۱۳۹۷ مهر ۳, سه‌شنبه

کشتار67 عملکرد کل دولت طبقاتی جمهوری اسلامی بود!


کشتار67 عملکرد کل دولت طبقاتی جمهوری اسلامی بود!



بارين ميرآويسي  از نشریه آتش  شماره  81


شش ساله بودم که معصومه دختر 15 ساله همسايهمان را که هميشه مرا به پارک ميبرد و برايم خوراکي ميخريد، بردند و ديگر هيچوقت او را نديدم. خانهشان سياهپوش شد. چند ماه بعد مادرم سراسيمه دستم را گرفت و به خانه پدربزرگم برد. نالههاي آرام پدربزرگ و سر کوبيدن عمهام به ستونهاي چوبي خانه تنها تصويري است که از آن روز بهياد دارم. عموي جوانم کشته شده بود. نه مزاري داشت و نه مراسمي. سالها گذشت تا اين تصاوير که در ذهنم مانده بود معنا پيدا کند.
اکنون سي سال از کشتار زندانيان سياسي در تابستان داغ 67 ميگذرد. کشتار 67 نقطه عطف جنايتهاي جمهوري اسلامي در دهه 60 و در مقابل نسلي انقلابي بود که سر دادند اما سِر ندادند. دستگيريهاي گسترده فعالين سياسي مخالف رژيم، کمونيستها، دانشجويان مبارز، هنرمندان، شعرا و نويسندهگان انقلابي، کارگران و مليتهاي تحت ستم، شکنجههاي قرون وسطايي و اعترافات تلويزيوني، بيدادگاههاي اسلامي، ترور فعالين، پروژههاي توابسازي و اعدامهاي گسترده از آغاز بهقدرت رسيدن رژيم جمهوري اسلامي کليد خورد. اعلام اسامي اعدامشدهگان در راديو و روزنامهها و پخش تلويزيوني دادگاههاي فعالين سياسي دو کارزار مهم رژيم در دهه 60 براي تشديد ارعاب و سرکوب کل جامعه بود. پخش دادگاه علني اعضا اتحاديه کمونيستهاي ايران (سربداران) در دي ماه سال 61 و يک سال پس از قيام سربداران در شهر آمل، وسيعترين يورش تبليغاتي رژيم عليه کمونيسم و هر نوع نارضايتي و مقاومت انقلابي مردم بود. اتحاديه کمونيستهاي ايران (سربداران) تنها سازمان سياسي بود که دادگاه اعضايش با سانسور از تلويزيون پخش شد. آن دادگاهها براي رژيم و پايههايش اهرم مهمي شد براي بهرخ کشيدن ايدئولوژي فاشيستي ديني و سبعيت رژيم در مقابل مبارزه قهرآميز براي سرنگوني رژيم تازه به قدرت رسيده. هدف رژيم از پخش اين دادگاه اين است که نشان دهد، چه بودند، چگونه تثبيت شدند و چه کارهايي ميتوانند انجام دهند و همينطور نشاندهنده آن است که اين جامعه به چه شکل براساس جهل و شقاوت پايهگذاري شد. كشورهاي اروپايي و آمريكا نهتنها به اين كشتار اعتراض نكردند بلكه محرمانه بر آن مهر تائيد زدند. اين فاجعه بيمانند حتا در رسانههاي بهاصطلاح آزاد اينان منعكس نشد. در روزهاي محاكمات يك دقيقهاي و دارزدنها، مذاكرات و توافقات پشت پرده دولتهاي امپرياليستي غرب با جمهوري اسلامي جريان داشت. كشورهاي امپرياليستي خيلي خوب از وقوع اين فاجعه مطلع بودند. اما منافعشان ايجاب ميكرد كه از تثبيت رژيم جمهوري اسلامي حمايت كنند. آنان پس از وادار كردن خميني به قبول شكست در جنگ ايران و عراق و سر كشيدن جام زهر، به حكام اسلامي ايران چراغ سبز دادند كه براي ممانعت از خيزشهاي انقلابي و امن كردن محيط ايران براي استثمار و چپاول سرمايهداري جهاني، ميتوانند دست به هر جنايتي بزنند. بههميندليل سازمان ملل كه كلوپ بينالمللي آنان است در مورد اين جنايت خونين سياسي خفقان گرفت.
کشتار 67 در دوراني صورت گرفت که جمهوري اسلامي تلاش داشت به خود انسجام ببخشد و حاکميت خود را بر جامعه مستقر کند. همان دوراني که ميرحسين موسوي نخست وزير وقت، دوران طلايي امام مينامد. اين كشتار به دستور شخص خميني و با توافق و حمايت نظري و عملي همه سران رژيم انجام شد. طي سي سالي که از اين جنايت ميگذرد مقامات دسته اول نظام تلاش کردند نقش خود را در اين جنايت عليه بشريت انکار کنند. تعداد زيادي از بازجويان و شكنجهگران و مقامات امنيتي دهه 60، دستان خونآلود خود را شستند و لباس روزنامهنگاري و اصلاحطلبي بهتن كردند تا گذشته خويش را از ديد نسل جوان پنهان كنند. در آن موقع، اصلاحطلب و اصولگرايي موجود نبود و همه يکي بودند. جمهوري اسلامي همواره تلاش کرده و ميکند تا اين جنايت را با از بين بردن آثار آن پاک کند از نقشه ريختن براي با خاک يکسان کردن خاوران گرفته تا اقدام اخيرشان در تخريب گورهاي جمعي اعدامشدهگان دهه 60 در اهواز  بهبهانه ساختن بلوار و ايجاد فضاي سبز. اين جنايت اما پاکشدني نيست. خانوادههاي جانباختگان در سالهاي بعد از اين جنايت با حضور بر مزارهاي بينام و نشان و دستهجمعي عزيزانشان و جانبهدربردگان از زندانها و نيروهاي انقلابي در تبعيد با قلم زدن و تجزيه و تحليل اين کشتار و برگزاري مراسم و يادمانها تلاش کردند تا مشعل آگاهي نسبت به اين جنايت را روشن نگاه دارند. خاوران و خاورانها نماد برجسته مقاومت و تسليم نشدن در برابر ستمکاران و افشاگري از جنايتهاي رژيم اسلامي شد. اما تا اواسط دهه 80، عموم جامعه از قتل عام 67 اطلاع زيادي نداشت. با حاد شدن اختلافات درون حکومت در دهه 80 که با اعتراضات 88 بروز بيروني پيدا کرد و سرکوبهاي خياباني مردم و جنايتهايي که در زندانها و کهريزکها اتفاق افتاد عدهاي از اصلاحطلبان جداشده از حکومت، همانها که خودشان يا در کشتار دهه 60 دست داشتند و يا در مقابل آن سکوت کرده بودند تلاش کردند که با شعار "فراموش نکنيد ولي ببخشيد" دست و رداي خود را از خونهاي ريختهشده پاک کنند. آنها تئوري "مبارزه بدون خشونت" را جلو گذاشتند آن هم در زماني که جواب مبارزه مردم، باتوم و گلوله و زندان و اعدام بود.
موضوع زندانيان سياسي مستقيما به مساله قدرت سياسي حاکم و تلاش براي حفظ آن مربوط ميشود درنتيجه، مسئوليت چنين جنايتهايي بر عهده همه کساني است که بخشي مهمي از استقرار و استمرار اين حکومت بودهاند. شکلگيري چنين دولتي نتيجه کارکرد سلطه سرمايهداري جهاني بوده و هست. درواقع، تجربه جمهوري اسلامي نشان داد که از ترکيب اسلام و سرمايهداري وابسته به امپرياليسم، چه معجون وحشتناکي توليد ميشود. کساني که امروز صرفا از دريچه محدود حقوق بشري به اين مساله نگاه ميکنند بايد بدانند که کشتار67 عملکرد کل دولت طبقاتي جمهوري اسلامي بود  و اين مسالهاي سياسي است و نه حقوقي! 
نبايد بگذاريم که محتوي تاريخي- سياسي آن جنايت در خط سازشکارانه بخشش و مداراي اصلاحطلبان فراموش شود. ما فراموش نميکنيم که آگاهانه و بدون توهم با يک نظام طبقاتي روبهرو هستيم و نميبخشيم تا زماني که آن نظام را دفن کنيم. ما فراموش نميکنيم که تا کجا لازم است براي دستيافتن به يک جامعه انقلابي فداکاري کنيم. فراموش نميکنيم که دشمن براي سرکوب  راه انقلابي ما تا چه حد حاضر است از خود وحشيگري نشان دهد. بايد موضوع زندان، خاطرات و مبارزات زندانيان به بخشي از آگاهي جامعه تبديل شود. جانباختگان دهه 60 از پيشروان و آگاهترين عناصر جامعه در آن زمان بودند. آنها کساني بودند که در راه سرنگوني يکي از هولناکترين رژيمهاي دوران اخير و ايجاد جامعه نوين گام برداشتند. اهداف و راه آنها چراغ راه امروز ما براي حفظ سنگر انقلاب و ايجاد جامعهاي نوين است. زندگي و شرايط امروز مردم  ايران و خاورميانه نتيجه قتل عام يک نسل انقلابي است و مقاومت آنان فراخوان مبارزهاي تا به آخر براي برچيدن بساط ستم و استثمار براي جامعه امروز است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر