نشریه آتش شماره 98
نگاهی به مسائل مطروحه حول حواشی ۱۶ آذر
پیروت
امسال دانشجویان در شرایط ویژه ای به استقبال ۱۶ آذر رفتند. بیش از دو ماه از خیزش توده های عراق، لبنان و شیلی می گذشت و تنها چند روز از کشتار وحشیانه توده ها در ایران به دست دولت سرمایه داری دین مدار (تئوکراتیک) جمهوری اسلامی.در امتداد همین سرکوب ها، فضای امنیتی دانشگاه تشدید شده و تعدادی از فعالین دانشجویی بازداشت و تعداد عدیده ای نیز تهدید به دستگیری شده بودند. این وضعیت نه تنها بر التهاب ۱۶ آذر امسال بلکه بر ضرورت اکید واکنش فعالانه دانشگاه نیز می افزود.
این یادداشت کوتاه با تمرکز بر حرکت دانشجویان دانشگاه تهران در ۱۶ آذر و علامه در ۱۷ آذر به ذکر نکات محوری این حرکت خواهد پرداخت.
نکات نوید بخش حرکت دانشجویان
پیام نوید بخش دانشگاه در ۱۶ آذر امسال این بود که: دانشجویان نه تنها مرعوب فضای سرکوب نشده اند بلکه با روحیه ای تعرضی تر به صحنه مبارزه آمده اند. اما خروش دانشجویان، «خشم و هیاهویی» برای هیچ نبود. آن ها آگاهانه از پیوند دانشگاه و خیابان گفتند؛ به سخن گفتن صرف از استثمار طبقاتی بسنده نکردند، ستم های ریشه ای (تضاد جنسیتی، تضاد ملی، ستم بر اقلیت های مذهبی، سرکوب انواع فعالین سیاسی) را نشانه گرفته و به نقد آن ها که در با هم بودنشان، تمامیت دولت را شکل داده اند، پرداختند.
نکته دیگر این که دانشجویان این دو دانشگاه امسال صف خود را از سویی از دانشجویانی که به هر نحوی از انحاء مدافع جمهوری اسلامی بودند (از سبزی ها تا محور مقاومتی ها) جدا کردند و از سوی دیگر بین خود و دانشجویان حامیِ امپریالیسم و دخالت های امپریالیستی خط مرز کشیدند. در امتداد همین نگاه بود که دانشجویان ضمن مرزبندی با هر دوی این قطبها، بر هم سرنوشتی تودههای ایران با دیگر خلقهای زحمتکش جهان تاکید کردند.
همین روحیه تعرضی و نگاه پیشرو بود که گویی آب در خوابگه مورچگان مدافع وضع موجود و حامیان امپریالیسم ریخت و شخصیت های مختلف از طیف های متفاوت را به واکنش برانگیخت. عمده این واکنش های شتابزده در پی انکار، نادیده گرفتن و بی اهمیت شمردن حرکت دانشجویان بودند. برخی نیز (مانند احمد زیدآبادی) قیم مآبانه و پیر و پدرمسلکانه خواست دانشجویان را نصحیت کند و آن ها را به «واقع بینی» دعوت کرد.۱ او هنوز نمی داند می توان «واقعبین» بود و «ناممکن ها» را خواست.
ضمن تحسین جسارت و آگاهی تبلور یافته در حرکت دانشجویان، لازم است با ذکر برخی نکات به ارائه نگاه نقادانه خود در نسبت با تجمع ۱۶ آذر نیز بپردازیم.
جایگاه دانشجویان و نسبت مبارزات دانشجویی با علم انقلاب
دانشجویان نه انسان های ویژه ای هستند و نه ذات ویژه ای دارند اما به لحاظ اجتماعی، جایگاه ویژه ای را اشغال کرده اند و بنا به تقسیم کار موجود در جامعه طبقاتی، امکان بیشتری برای کار با ایده ها دارند. همین امکان، نقش اجتماعی ویژه ای را به آن ها محول می کند. درک این نقش و جایگاه، اهمیتِ حیاتی برای فعالین و جنبش دانشجویی دارد. آن ها باید پیشگامان مبارزات راه رهایی و تغییر بنیادی جامعه انسانی باشند.
اما برای تغییر بنیادی هر سطحی از ماده نیازمند علم و شناخت مشخص از ابژه شناختمان داریم. ما تنها زمانی می توانیم داعیان مبارزه برای راه رهایی بشر و تغییر باشیم که علم انقلاب را داشته باشیم. بدون فیزیک نمی توان کوه ها را شکافت و یا نهرها را به هم متصل کرد. بدون علم انقلاب نیز نمی توان تغییری بنیادی در سیستم ستم و استثمار موجود به وجود آورد. به این ترتیب تسلط بر این علم نه یک امر دلبخواهی که یک ضرورت عاجل است. تسلط به هر علمی، مستلزم برخورد علمی به آن علم نیز میباشد. ما نمی توانیم به صورت اختیاری هر مفهومی را دلبخواهانه، وارد یک علم مشخص کنیم. و از آنجا که هر تئوری علمی مشتمل بر مفاهیمی است که نسبت های مشخص و تعریف شده ای با یکدیگر دارند و واقعیت را «بازنمایی می کنند»، ورود مفاهیم جدید به یک حوزه علمی مفروض، نیازمند تبیین و توضیح این نسبت ها است. به عنوان مثال شایسته است دانشجویان وقتی از «اداره شورایی» سخن می گویند، محتوای حکومت شورایی را توضیح دهند، نسبت آن با سوسیالیسم و دیکتاتوری پرولتاریا را روشن کنند و به تبیین کارکرد مفهومی آن بپردازند.۲ پلمیک ها و مبارزات فعال نظری می تواند به پویایی فکری دانشجویان در مبارزات سیاسی شان یاری رساند و از رد و پذیرش دلبخواهانه مفاهیم و گیج سری های نظری-سیاسی جلوگیری کند.
سرنگونی نئولیبرالیسم یا کاپیتالیسم؟ رفرم یا انقلاب؟
وجهی از تجمع دانشجویان که هیاهوی زیادی را موجب شد، بنری بود که از معترضان «جلیقه زردها» در فرانسه اقتباس شده بود:«فرانسه، شیلی، لبنان، عراق، ایران مبارزه یکی است: سرنگونی نئولیبرالیسم». این شعار واکنش های زیادی از طیف های مختلف سیاسی را برانگیخت. بار دیگر این بحث مطرح شد که آیا سیاست های اقتصادی در دولت جمهوری اسلامی نئولیبرالی است یا خیر؟ ما در این جا قصد تحلیل سیاست های اقتصادی حاکم در جمهوری اسلامی را نداریم؛ اما انکار و ندیدن یورش و تسلط این سیاست اقتصادی از اواخر دهه ۱۳۶۰ و بعد از جنگ ۸ ساله ایران و عراق عجیب و کریه است. به هر حال مسئله ما در اینجا اثبات تسلط سیاست های نئولیبرالی در ایران و پیامدهای فاجعه بار آن بر حیات مردم به ویژه قشرهای محروم و محیط زیست نیست، بلکه آنچه مسئله مند است این است که چرا دانشجویانی که «هرگونه راه حل پیشنهادی رفرمیستی، با حفظ چارچوب نظام سرمایه داری» را «بازتولید استثمار و سرکوب در اشکال مختلف» می دانند، شعار ناقصی همچون «سرنگونی نئولیبرالیسم» را پرچم خود قرار می دهند. آماج جنبش دانشجویی سرنگونی کاپیتالیسم است یا نئولیبرالیسم؟ تفاوت بین این دو تفاوت بین انقلابِ ضد سرمایه داری و اصلاح سرمایه داری است.
نئولیبرالیسم نه نماینده مرحله جدیدی از سرمایه داری است و نه مستقل از سرمایه داری. نئولیبرالیسم پاسخِ نظام سرمایه داری بود به موانعی که سیاست های اقتصادی کینزی و دولت رفاه، علی الخصوص از میانه دهه هفتاد میلادی پیش پای انباشت سرمایه گذارده بود. نئولیبرالیسم یک نظام ویژه اقتصادی نیست که قصد سرنگونی آن را داشته باشیم، بلکه صرفا شکل خاصی از انباشت سرمایه و حرکت نظام سرمایه داری است. به این ترتیب «سرنگونگی نئولیبرالیسم» چندان معنا دار نخواهد بود و تنها تا حدودی که «راه حل رفرمیستی» از قبیل دولت رفاه را پیش پا می گذارد است که می تواند معنای متعینی به خود گیرد. در همین راستا عمده منتقدان نئولیبرالیسم از قبیل نائومی کلاین و جوزف استیگلیتز در قاموس مصلحان اجتماعی ظاهر می شوند و نه چیزی بیشتر.
جنبش دانشجویی و سنتز نوین کمونیسم
ما از علم انقلاب و برخورد عملی با این علم سخن گفتیم اما لازم است بر وجه دیگری از این مسئله نیز تاکید کنیم. مارکس به همراه انگلس نخستین کسی بود که سنگ بنای عظیم نظری علم انقلاب را گذاشت. به همین علت است که از این علم تحت عنوان مارکسیسم یاد میکنیم. اما این علم نیز مانند تمامی علوم دیگر در تاریخش، تحریفات و تکاملاتی را تجربه کرد. «در بین آموزش هایی که مربوط به مبارزه طبقه کارگر می باشد و در بین پرولتاریا رواج دارد، مارکسیسم ابدا و به هیچ وجه دفعتا خود را مستحکم نکرد»۳ بلکه حاصل مبارزات نظری بزرگی بود که توسط دانشمندان مارکسیست از سویی و تحریف گران روزیونیست و مدافعان ایدئولوژی بورژوایی از سویی دیگر درگرفت. این مبارزه و «تسویه حساب»، هیچ وقت یک بار برای همیشه نبوده؛ رویزیونیسم و ایدئولوژی های بورژوایی هر بار خود را به شکل جدیدی و بعضا در قالب مارکسیسم عرضه می کنند. این مبارزات از دوران خود مارکس تا به کنون ادامه دارد. مارکس، انگلس، لنین و مائو حتی برای دقایقی به این مبارزات کم توجهی نکردند.
مبارزات نظری علاوه بر مستحکم کردن مارکسیسم و علم انقلاب موجب تکاملاتی نیز در این علم شدند. این تکاملات را تنها دانشمندانی توانستند صورت بندی کنند که توان درک تغییرات جدید ماده را داشتند. لنین و مائو از این دست دانشمندان بودند. اما در دقایقی از این مبارزات نظری در تاریخ مارکسیسم، و در بزنگاه مشخصی آواکیان به جمع بندی از تجربه تئوریک و تاریخی مارکسیسم از مارکس تا مائو و جنبش مائوئیستی وقت پرداخت. سنتز آواکیان از این تجربه تاریخی- نظری نه تنها توسط تکاملاتی حاصل از تحلیل تغییرات جدید ماده مشخص می شود، که توسط گسست از برخی عناصر غیرعلمی در بدنه مارکسیسم (عناصری که فرعی اما سمج و مضر بودند) خال گذاری می شود. پس سنتز نوین آواکیان « تداوم تئوری کمونیستی است که پیش از این تکامل یافته. اما، همچنین یک جهش کیفی به ورای آن بوده و نمایان گسستی از جوانب مهم آن است»۴
سنتز نوینی از علم انقلاب صورت بندی شده است. کم ترین کاری که دانشجویان انقلابی موظف به انجام آنند مطالعه دقیق این سنتز و برخورد علمی و موشکافانه و بی شک نقادانه با این سنتز است. عدول از این وظیفه هیچ معنایی جز اهمال در مبارزه برای راه رهایی توده ها نخواهد داشت. در این میان و میدان صداقت و فروتنی علمی و جدیت انقلابی مان را به مدد بطلبیم و محک بزنیم. در لحظه ای که آینده جامعه به طرزی بی سابقه و شگفت انگیز محل نزاع حاد میان طبقات است در این کار هیچ درنگی جایز نیست. n
منابع:
۱- ن. ک به یادداشت اخیر احمد زیدآبادی در روزنامه سازندگی:
http://sazandeginews.com/News/6549
۲- درباب تبیین ایده ی «اداره ی شورایی» مقاله ای با نام «همه ی قدرت به دست شوراه ها؛ فراخوان عمومی به ایده ی اداره ی شورایی» منتشر شد که می توانید در آدرس زیر بخوانید:
http://manjanigh.com/?p=3088
در نقد این نوشته، مقاله ای در حقیقت شماره ۸۴ تحت عنوان «کمونیسم، نه شورائیسم» منتشر شد که می توانید در آدرس زیر مقاله را بیابید:
https://bit.ly/34HXHHg
همچنین در مورد نگاه لنین به شوراها نیز می توانید به مقاله ی درخشان «شوراها و انقلاب اکتبر، یا چرا حق با لنین بود؟ بخش اول از فوریه تا اکتبر» منتشره در شماره ۸۵ حقیقت رجوع کنید:
https://bit.ly/34JluXa
۳- لنین(۱۳۸۴)، مجموع آثار، جلد ۱، ترجمه: محمد پورهرمزان، ص:۸۲
۴- آواکیان، باب (۱۳۹۸)، گشایش ها، ص:۴۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر