بخشی از سنگ نگاره ای که با الهام از رهایی جامعه چین از اعتیاد ساخته شده
«آتش»
پیکرهای حلق آویز شده در میدان. بازداشت، شلاق، زندان... حتی
درمانگاهها و مراکز ترک اعتیاد (و هر از گاهی تبلیغات رسانه ای). ولی
مصرف مواد مخدر کمتر نمیشود که هیچ، تعداد فزاینده زنان نیز بر جمعیت معتادان کشور
اضافه میشود. همه اعتیاد را در صدر لیست آسیبهای
اجتماعی قرار میدهند ولی انگار امید ریشه کن کردنش از ذهن همه رخت بر بسته
است و فقط «خدا خدا» میکنند که عزیزانشان گرفتار نشوند. معتادان تحقیر میشوند،
سست عنصری و «دوستان بد» سرزنش میشوند. همه مسبب اصلی را نمیشناسند
ولی حس میکنند که دستهای قدرتمندی پشت پردهاند،
که تجارت مواد مخدر درآمدی بس پر سود است (که بدون خواست حاکمیت ممکن نمیشود)،
و بسیاری میدانند که اعدامها بیش از هر چیز
به کار ارعاب کل جمعیت میآید، که زندان بسیاری را معتاد میکند و
محل تربیت شبکه پخش است....
مشکل هم به ایران محدود نمیشود.
جهانی است. جوانان سیاهپوست آمریکا به خاطر چند گرم کراک 25 سال حبس میگیرند،
از زمان اشغال نظامی پاناما توسط آمریکا در سالهای
1980 این کشور به مرکز پول شویی کارتلهای مواد مخدر
تبدیل شده، و اشغال افغانستان هم تا کنون هیچ خدشهای به
کشت خشخاش و تجارت مواد مخدر وارد نیاورده و بودجه اشغالگران اساسا برای تربیت
پلیس و ارتش کارآمد جهت سرکوب مخالفین صرف میشود.
در مورد چگونگی کارکرد صنعت سودآور مواد مخدر و منافع
چندگانهاش برای حاکمان جهان (که ناکار کردن بخشی از جوانان عاصی و
شورشی یکی از آن هاست) بسیار نوشتهاند. ضعف و ناکارآمدی تلاشهای
اصلاح طلبانۀ خوش طینتان خیّر را نیز به راحتی می توان از آمار افزایش اعتیاد فهمید. ولی کمتر کسی به
تجربۀ عظیم چین انقلابی در غلبه بر تریاک رجوع می کند.
در سال 1949، وقتی کمونیستها به
قدرت رسیدند چین هفتاد میلیون معتاد (از جمعیت چهارصد میلیونی آن روز کشور) داشت.
تریاک روی بساط در کوچه و خیابان خرید و فروش میشد.
چین بخش عظیمی از تریاک جهان را تولید میکرد. تلفات انسانی
ناشی از اعتیاد عظیم بود. کارگران گرسنه دستمزد ناچیزشان را میدادند
تا درد خود را در رویاهای شیرین تریاک غرق کنند. هزاران نفر مستقیما از گرسنگی جان
میدادند. بسیاری از معتادان خانوادهشان را
رها میکردند، فرزندانشان را میفروختند،
نیمه لخت و کثیف، گدایی میکردند. در برخی مناطق 90 در صد مردان آلوده بودند، و بسیاری
از زنان و حتی کودکان نیز مصرف میکردند... تریاک در میان طبقات مرفهتر و
دولت و ارتش هم متداول بود. چین قبل از انقلاب، از بالا تا پائین گرفتار دود تریاک
(و مرفین و هروئین) بود. با این حال در عرض سه سال مردم از شر این دوالپا خلاص
شدند.
24 فوریه 1950، حدود 5 ماه پس از این که کمونیستها پکن
را فتح کردند دولت تصویب کرد که «انتقال، ساخت یا فروش تریاک و مواد مخدر ممنوع
است و متخلفین مجازات خواهند شد». با این حال کمونیستها میدانستند
که تریاک با حکم قانونی ریشه کن نمیشود. چنین کار عظیمی فقط به دست خود مردم ممکن بود.
حل مسئله به نهادهای قدرت محلی سپرده شد ولی به طور کلی چند
اصل را راهنمای عمل قرار دادند. نخست این که هیچ کس به دلیل معتاد بودن مجرم
شناخته نمیشد و از انگ زدن به معتادان پرهیز میشد.
آنان قربانیان امپریالیستهای خارجی قلمداد میشدند ـ چنین
عنوانی حداقل در مورد کشوری که تریاک طی
دو جنگ توسط استعمار انگلیس به آن تحمیل شد و بعدا توسط ژاپنی هایی که کشور را
اشغال کرده بودند به وسعت پخش و ترویج میشد، به هیچ وجه
شعار نبود.
به معتادان قدیمی شش ماه و به افرادی که اعتیاد خفیف تری
داشتند سه ماه فرصت داده شد تا خود را معرفی کنند. آنها میتوانستند
ذخیره خود را نگاه دارند و دستگیر نمیشدند. از کمکهای
پزشکی هم در سطح محدود آن روز بهره مند میشدند.
البته مقاومت کم نبود. معتادان از معرفی خودشان طفره میرفتند،
به دنبال منابع غیرقانونی میرفتند.... مدتی طول کشید تا این کارزار روی غلتک بیفتد.
در دست داشتن قدرت سیاسی کلید شروع (و ادامه) کارزار بود،
ولی مواد مخدر مشکلی سیاسی بود، و برای غلبه بر آن نیز مبارزه سیاسی لازم بود.
شیوههای مختلف آگاهی رسانی و بحث و گفتگو در مورد ماهیت مسئله و
اهمیت مبارزه با آن به کار گرفته شد. تشویق معتادان به معرفی خود برای مداوا به یک
مسئله مبرم اجتماعی تبدیل شد. راهپیمایی و گردهم آییها
ترتیب داده شد. در مدارس در رادیو و در روزنامهها
مطرح شد. در بین اعضا خانوادهها هم بحث داغ بود. در چین قبل از انقلاب اعتیاد موجب شرم
بود ولی امروز اعتراف به اعتیاد غرورآفرین شده بود. میگفتند
برای ساختن چین نو اول باید غول اعتیاد را شکست داد و کسانی که برای ترک پیش قدم
میشدند مبارزان این نبرد بودند.
در اواخر سال 1951، کمتر از یک سال از شروع کارزار، آژانس
خبری چین نو اعلام کرد که مشکل مواد مخدر در شمال و شمال شرقی چین (که قبل از
انقلاب مرکز جنگ خلق و پایگاه قدرت کمونیست ها بود و زودتر از سایر نقاط چین آزاد
شده بود) اساسا ریشه کن شده. موفقیت کار زار در جنوب یک سال دیگر وقت لازم داشت.
جنبش و حمایت اجتماعی در کار با توده وسیع معتادان سیاستی
تعیین کننده بود. اکثریت عظیم معتادان داوطلبانه، در خانه و با کمک و حمایت
نزدیکان خود معالجه شدند. عده بسیار محدودی برای ترک بستری شدند. سیاست های تشویقی
و اعتماد به مردم به گونه ای بود که معتادان حتی وقتی که برای ارضاء عادتشان جرائم
کوچکی هم مرتکب شده بودند، باز هم قربانی محسوب میشدند و
مجازاتشان نمیکردند.
حزب کمونیست و دولت در قبال فروشندگان و تولید کنندگان مواد
مخدر نیز سیاست دقیقی پیش گرفتند. بسیاری از توزیع کنندگان خُرد، خود بسیار فقیر
بودند و فقط برای تامین معاش میفروختند. میلیونها دهقان نیز
خشخاش کشت میکردند چون پر سودترین محصول بود. هر دو گروه از سیاست دولت
جدید مبنی بر خاتمه کشت و فروش تریاک به خود لرزیدند. تنها دارایی بسیاریشان
همان موادی بود که در انبار داشتند. آیا قرار بود همه چیز را از دست بدهند و به
گدایی بیفتند؟ تحت تعقیب قرار دادن اینان، مجبورشان میکرد
زیرزمینی شوند و این کار ریشه کن کردن مواد را مشکلتر میکرد.
ابتکار دولت خارق العاده بود. دولت پیشنهاد کرد که از توزیع
کنندگان و زارعین تمام مواد مخدرشان را به قیمت بازار خریداری کند! این پیشنهاد
واقعی بود، فقط یک بار اعتبار داشت و مشروط به آن بود که از کار تریاک خارج شوند.
تریاک خریداری شده در ملاء عام نابود میشد. کافی بود قدم
پیش بگذارند و موادشان را به پول تبدیل کنند. دولت تضمین میکرد که
در شغل دیگری درگیر شوند و زندگی تازهای آغاز کنند.
آنان که مقاومت کردند با مجازاتهای
سختی روبرو شدند. کشت خشخاش و فروش مواد مخدر اکیدا غیر قانونی بود. مزارع خشخاش
را شخم میزدند. مردم، توزیع کنندگان را معرفی و دستگیر میکردند.
مجازاتها بستگی به درجه جرم داشت. در یک محله معمولی شهر کانتون 21
نفر از هفده خانواده درگیر توزیع مواد مخدر بودند. پنج نفرشان به حبس ابد محکوم
شدند. چهار نفر که جرم مشابهی داشتند اما از کار خود پشیمان بودند به محل برگشتند
تا در آن جا تحت مراقبت عمومی قرار گیرند. سه نفر به خاطر شراکت جزئی به شش ماه
زندان محکوم شدند. هشت نفر وارد برنامه تجدید تربیت شدند. و یک نفر هم به هنگ کنگ
فرار کرد.
بسیاری از توزیع کنندگان اصلی همراه با ارتش اشغالگر ژاپن در
سال 1945 عقب نشینی کرده بودند و یا در سال 49 به تایوان و هنگ کنگ گریخته بودند.
کسانی که ماندند در مقابل هزاران تن به محاکمه عمومی کشیده شدند. مردمی که زندگیشان به
خاطر مواد مخدر ویران شده بود علیه آنان شهادت دادند. عدالت در مورد آنان شوخی
نداشت. حبس ابد یا اعدام. با وجود این اعدامها
بسیار کم بود و در بزرگ ترین شهرها حداکثر 5 تا 10 نفر اعدام شدند.
پیروزی چین کمونیست بر تریاک چنان خیره کننده بود که
بورژوازی به جعل داستانهای عجیب غریب ضدکمونیستی در این مورد پرداخت. از جمله این
که کمونیستها هفتاد میلیون معتاد را به دریا ریختند تا توانستند بر
اعتیاد غلبه کنند. از غیر ممکن بودن چنین کاری که بگذریم، سازندگان این قصهها
همان هایی هستند که معتادان را مقصر اصلی وانمود میکنند؛
منافع مالی و سیاسی سرمایه در گسترش اعتیاد را لاپوشان میکنند؛
نقش پوچی و دشواری زندگی تحت نظام طبقاتی در پناه بردن مردم به مواد مخدر را
نادیده می گیرند. آنان با قصههایشان نشان میدهند که راه حل
همه مسائل را در اعمال زور و سرکوب تودهها میبینند.
مردم چین ثابت کردند که حقیقت چیز دیگری است. با پیروزی انقلاب، شروع ساختمان
سوسیالیستی و رهبری کمونیستی در عرض سه سال تریاک از چین ریشه کن شد و تا وقتی که
پرولتاریا در قدرت بود نشانی از آن نبود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر