۱۳۹۲ اردیبهشت ۹, دوشنبه

نان! آزادی! قدرت سیاسی!


نان! آزادی! قدرت سیاسی!



در تقویم رسمی کشورها، یازدهم اردیبهشت (اول ماه مه) روز جهانی کارگراست. مناسبت انتخاب این روز بر  میگردد به 127 سال پیش. به مبارزات حق طلبانۀ کارگران شیکاگو در آمریکا که روز اول مه سال 1886 توسط نیروهای پلیس خونین شد. یکی از خواستههای کارگران در آن مبارزات، کاهش مدت کار روزانه به هشت ساعت بود. کارگران خواهان برقراری شرایطی بودند که فرصت یک زندگی انسانی، فرصت استراحت و فکر کردن را داشته باشند. امنیت شغلی میخواستند و جلوگیری از مرگ فرسایشی در نتیجۀ کار طولانی و کمرشکن. نمیخواستند سایۀ فقر و گرسنگی و بیآیندگی بر سر خانوادههاشان باشد و فرزندانشان یکی یکی در بستر بیماری جان دهند.
چنین زندگی تیره و تاری فقط از آنِ کارگران شیکاگو نبود. اکثریت کارگران آن روزگار در کشورهایی که با بهرهکشی شدید از نیروی کار، با شتاب دوران صنعتی شدن را میگذرانند و تجمع و تمرکز عظیم سرمایهها را پی میریختند، در همین وضع به سر میبردند. مقاومت و مبارزهای نسبتا هم شکل و همگون برای تغییر این شرایط در کشورهای مختلف سرمایهداری غرب جریان داشت. خواستههای اصلی که در تظاهرات، اعتصاب، تحصن و شورش کارگری فریاد میشد یکسان بود. اما چرا تظاهرات خونین اول ماه مه و پیامدش که اعدام چهار رهبر انقلابی جنبش کارگری آمریکا بود در تاریخ چنین جایگاهی پیدا کرد؟
اول اینکه، جنبش کارگری در آن دوران پیوند نزدیکی با گروههای انقلابی سوسیالیست و آنارشیست داشت که مرتبا دورنمای انقلاب اجتماعی و سرنگونی نظام حاکم را در بین تودههای کارگر و زحمتکشان و تهیدستان تبلیغ میکردند. مرتبا این امید را به میان طبقۀ کارگر میبردند که با مبارزۀ خود میتوانند وضع موجود را کاملا تغییر دهند. تئوریها و ایدههای مارکس و انگلس به وسیلۀ کمونیستهای آن دوران به شکل شعار و سیاست در میآمد، ذهن تودههای خواهان تغییر و رهایی را تسخیر میکرد و به نیروی مادی تبدیل میشد. هنوز بیسوادی در صفوف کارگران و محرومان جامعه گسترده بود اما گوشها برای شنیدن صدای مبلغان و مروجان علم انقلاب باز بود که از «مانیفست کمونیست» و «کاپیتال» میگفتند؛ ناسیونالیسم و نژادپرستی و خرافۀ مذهبی را به چالش میگرفتند؛ و حرفهای تازهای را در مورد اقتصاد و سیاست و فرهنگ و فلسفه و هنر با کارگران در میان میگذاشتند.
دوم اینکه، خاطرۀ تشکیل اولین حکومت کارگری دنیا در سال 1871 که «کمون پاریس» نام گرفت علیرغم اینکه بعد از سه ماه به خاک و خون کشیده شد و شکست خورد، هنوز تازه و زنده بود. کارگران و زحمتکشان و روشنفکران انقلابی در شهر پاریس از یک فرصت ناب تاریخی که صفوف طبقۀ سرمایهدار حاکم دچار تفرقه بود و حکومت بر اثر شکست در جنگ خارجی تضعیف شده بود استفاده کردند. جرات کردند و دست به قیام مسلحانه زدند و شکلی ابتدایی اما ارزشمند از یک دولت نوین را سازمان دادند. در جمعبندی و سنتز همین تجربه، مارکس تئوریهایش را غنیتر کرد و مقولۀ «دیکتاتوری پرولتاریا» را جلو گذاشت. این تحول، افق مبارزه طبقاتی را گسترش داد و امکان ایجاد یک دستگاه دولتی نوین و متفاوت بر ویرانۀ دستگاه دولتی بورژوایی را مستند کرد. همین جرات کردن، همین شکل نطفهای و آغازین از حکومت کارگری، و البته درسهایی که شکست خونین کمون پاریس در بر داشت، پشتوانۀ مادی و ذهنی مهمی برای کارگران در همۀ کشورها فراهم کرد. ادامه دادن «راه کمون» به بخشی از ذهنیت کارگران مبارز و رادیکال تبدیل شد. در بطن تظاهرات اول ماه مه شیکاگو و مبارزات گستردهای که پیش از آن به راه افتاد، روح سرخ انقلاب قهرآمیز در گشت و گذار بود. گروههای رادیکال کارگری مخفیانه اسلحه جمع میکردند و نقشۀ شورش و قیام میریختند.
سوم اینکه، جنبش طبقۀ کارگر تشکیلات بینالمللی خود را داشت و رهبران و فعالان این جنبش، جهانی فکر میکردند. با همۀ جوانی و ناروشنیهایی که در آن دوران وجود داشت، طبقۀ کارگر را یک طبقۀ واحد جهانی میدیدند و به ضرورت انجام انقلاب جهانی علیه نظام جهانی سرمایهداری اعتقاد داشتند. مبارزان جنبش پرولتری که با «انترناسیونال» (سازمان بینالمللی طبقۀ کارگر) مرتبط بودند، ایدهها و سیاستها و تجربیات آن روز مبارزۀ طبقاتی در کشورهای گوناگون را به یکدیگر منتقل میکردند. کارگران مهاجر فنون مبارزات سیاسی و صنفی، حزب سازی و جنگ خیابانی را از کشوری به کشور دیگر، از قارهای به قاره دیگر، میبردند. در تظاهرات اول ماه مه شیکاگو در سال 1886 زبانها و لهجههای مختلف از انگلیسی و ایرلندی گرفته تا روسی و لهستانی و ایتالیایی و فرانسوی... در هم آمیخته بود. بعد از سرکوب خونین تظاهرات اول ماه مه و پیگرد پلیسی و محاکمۀ رهبران جنبش طبقۀ کارگر، باز هم این تشکیلات بینالمللی کارگران بود که کارزار اعتراضی را در کشورهای مختلف هدایت کرد و بورژوازی آمریکا را زیر ضرب برد. تعیین اول ماه مه به مناسبت روز جهانی کارگر نیز ابتکار همین تشکیلات و کمونیستهایی بود که رهبریش میکردند.
دولتهای سرمایهداری کشورهای مختلف این روز را به رسمیت نشناختند. سال از پی سال، اعتصابها و تظاهراتهایی که با پرچم سرخ به مناسبت این روز برگزار میشد مورد هجوم نیروهای پلیس و عوامل کارفرمایان و مزدوران اعتصاب شکن قرار میگرفت و اغلب به خون کشیده میشد. به رسمیت شناساندن اول ماه مه خود به بخش مهمی از مبارزات بینالمللی طبقۀ کارگر تبدیل شد. بعد از اینکه اولین انقلاب سوسیالیستی دنیا در اکتبر 1917 در روسیه به پیروزی رسید، جنبشهای کمونیستی و کارگری جهان پشتوانۀ قدرتمندی پیدا کردند. برگزاری تظاهراتهای اول ماه مه نیز در کشورهای مختلف با قدرت و گستردگی بیشتری انجام شد. پیروزی انقلاب سوسیالیستی 1949 در چین 400 میلیونی آن روزگار نیز باعث شد که سرود اول ماه مه در دنیا پر طنینتر شود. سالها طول کشید و دنیا تحولات تکان دهنده بسیاری را از سر گذراند تا بالاخره اول ماه مه به تقویمهای رسمی راه یافت و در شماری از کشورها تعطیل رسمی اعلام شد.
حالا دیگر همه میدانند که اول ماه مه روز جهانی کارگر است. اما مفهوم و روح اول ماه مه در پشت مراسم دولتی، رسمی و اصلاح طلبانه رنگ باخته است. رسانههای بورژوازی بینالمللی هر سال اخبار و تصاویری از تظاهراتهای این روز را که اینجا و آنجا با دخالت نیروهای امنیتی و پلیس به خشونت و درگیری کشیده میشود به نمایش میگذارند، اما حواسشان هست که «حقانیت»، «مطلوبیت» و «ابدی بودن» نظام سرمایهداری و دستگاه دیکتاتوری طبقاتیشان زیر سوال نرود.
در ایران که دیکتاتوری و خشونت طبقاتی به شکل عریان و در قالب استبداد مذهبی حاکم است، احزاب کمونیست و انقلابی و تشکلهای مستقل کارگری ممنوع و تحت سرکوبند و اول ماه مه نیز کماکان تعطیل رسمی نیست. از همان 22 بهمن 1357، مهار جنبشهای کارگران و زحمتکشان و پیگرد و سرکوب کمونیستهای انقلابی و مدافعان خواستههای طبقۀ کارگر در دستور کار رژیم قرار گرفت. یکی از فریبکاریهای خمینی و همدستانش برای قلب ماهیت اول ماه مه و تبدیل آن به یک روز بی آزار، چسباندن روز ترور مطهری (تحت عنوان روز معلم) به روز کارگر بود. در همۀ این سالها و علیرغم همۀ این سرکوبها و فریبکاریها، فعالان جنبش کمونیستی و جنبش کارگری و همۀ آزادیخواهان و نواندیشانی که خود را بخشی از حرکت مترقی جامعه علیه نظام واپسگرای حاکم میدانند اول ماه مه را به شکلهای مختلف بزرگ داشتهاند.
امروز جامعۀ ما در نتیجۀ تشدید بهرهکشی و گسترش تبعیض و ستم جنسیتی، ملی و مذهبی به حالت انفجار و از هم گسیختگی در آمده است. نسل جوان زیر فشارهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی با بی آیندگی و استیصال و بحران اخلاقی دست به گریبان است. در این روزهای بحران و تحریم، طبقۀ سرمایهدار حاکم و رژیم اسلامی آخوند پاسدار بوروکرات دست در دست (و یا در کشمکش) با قدرتهای امپریالیستی، فقر و فلاکت و بیکاری و گرسنگی بیسابقهای را به اکثریت جامعه تحمیل میکنند. بخش بزرگی از مردم هر روز زیر خط فقر به اعماق رانده میشوند؛ تعیین حداقل دستمزدِ ناچیز و توهینآمیز که تازه آن هم پرداختش ماهها به تعویق میافتد معنایی جز فلاکت عمومی ندارد.
در این دوران بی ثباتی و شکاف در ساختار نظام جهانی سرمایهداری، کار و زندگی صدها میلیون زن و مرد کارگر و حقوق بگیر جزء و میانه حال حتی در قلب مراکز امپریالیستی غرب نیز مورد تهدید قرار میگیرد. ره آوردهای شوم سرمایهداری از نژادپرستی و بنیادگرایی مذهبی گرفته تا اعتیاد و بردگی جنسی زنان و کودکان، از کار کودکان گرفته تا نابودی محیط زیست، جسم و روان نوع بشر را معلول و نابود میکند.
در این روزها اما میتوان و باید سرود آغازگران اول ماه مه را دوباره بر سر زبانها انداخت و دورنمای انقلابی و روحیۀ سرخی را که در آن مبارزه جاری بود از آن خود کرد. چهرۀ دنیای امروز همانی نیست که در سال 1886 بود. روابط و نیروهای طبقاتی و ذهنیت جهانیان دستخوش تغییراتی طولانی و چشمگیر شدهاند. تناسب قوای انقلاب و ضدانقلاب در عرصۀ بینالمللی نیز بعد از سرنگونی دولتهای سوسیالیستی شوروی و چین (اولی در میانۀ دهه 1950 و دومی در میانۀ دهه 1970 میلادی) کاملا عوض شده است. اما نظام جهانی سرمایهداری با تضادهای بنیادینش، با کارکرد دیوانهوار و گریزناپذیرش، با مصائب و عواقب نابودکنندهاش همچنان باقی است. برای تودههایی که آماج استثمار و ستم سرمایهداریاند، برای کارگران و زحمتکشان شهر و روستا، برای پای در بندان پدرسالاری و مردسالاری و خرافه، راهی جز سرنگونی انقلابی و قهرآمیز این نظام وارونۀ جهانی وجود ندارد. در ایران و یا هر جای دیگر دنیا. تنها امید و یگانه راه رهایی نوع بشر، انقلاب کمونیستی است. به هیچ چیز کمتر از این نباید رضایت داد.
پس در اول ماه مه امسال همچنان با همسرنوشتان خود در سراسر دنیا ندا سر میدهیم که:
«باید از ریشه براندازیم
کهنه جهان جور و بند
وانگه نوین جهانی سازیم
هیچ بودگان، هر چیز گردند
روز قطعی جدال است
آخرین رزم ما
انترناسیونال است
 نژاد انسان ها.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر