جمهوري اسلامي ماندني است اگر...
جمهوري اسلامي رفتني است اگر...
سرسخن – از نشریه
آتش – شماره 83
جمهوري اسلامي، لخت و عريان است. اکثريت مردم از آن بيزارند.
از اقتصادش و بلايي که به سر همه آورده، از سياستش که بهجز فريب و سرِ کار گذاشتن نبوده، از
ايدئولوژي ديني و احکامِ «امر به معروف و نهي از منکرش»، از مناسک محرم و مداحان انگلصفتي که خصلتنماي اين رژيماند، از فساد و اختلاس و دزديهاي مقامات و صاحبمنصبان حکومتي. اين بيزاري را مردم
به شکلهاي
مختلف نشان ميدهند. حتا پايههاي رژيم پر از ترديد هستند و آخوندهايش
با لباس مبدل در اماکن عمومي رفتوآمد ميکنند. تضادهاي درونياش، بهحدي است که افشاگري از يکديگر و تسويهحسابهاي درونيشان ابعادي کمسابقه به خود گرفته است. فشارهاي بينالمللي و تهديدات امپرياليسم آمريکا
نيز در چنين شرايط ازهمگسيختگي داخلي، اوج گرفته است.
با اين وصف، جمهوري اسلامي، زير فشار اين عوامل بهطور خود به خودي، سرنگون نخواهد شد.
اگر به واقعيت آنطور که واقعا هست نگاه کنيم، يعني با نگاهي علمي مساله
را بررسي کنيم، ميتوانيم ببينيم که رژيم هنوز پشتوانههايي دارد و امکانش هست که تلاشهايش براي بيرون آمدن از بحرانِ بود
و نبود فعلي به نتيجه برسد و بر عمر آن بيفزايد.
در دي ماه سال گذشته، تودههاي مردم از مرز ابراز بيزاري گذشتند
و شورشي کردند که مانند جريان هواي تازهاي، سرزندگي و شادابي به ميان جامعه
آورد. خواست آن روشن بيان شد: مرگ بر جمهوري اسلامي! از آن پس، کاميونداران، مالباختگان، زنان، کارگران،
دستفروشان،
دائما در حال اعتراضاند. اعتراضاتي که در مرداد، يکجا جمع شده و چند شب، خاطرة دي ماه
را زنده کرد. بدون روحية شورشگرانه در ميان مردم و تقويت عزم آنان براي کوبيدن سر جمهوري
اسلامي به سنگ، جمهوري اسلامي هرگز سرنگون نخواهد شد. اما اشتباه است اگر فکر کنيم
رژيم جمهوري اسلامي صرفا با اين نوع مبارزات سرنگون خواهد شد. زيرا جمهوري اسلامي سازمانيافته است. بله، از درون پارهپاره است اما نهاد و ساختاري به نام
دولت دارد که همه نيروهاي گريز از مرکز درونيش را منسجم ميکند و بهحرکت درمي آورد. جمهوري اسلامي، هر
روز فکرشده و سازمانيافته عمل ميکند تا شورش و مبارزات مردم را خنثي
کند. بله، جمهوري اسلامي زير فشار بينالمللي است و حتا قدرتمندترين امپرياليسم دنيا يعني آمريکا،
سرنگوني جمهوري اسلامي را هدف گرفته است. حتا اين روزها از زبانِ بسياري ميشنويم که ميگويند: «پس از اجراي تحريمهاي نفتي در آبان ماه، کارِ جمهوري
اسلامي تمام است». اما اين فقط يک اميد واهي است و علتش نداشتنِ درکِ علمي از تمامِ
عواملي است که صحنة ايران و جهان را امروز شکل داده است. رژيم جمهوري اسلامي يکي از
کارآمدترين رژيمهاي ارتجاعي سرکوبگر در منطقة پرآشوب خاورميانه است و
قدرتهاي
امپرياليستي عموما خواهان حفظ چنين رژيمهايي هستند. امروز، خاورميانه و بهويژه ايران ميدان رقابت ميان قدرتهاي امپرياليستي است. جمهوري اسلامي
به رقابت ميان قدرتهاي امپرياليستي، بهعنوان شانس و ذخيرهاي براي بقاي خود مينگرد. جمهوري اسلامي براي ماندگاري از شکاف ميان امپرياليستهاي «شرق و غرب» استفاده ميکند. اما امپرياليستها نيز به اين رژيم بهعنوان يک مهره براي رقابتهاي درونيشان نگاه کرده و استفاده ميکنند. يک روز، حامياش ميشوند و روز ديگر ميتوانند مانند يک کالاي تاريخ مصرف سرآمده،
به دور بيندازنش. اما حتا تصميم آنان در مورد اين رژيم، درنهايت وابسته به آن است که
جدال ميان تودههاي مردمي که حاضر به تحمل اين رژيم نيستند و اين رژيم،
چگونه پيش برود.
جمهوري اسلامي هنوز ذخايري دارد. اما مهمترين ذخيرة آن، ضعفهاي جبهة مبارزات مردم است. يک جمعيت
چند ميليوني بهشدت ناراضي در اين جامعه هست که جمهوري اسلامي را مطلقا
غير قابل تحمل ميداند. همان جمعيتي که روي تيغة بُرندة بيکاري، فقر و محروميت،
زن و فرودست بودن، غير فارس بودن نشسته است؛ اما اين جمعيت چند ميليوني بهلحاظ سياسي و بهلحاظ سازماني ازهمگسيخته و پراکنده است.
جمهوري اسلامي را ميتوان
بهدست مردم و براي مردم سرنگون کرد اگر...
جمهوري اسلامي رفتني است اگر اين نقاط ضعف سياسي و سازماني
را درست تشخيص دهيم و بهطور عاجل براي برطرف کردنشان، تلاش و مبارزه کنيم.
نقطه ضعف سياسي را بايد با عموميت بخشيدن به مطالبات کلية
قشرهاي جامعه برطرف کنيم. همه بايد براي همه مبارزه کنند. امروز و تحت حاکميت جمهوري
اسلامي، هفت مطالبه که تحت عنوان «هفت توقف» فشرده شده است، ميتواند چنين نقشي را بازي کند و به خواست
«مرگ بر جمهوري اسلامي» محتوايي ببخشد که منافع اکثريت مردم در آن است:
توقف قوانين شريعت و نابودي دولت ديني. توقف رژيم فاشيستي
نظامي/امنيتي و استبداد سياسي. توقف حجاب اجباري و ستم بر زن. توقف جنگهاي
ارتجاعي. توقف فقر، بيکاري و آوارگي. توقف ستمگري
ملي عليه ملل غير فارس. توقف روندِ نابودي محيط زيست.
همه بايد براي همه مبارزه کنند به چه معناست؟ بهمعناي آن است که کارگران و کاميونداران اعتصابي، نميتوانند نسبت به اعدام زندانيان سياسي
در کردستان و سرکوب زناني که حجاب از سر برميدارند، بيتفاوت باشند يا سکوت اختيار کنند. بهمعناي آن است که زناني که به حجاب اجباري
اعتراض ميکنند نميتوانند نسبت به آلام کودکان زبالهگرد و جنايتهاي سپاه قدس در سوريه بيتفاوت باشند و سکوت اختيار کنند. بهمعناي آن است که معترضين به ريزگردها
در اهواز نميتوانند نسبت به مبارزات زنان، به اعتصاب عمومي در کردستان،
به اعتصاب کارگران هفتتپه بيتفاوت باشند و هنگام اعتراض به جنايتهاي رژيم در نابودي محيط زيست بايد
جنايتهايش
در قتل کولبران و تحميل فقر به مردم بلوچستان را به ميان بکشند. بهمعناي آن است که وقتي مردم کردستان
عليه تبهکاريهاي رژيم اعتصاب عمومي ميکنند، بايد تريبون کارگران هفتتپه و معترض به فقر و محروميت حاشيهنشينان مشهد هم باشند. بهمعناي آن است که همگي بايد مراسم و
مناسک مذهبي جمهوري اسلامي را تحريم کنند و مانع از آن شوند که رژيم، فضاي جامعه را
با دينمداري
به گروگان بگيرد و آن را به سپري براي پوشاندن جنايتهايش تبديل کند. به يک کلام، همه بايد
براي همه و همهچيز مبارزه کنند. «ما همه با هم هستيم» هنگامي واقعيت
پيدا ميکند که داراي اين شالودة سياسي بشود. هنگاميکه اين هفت توقف به مطالبة همگاني تبديل
شود، آنگاه جامعه آگاه ميشود که سرنگوني جمهوري اسلامي براي
چه کساني و براي چه بايد باشد.
ضعف سازماني را در شرايطي که با يک رژيم امنيتيِ سرکوبگر
و بيرحم
مواجه هستيم چگونه بايد برطرف کرد؟ در همه جا، در محله، محل کار و مدرسه افرادي که
به يکديگر اعتماد دارند بايد هستههاي مخفي چندنفره تشکيل دهند. ضرورت
اعتماد داشتن، يک واقعيت است و مردم براي متشکل شدن نيازمند اين اعتماد هستند. جنبش
تودهاي
را نميتوان
از ديد دستگاه امنيتي و سرکوب رژيم مخفي کرد اما هستههايي که آن را تداوم بخشيده و گسترش
ميدهند
و به آن انسجام و محتواي سياسي ضروري را تزريق ميکنند، ميتوان و بايد از ديد دستگاه سرکوب مخفي
کرد. اين هستهها ميتوانند با صد تدبير و هزار طريق با
هستهها
و محافل مورد اعتماد در شهرهاي گوناگون شبکهبندي کنند. شبکههاي مجازي هرگز نميتوانند جايگزين تشکيل هستهها و محافل مخفي و مرتبط کردن اينها به طريقي مطمئن شوند. هنگاميکه اينگونه سازماندهي به عادت در هر محل کار،
هر محل زندگي تبديل شود، آنگاه همين محافل و هستههاي کوچک ميتوانند تداوم اعتراضات و هماهنگ و سراسري
کردن آنها را محقق کنند.
وظيفة کمونيستها در قبال جنبش تودهها، پاسخ به اين دو چالش است. همراه
و همزمان
با اين نوع دخالتگري و کمک به برطرف کردن اين دو ضعف در جنبش تودهاي، فعالين کمونيست هنگام تبليغ و ترويج
حول «هفت توقف» بايد روشن کنند فقط با يک انقلاب واقعي يعني انقلاب کمونيستي ميتوان اين مطالبات هفتگانه را عملي کرد. «مانيفست و برنامه
انقلاب کمونيستي در ايران» سندي از «حزب کمونيست ايران- م ل م» ضرورت و امکان و نقشه
راه چنين انقلابي را ترسيم کرده است. اين سند بايد بهطور دائم به ميان مردم برده شود. بخش
مهمي از محتواي اين سند ميگويد که انقلاب واقعي يک رشته تغييرات جزيي در داخل اين
سيستم نيست بلکه بهمعناي سرنگون کردن اين سيستم است و اين کار نيازمند شکست
دادن نيروهاي مسلح ستم و سرکوب رژيم حاکم است. بدون اين کار هرگز نميتوان يک جامعه کاملا نوين براساس اقتصاد
و سياست بنيادا متفاوت ساخت. نکتة مهم ديگر اين است که افشاگري و يا بهراه انداختن مقاومت و مبارزه حول «هفت
توقف» بايد شامل فراخوان دادن به تودههاي مبارز براي پيوستن به صفوف ما و
تبديل شدن به سازماندهندگان آگاهِ انقلاب و رزمندگان راه رهايي بشر باشد.
نيروهاي سازمانيافته انقلاب هرچه بيشتر باشند، بههمان نسبت بيشتر ميتوانيم بر صحنه جامعه تاثير بگذاريم
و جنبشهايي
براي انجام يک انقلاب واقعي که بساطِ اين نظامِ ستمگر و ارتجاعي را در هم ميکوبد، بهراه بيندازيم. حرف ما با تودههاي
مبارزي که در خيابانها هستند اين است.
وظيفة سازماني فعالين کمونيست، در کمک به برطرف کردن ضعف
سازماني در جنبش تودهاي، خاتمه نمييابد. درواقع، مهمترين وظيفة سازماني فعالين کمونيست
ايجاد هستههاي کمونيستي است. بدون وجود چنين هستههايي در سراسر ايران و ميان قشرهاي
مختلف مردم (کارگران، دانشجويان، زنان، معلمين، حاشيهنشينان، ملل تحت ستم و...) که مجهز
به علم کمونيسم نوين هستند، پيچ و خمهاي راه ساختن جنبشهايي براي انقلاب واقعي را ميشناسند و مرتبا مهارت و دانش خود و
فوت و فن مبارزه با نيروهاي سرکوب و دستگاه اطلاعاتي رژيم را در اين راه ارتقا ميدهند، نهتنها صحبتي از سرنگوني انقلابي جمهوري
اسلامي نميتوان کرد بلکه حتا تداوم مبارزات جاري را نيز نميتوان حفظ کرد؛ زيرا فقط با وجود چنين
هستههاي
رهبريکننده
است که ميتوان در هر دور از مبارزه به جمعبندي از قوت و ضعفها پرداخته و با رويکردي استراتژيک،
نقشههاي
تاکتيکي جديد براي ادامة مبارزه و ارتقاي مبارزه به سطوح بالاتر و درگير کردن تودههاي بيشتر ترسيم کرد و درست در زمان
و مکاني که رژيم انتظارش را ندارد، او را به مصاف گرفته و مبارزه را گسترش داد.
امروز، هيئت حاکمه در بحراني جدي است و براي بخشهاي بزرگي از جامعه دستگاه خشونت و
سرکوبش آبروباخته شده و ماهيت نامشروع آن عيان شده است. اما جمهوري اسلامي هنوز اميدوار
است که تودههاي مردم را به دنبالهروي از اين يا آن جناح مجبور کند. نيروهاي
ارتجاعي خارج از قدرت سياسي نيز بهشدت در تلاشند تا تودههاي مردم را سياهيلشگر سياستها و برنامههاي ارتجاعي خود کنند. اين خطر بزرگي
است که فقط با فعاليتي با محتوايي که در بالا گفتيم، ميتوان مانع از آن شد. بههمان نسبت که بر تعداد مردمي که حاضر
و مصمم هستند براي سرنگون کردن اين سيستم و ايجاد يک جامعه و حکومت نوين متشکل شده
و هرگونه فداکاري کنند، از چنين خطري کاسته خواهد شد و راه براي رفتنِ جمهوري اسلامي
از پايين و توسط تودههاي ميليوني مردم، گشوده خواهد شد.
«آتش»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر