودش به عنوان چرخکار به استخدام این شرکت در آمد.
در
اینجا زنان جوان مثل هر محیطِ کاریِ دیگر علاوه بر تبعیضهای اقتصادی و
فشار کار، با مشکل آزار و مزاحمت جنسی نیز روبرو هستند. به گفته یکی از آنها با دستمزد
کم میتوانم
کنار بیایم ولی با این یکی هرگز. همۀ انرژی، همۀ آرزوهایی که داری با چنین
رفتارهای مردانهای در
محیط کار یک مرتبه فرو میریزد. طرز رفتار مردان با زنان کارگر
واقعا چندش آور است. چه کارگران و چه مهندسان
مرد دائما در حال متلک گفتنند. با نگاههای هیزشان آدم را میخورند. تقریبا
همهشان
فکر میکنند
دختر جوانی که به کار خارج از خانه رو آورده حتما مشکلی دارد بنابراین راحت میشود به او دست درازی کرد. شرایط آنقدر کثیف و
رفتارها آنقدر بیمارگونه است که هیچ دختری حتی نمیتواند به خودش
جرات بدهد در محیط کار وارد رابطهای دوستانه و رفتاری صمیمانه با
افرادی از جنس مخالف شود چه رسد به اینکه به مردی علاقمند شود و بخواهد این علاقه
را به شکلی ابراز کند.
مشتاقیم بدانیم این زنان چه احساسی نسبت به یازده
اردیبهشت (روز جهانی کارگر) دارند و اصلا در مورد این روز چه میدانند. یکی دو نفر که قدیمی ترند زیر لب از جهانی بودن این روز حرف میزنند. اینکه مناسبتاش تظاهرات کارگران آمریکا بوده برای گرفتن حق شان. و این که پلیس به تظاهرات حمله کرد و عدهای از کارگران را کشت. و از آن به بعد این روز به عنوان
روز مبارزه طبقه کارگر تعیین شد. بقیه، تقریبا همگیشان با چنین روزی در تقویم آشنا هستند. روز کارگر برای
بعضی از زنان به دیدن پوسترها و شعارهایی که برای یک هفته روی دیوارهای شرکت نصب
میشود و «روز کارگر و روز معلم را
گرامی میدارد» خلاصه میشود. هر سال مدیران و سهامداران و مهندسان شرکت، کارگران
را در سالن اجتماعات جمع میکنند و شیرینی میدهند! حتی
کارگر نمونۀ زن هم انتخاب میکنند! پشت بلندگو میروند و در مورد معیارهای این انتخاب که بالاتر از همهشان «عفت» است داد سخن میدهند. تاکید میکنند که وظیفه مادری و تربیت فرزند از هر کاری برای زن
مهمتر است و توصیه میکنند که زنان کارگر از انجام کارهای سخت در شرکت
بپرهیزند. جشن که تمام شد باز همان خط تولید است و همان فشار کار؛ همان تبعیض در
حقوق و همان ساعات کار اضافی بی دستمزد؛ همان آزار و مزاحمت جنسی در شرکت و پشت بندش رفتار سرکوبگرانه و تحقیرآمیز مردانِ خانه (شوهر،
پدر یا برادر).
امید فرهت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر