۱۳۹۷ مهر ۳, سه‌شنبه

کردستان مبارزه و سرکوب و ضرورت مبارزه براي رهايي نوع بشر!


کردستان مبارزه و سرکوب
و ضرورت مبارزه براي رهايي نوع بشر!


کاوه اردلان  از نشریه آتش  شماره  83


ما با رژيمي طرف هستيم که طي چهل سال حاکميت ارتجاعياش با بيرحمي تمام کشور را به فقر و فلاکت رسانده، يکپاي مهم جنگهاي ارتجاعي در منطقه شده است، ميليونها جوان را تحقير ميکند، در حال نابودي محيط زيست است، به زنان بهعنوان نيمي از بشريت ستم روا ميدارد و با نيروهاي سرکوبگر و ارتجاعياش هر صداي معترض و نقدي را در نطفه خفه ميکند. همه اين ستمها و رويدادها حاصل کارکرد نظام سرمايهداري-امپرياليستي است که اين رژيم اين سيستم را در ايران نمايندگي ميکند.
تابستان 97 کردستان ازيکطرف شاهد مبارزه  فعالين سياسي و توده مردم و ازطرف ديگر شاهد سرکوب بيرحمانه حکومت بود. مبارزين در عرصههاي مختلف محيط زيست، دفاع از زندانيان سياسي و عليه اعدام و دفاع از حقوق پايهاي مردم و افشاي جنايات رژيم در زندانها فعال بودند. در واقعهاي، چهار تن از فعالين محيط زيست در مريوان در آتشسوزي مشکوک جنگلهاي اطراف مريوان در جريان کمکرساني براي خاموش کردن آتش جان باختند. سپاه  آشکارا در خاموش کردن آتش کوتاهي کرده بود.
در گوشهاي ديگر از کردستان در شهر سنندج زمانيکه قصد رژيم براي اعدام رامين حسينپناهي قريبالوقوع بهنظر ميآمد دهها نفر از فعالين مبارزه عليه اعدام و دفاع از حقوق زندانيان سياسي و حقوق بشر با اقدامات مختلف همچون تجمع در مقابل زندان و سر زدن به خانواده رامين حسينپناهي مبارزه را به پيش بردند. پاسخ حکومت فاشيستي ديني به مبارزات بيوقفه مردم بهکارگيري صدها نفر از ماموران مخفي و نيروهاي ضد شورش بر عليه مردم و دستگيري و محاکمه چند دقيقهاي فعالين و در موارد بسياري شکنجه و آزار آنها به "جرم" واهي تروريسم و همکاري با سازمانهاي مسلح و غيره بود. در يک واقعه ديگر حدود يک ماه پيش يکي از تکاندهندهترين موارد سرکوب فاشيستي اتفاق افتاد.
در جريان مبارزات مردم سنندج در دي ماه 96 مامورين جمهوري اسلامي، سارو قهرماني و کيانوش زندي را دستگير و سپس  تحت شکنجه بهقتل رساندند. اخيرا با گذشت چندين ماه از اين قتلها بهدنبال قتل عمد دکتر پزشک قانوني سنندج، گوشههايي ديگر از جنايات رژيم در کردستان فاش شد. معلوم شد که ماجراي قتل دکتر اقليمي در ارتباط با قتل و شکنجه و تجاوز در زندانهاي حکومت بوده است. ماجرا بدين صورت بوده که در جريان معاينه اجساد چند نفر در پزشک قانوني سنندج، دکتر اقليمي در برگه تشخيص پزشک قانوني در مورد مرگ چند زنداني سياسي علت مرگ را  شکنجه و قتل اعلام و در يک مورد در ارتباط با مرگ يک زن مينويسد که تجاوز هم رخ داده. بدينخاطر، مامورين اطلاعات جنايتکار جمهوري اسلامي که هيچ شرف و وجداني ندارند به سراغ دکتر اقليمي رفته و از او ميخواهند که موارد تجاوز و قتل در زندان را از برگه تشخيص پزشک قانوني پاک کند. دکتر اقليمي از آن کار سر باز ميزند و بهخاطر تهديدات مکرر مامورين اطلاعاتي از سنندج فرار ميکند. متاسفانه بعد از چندي به خانهاش برميگردد. ازآنجاکه خانه تحت نظر بوده چند تن از مامورين وارد خانه ميشوند و بعد از يک درگيري او را از طبقه چهارم آپارتمان به پايين پرت ميکنند. در اثر اين اقدام، استخوانهاي او ميشکند و به بيمارستان منتقل ميشود. اما جنايتکاران جمهوري اسلامي در بيمارستان با تزريق آمپول هوا او را ميکشند.
آخرين مورد وحشيگري جمهوري اسلامي، اعدام رامين حسينپناهي و زانيار و لقمان مرادي بود. اعدامهايي از سر استيصال. در مورد اين اعدامها آنقدر پشتيباني سراسري و همدردي مردم در سراسر ايران بالا بود که حکومت سراسيمه برنامهاي تلويزيوني به نام شانتاژ را از کانال سه تلويزيون پخش کرد. برنامهاي سراسر دروغ که تنها با تبليغات گوبلز وزير تبليغات رژيم فاشيستي هيتلر قابل مقايسه بود که ميگفت دروغ، هرچه بزرگتر باشد قابل قبولتر ميشود. در اين برنامه، اتهام دروغين ترور در مريوان را به زانيار و لقمان نسبت دادند که آشکارا دروغ بود همه ميدانند که آن دو پسر عمو بهخاطر فعاليتهاي سياسي پدر زانيار اعدام شدند که ماه گذشته بهدست مزدوران رژيم در کردستان عراق ترور شد. اعدامهاي فرزندان خلق با اعتصاب عمومي يکپارچه شهرهاي کردستان و کرمانشاه و آذربايجان شرقي پاسخ گرفت.
مبارزات پيگيرانه فعالين سياسي و صنفي جريانات مختلف در کردستان، مايه دلگرمي مبارزين سياسي ساير نقاط ايران ميباشد اما اين جنبش دچار مشکل قديمي رفرميسم و ناسيوناليسم است.
مبارزه براي تخفيف معضلات و آسيبهاي اجتماعي مانند اعتياد و يا کمک به ارتقاي فرهنگ در پاک نگاه داشتن محيط زيست و يا مطالبه رفع تبعيض عليه ملت کرد و يا مبارزه با ساخت بيرويه سدها و اعتراض به ستم بر زنان و همه آنچه که حزب ما در غالب هفت توقف دستهبندي کرده، تماما امري برحق است اما نبايستي هدفي درخود و براي خود باشد و به اين توهم دامن بزند که بدون انقلاب ميتوان به اين معضلات خاتمه داد. بسياري از فعالين ميگويند که در شرايط وحشيانه سرکوب رژيم نميتوانيم از انقلاب حرف بزنيم و يا بگوييم که کمونيسم راه دگرگوني و هدف انقلاب است. مشکل، تنها اختناق و سرکوب حکومتي نيست بلکه ناشي از نوع نگاه و رويکرد به ايجاد تغيير و تحول در جامعه است. ما مرتبا ميبينيم که بسياري از فعالين رفرميست مطالبات گوناگوني را در تبليغات و صحبتهاي خود عنوان ميکنند. مثلا بسياري ميگويند که تحريم بد است و جمهوري سلامي بايستي از جنگهاي منطقهاي دست بردارد و يا بايد محيط زيست را نجات داد و يا قوانين ضد زن را از ميان برد و يا دستمزدها بايستي مطابق تورم افزايش پيدا کند و غيره. اما گرايش رفرميستي بهنوعي به اين توهمات دامن ميزنند که گويا در چارچوب سيستم حاکم ميتوان ستمها و استثمار و بيعدالتي در جامعه را خاتمه داد. ما با تخفيف دردهاي عديده موجود در جامعه مخالف نيستيم اما بهصراحت ميگوييم که تنها راه خاتمه دادن و ريشهکن کردن مصائب جامعه، سرنگوني جمهوري اسلامي و از ميان بردن نظام سرمايهداري در ايران و جهان و انقلاب سوسياليستي نوين است. رفرميسم مايوس از انقلاب، آنچه را که ملموس و شدني بهنظر ميآيد طلب ميکند. رفرميسم، غالبا با اکونوميسم همراه است. اکونوميسم، روش و رويکردي است که ادعا دارد آگاهي طبقاتي نه از راه تبيين و تحليل ستمها و آموختن روش و رويکرد علمي به تودههاي مردم بلکه صرفا از شمردن ستمها و آسيبها در جريان مبارزات خودبهخودي مردم بهدست ميآيد. تبليغ و ترويج انقلاب و به پيش گرفتن رويکرد استراتژيک به انقلاب، مورد پسند رفرميستها نيست.
در سالهاي اخير در کردستان يک قشرِ مياني شکل گرفته و تاثيرات معيني بر جنبش براي تغييرات راديکال ايجاد کرده است. رفرميسم چه به شکل گرايش مبارزه براي اصلاحات قسمي و يا آنچه اخيرا از جانب برخي نيروها بهعنوان دمکراتيزه کردن سيستم از آن ياد ميشود، چه به شکل افتادن در بيراهه شرکت در انتخاباتهاي گوناگون حکومتي، گرايشات اين قشر مياني است که از يک انقلاب واقعي هراسان است. درحاليکه راه نجات خودش نيز در چنين انقلابي است. 
 در کردستان، دست در دست مشکل پيش گفته عمدتا از ستم بر مردم کرد صحبت ميشود. تاريخا بعد از اينکه کردستان توسط امپرياليستها به چند قسمت تقسيم شد حاکمين گوناگون چه در ايران و چه در سوريه و ترکيه يا عراق بر ملت کرد ستم ميکردند. اما ستمي که بر مردم کرد روا داشته ميشود جدا از ستم بر ساير ملتها نيست. در ايران بر ملت بلوچ و عرب و ترک نيز ستم و تبعيض روا داشته ميشود. البته در کردستان، مردم سالهاست بهشکل سازمانيافته عليه ستم ملي مبارزه ميکنند و حکومت هم
بهشکل ويژه تلاش ميکند تا مقاومت سازمانيافته جريانات مختلف کردستاني را که در بسياري اوقات شکل مسلحانه به خود گرفته را به کمک ارتش و سپاه و ساير نيروهاي سرکوبگر در هم بشکند. اما مبارزين فعال در کردستان بهنوعي حساب ملت کرد را از مبارزات ساير اقشار و طبقات مردم در ايران جدا ميکنند و دليلش نگاه ناسيوناليستي به امر مبارزه انقلابي است. اين درست است که در ميان مردم ساير مناطق نيز نوعي محليگرايي و معطوف کردن مبارزه به يک مساله خاص وجود دارد اما بايد به اين مساله بهشکل صحيح برخورد کرد. اين وظيفه ما بهعنوان کمونيستهاي انقلابي است که بهشکل صحيح، ريشة تضادهاي موجود و در اين مورد مشخص ناسيوناليسم ازيکطرف و ازطرف ديگر برخوردهاي تحقيرآميز عليه ملتهاي ديگر را براي مردم توضيح دهيم. ما بايستي مردم را تشويق کنيم که براساس منافع مشترک و پايهاي و با بينش انترناسيوناليستي متحد شوند. تنها در اين صورت است که نيروي بالقوه مردم ميتواند بالفعل شود.
مردم کرد بهخصوص اقشار زحمتکش کرد مانند کولبران و کارگران ميتوانند نقش مهمي در انقلاب بازي کنند بهشرط آنکه نه فقط براي رهايي از ستم بر ملت کرد بلکه براي انقلاب و رهايي نوع بشر مبارزه کنند.
يک مشکل ديگر، کم شدن نقش زنان در مبارزات مردم کردستان است. يک دليل اين امر، تسلط روابط خانوادگي سنتي  در جامعه کردستان است که بهشدت مردسالارانه است. يک دليل ديگر، شايد حضور بيشتر جريانات مرتجع بنيادگراي مذهبي در سالهاي اخير در کردستان باشد. در جامعه کردستان، زن مجرد و يا بيوه و يا جداشده از همسر بهخاطر ديد سنتي حاکم بر جامعه تحقير ميشود. در مبارزات مردم کرد عليه ستمگريهاي جمهوري اسلامي، مبارزه عليه حجاب اجباري جايگاه ضروري خود را پيدا نکرده است. درحاليکه همان سيستمي که بر ستمگري ملي استوار است، ستم بر زن نيز از ستونهاي اصلي حفظ قدرتش است. 
مبارزين فعال در کردستان بايستي رفرميسم و ناسيوناليسم و مردسالاري را نقد ريشهاي کنند، عليه کلية ستمهايي که بر مردم سراسر ايران وارد ميشود مبارزه کنند، علم کمونيسم را بياموزند و انترناسيوناليسم و برابري کامل زن و مرد و انقلاب سوسياليستي نوين را تبليغ کنند. بايد تودههاي مردم در سراسر کشور عليه سياستهاي سرکوب و ستم بر تودههاي کرد مبارزه کنند و اجازه ندهند که اين رژيم جنايتکار با بيرحمي فرزندان مبارز مردم را به قتلگاه ببرد. تنها در اين صورت است که نيروي عظيم تودههاي مردم از هر مليت و جنسيتي، متحد و يکپارچه قادر به واژگون کردن اين نظام ضد مردمي و سازماندهي يک نظام واقعا انقلابي و مدافع منافع اکثريت مردم، خواهد شد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر