۱۳۹۸ بهمن ۱۷, پنجشنبه

نشریه «آتش» شماره ۹۹- بهمن ماه ۱۳۹۸


نشریه «آتش» شماره ۹۹- بهمن ماه ۱۳۹۸


سرسخن: نگاهی به سخنرانی های اخیر خامنه ای
به فاصله کوتاهی پس از خیزش قهری توده های تهیدست در آبان ماه، جمهوری اسلامی تلاش کرد حولِ کشته شدن قاسم سلیمانی یک «همدلی» و «چسب اجتماعی» با همراهی عده ای از روشنفکران دودِل یا پادوصفت و سلبریتی های لمپنِ ورزشکار و «هنرمند»، به وجود آورد. اما هنوز «طعمِ شیرین» جنازه گردانی حاجیِ جنایتکار را مزه مزه می کرد که با خیزشی دیگر روبرو شد. این بار با ابتکار و پیشتازی دانشجویان. فاجعۀ ساقط شدن هواپیمای مسافربری توسط پدافند سپاه پاسداران و دروغ هایی که به مردم تحویل دادند، آتش زیر خاکستر را دامن زد. این بار با شعارهایی بسیار صریح تر که مستقیما کل نظام و رهبرش را نشانه می گرفت و بخش پیشرو این مبارزات خواست و نیاز به انقلاب را جلو گذاشت.
این واقعه شدیدا به آن حس «اعتمادِ» توهم بار در میان قشرهایی از میانی های جامعه که در عین نارضایتی از رژیم، بر این باور بودند که «هرچه باشد جمهوری اسلامی حافظ امنیت کشور است» ضربه زد. آن طور که مصطلح شد، «تشییع جنازۀ اعتماد» یک واقعیت امروز جامعه است.
خامنه ای پس از هشت سال تصمیم گرفت خودش مضحکه ارتجاعی نماز جمعه ۲۷ دی را برگزار کند. مخاطبین او صرفا طرفداران نظام و پایه اجتماعی اش بودند. او این بار برخلاف معمول، نه با اسلحۀ ژ۳ که با اسلحه مخصوص تک تیراندازان، خطبه هایش را خواند. چیزی که باعث به راه افتادن مباحث زیادی در شبکه های اجتماعی شد. عده ای بر آن بودند که این که اقدامِ نمادین دارای پیامی به طرفداران نظام است. پیامی با این مضمون که هر بارتوده های مردم وارد میدان مبارزه شوند، جمهوری اسلامی و قوای سرکوبش چطور عمل خواهند کرد.
خامنه ای مثل همیشه مبارزات مردم را متأثر از «دشمن» خواند و کوشید به پایه اجتماعی بُهت زده اش، آرامش ببخشد و آنها را بسیج کند. اما این آب در هاون کوبیدن است. حملات مکرر توده های مردم به  رژیم و سرانش، دلایل ساختاریِ عمیق دارد. ولی فقیه رژیم، مبارزات دی ماه ۹۸ دانشجویان و مردم را توطئه دشمن برای از یاد بردن «حادثه یوم الله درهم کوبیدن پایگاه های آمریکایی از ذهن مردم» دانست. اما این «یوم الله» از همان ابتدا هم مورد تمسخر اکثریت جامعه بود.
خامنه ای مثل همیشه اما این بار بنا به خطیر بودن اوضاع تلویحا برای توده های تحتانی جامعه خط و نشان کشید. اما سعی کرد با دانشگاه و دانشجویان که مبتکر به راه انداختن دور نوین مبارزات بودند، برخورد «نرم» کند. آن هم در شرایطی که لباس شخصی ها و حراستی ها بی وقفه در حال شکار دانشجویان فعال هستند. خامنه ای که به درستی خطرات بالفعل پیوند بخش های مختلف مردم از جمله پیوند میان دانشجویان و توده های تحتانی را می داند، با این جداسازی تلاش کرد به دانشجویان بگوید حساب خودتان را از اقشار تحتانی جامعه جدا کنید. در واقع چالشی در مقابل به دانشجو و دانشگاه قرار داد تا تعیین تکلیف کنند که در کدام طرف ایستاده اند؟
بلافاصله پس از سخنرانی خامنه ای، سخنگویان و تحلیل گرهای جمهوری اسلامی شروع به  «افشاگری» از ظلم های «استکبار جهانی» و شمارش جنایت های آمریکا در جهان و درون خودِ جامعه آمریکا از جمله علیه مردم سیاه، کردند. اما نه جمهوری اسلامی و رهبرش و نه امپریالیسم آمریکا و رهبرش، هرگز نمی توانند «قاضی» حقوق و منافع توده های مردم باشند. آنها دو نیروی منسوخ و گردانندۀ دو نظام ستم و استثمار هستند که  وجودشان به بهای گزاف برای مردم این منطقه و تمام بشریت تمام شده است. در مورد نزاع میان دو منسوخِ اسلامگرایی و امپریالیسم، سه نکته را نباید فراموش کرد:  ۱-هرگونه سمت گیری با یکی از این دو، در نهایت هر دوی آنها را تقویت می کند. ۲- جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام بنیادگرای دینی در عین داشتن تضاد با سیاست ها و اقداماتِ امپریالیست ها (و مشخصا آمریکا) بخشی در هم تنیده با نظامِ سرمایه داری امپریالیستی حاکم بر جهان است. تا آنجا که جمهوری اسلامی حتا یک روز هم بدون حمایت و محاسباتِ راهبردی امپریالیست ها برای خاورمیانه و این کشور، دوام نمی آورد. ۳- خصلت و ماهیتِ طبقاتی حاکمان ایران تفاوتی با خصلت و ماهیتِ طبقاتی حاکمان امپریالیسم آمریکا ندارد. آنها هر دو طبقۀ سرمایه داران (بورژوازی) را نمایندگی می کنند. فرق شان در آن است که یکی بسیار قوی تر از دیگری است. چرا که میلیاردها نفر را در مقیاس جهانی استثمار و ثروت حاصل از کار آنها را تصاحب و کنترل می کند.  
خامنه ای پیشتر در مواجه با خیزش آبان ماه تهیدستان و در جلسه مورخ ۶ آذر ۱۳۹۸ در دیدار با نیروی بسیج، ماهیتِ طبقاتی نظامِ اسلامی را درست تعیین کرد و خیلی روشن از «مستضعفین» اعلام برائت کرد و گفت:
«مستضعفین چه کسانی هستند؟ مستضعفین را بد معنا میکنند. مستضعفین را به افراد فرودست یا حالا اخیراً اقشار آسیب‌پذیر معنا میکنند… نه. قرآن مستضعف را این نمیداند… مستضعفین یعنی ائمّه و پیشوایان بالقوّۀ عالَم بشریّت… مستضعف یعنی آن کسی که بالقوّه صاحب وراثت عالَم است، بالقوّه خلیفهالله در زمین است،‌ بالقوّه امام و پیشوای عالَم بشریّت است.».
به عبارت دیگر خامنه ای شخص خودش را مصداق واژۀ «مستضعف» تعریف کرد! جمهوری اسلامی اگرچه طی چهل سال اخیر در ادبیات رسمی ، نظامش را «حکومت مستضعفین» و «کوخ نشینان» تعریف می کرد اما از ابتدا نیز همین نگاه امروزی خامنه ای را نسبت کارگران و زحمتکشان جامعه داشت. این نظام، نظام طبقۀ استثمارگر بوده و هست و حُسن سخنرانی اخیر خامنه ای فقط این بود که عوامفریبی چهل ساله را کنار گذاشت.
ولی فقیه رژیم در مواجهه با تضادهای پیچیدۀ پیشروی رژیمش از «اقتدار و قدرت» دم می زند. اقتداری که برای امپریالیستها البته بلوف شلیک موشک به بیابانهای خالی عین الاسد بود و برای توده های مردم سوریه، عراق و ایران، بمب و گلوله و شکنجه و کشتار. اما زیربنای این قدرت چیست؟ تصاحب کارخانه ها و معادن، زمین های کشاورزی، ابزار حمل و نقل و ارتباطات، بانک ها و دیگر منابع تولیدی. قدرت یعنی مالکیت بر ابزار تولید. مالکیت بر ابزار تولید به صاحبان قدرت امکان می دهد تا از طریق استثمار کار میلیون ها نفر از کسانی که هیچ مالکیتی بر ابزار تولید ثروت ندارند، ثروت انباشت کنند. آنها با تکیه بر این ثروت است که می توانند نیروی سرکوبِ سپاهی و ارتش و بسیجی و لشگر ائمه جمعه و زندان ها و غیره را سرپا نگاه دارند و بر مردم حکومت کنند. با این ثروت تولید شده توسط پرولتاریا است که می توانند حامی پروری کرده و یک قشر انگلیِ مزدور برای خود تعلیم دهند. قشری که خامنه ای آن ها را «مردم واقعی» می نامد.
بله! ما مستضعفین نیستیم. ما پرولتاریا هستیم و جنگ ما، نه جنگ «حق» علیه «باطل» بلکه جنگ طبقاتی برای سرنگونی این رژیم و کلیت نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیسم، استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین و خلعِ ید قهرآمیز از خلع ید کنندگان (یعنی، این نظام و طبقه سرمایه داری) است! اکنون پس از چهل سال، بار دیگر صدای پای انقلاب می آید و جامعه با التهاب آن را می طلبد. آیا یک بار دیگر زنجیرهای اسارتمان صرفا تکان خواهند خورد یا با یک انقلاب واقعی، انقلاب کمونیستی، آنها را درهم خواهیم شکست؟ انقلاب کمونیستی در دستور کار جامعه است زیرا تضادهای ساختاریِ عمیق جامعه آن را ضروری کرده است. تاریخ دولت های طبقاتی، در همۀ اشکالشان و در سراسر جهان مدتها پیش به سر رسیده و به همین علت با هر دم و بازدمشان انواع قساوت ها و رنج های طاقت فرسا را بر اکثریت مردم هر جامعه ای تحمیل می کنند. اما این انقلاب، هرگز به خودی خود از راه نمی رسد حتا اگر فشارهای فقر و گرسنگی و سرکوب سیاسی میلیون ها بار بیش از این ها شود. بلکه کاری است که باید آگاهانه و پیوسته آن را تدارک دید و به فرجام پیروزمند رساند. اگر قرار است چنین  انقلابی شود،  ستون فقرات آن باید همان جوانانی باشند که با خیزش آبان ماه لرزه بر اندام این رژیم ضد مردم انداختند. همین مساله، تکلیف و وظیفۀ امروز ما را روشن می کند.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر