۱۴۰۰ شهریور ۲, سه‌شنبه

تئوری انقلاب و اهمیت استراتژیک «تسریع در حین انتظار»

پیروت

میلیاردها انسان در سراسر جهان متاثر از تضادهای سرمایه داری در رنج به سر می برند. دولت ها، با پیشرفته ترین ابزارهای کنترل، شهروندان را به هدف سرکوب نطفه های شورش رصد می کنند. ضد انقلاب، تاریک اندیشی دینی، ضدیت با علم و «بازگشت به گذشته» به عنوان راه مقابله با دهشت های سرمایه داری مطرح شده اند. مجموعه ای از عوامل بر زمینه ی شکست موج اول انقلاب های کمونیستی به ضدانقلاب فکری ای دامن زده اند.  شاهد رشد شوم جنبش های توده ای فاشیستی و بنیادگرایی اسلامی هستیم و در مقابل فلاکت وضعیت بسیاری از توده ها مفر را در بدیل های ارتجاعی و فاشیستی می بینند. توده های در رنج به شکل های مختلف علیه شرایط ستم و استثمارشان بر می خیزند اما بدون این که با حرکتی سازمان یافته و نقشه مند برای انقلاب کمونیستی پیوند بخورند، با سرکوب سازمان یافته دولت ها مواجه می شوند یا توسط نیروهای طبقات حاکمه و همدستانشان به مغاک توهم در مورد «اصلاح» وضع موجود پرتاب می شوند. 

همین وضعیت  در میان کمونیست ها و مبارزین قدیم و جدید به شکل عقب نشینی از فکر انقلاب سازمان یافته و نقشه مند و حزبیت کمونیستی منعکس می شود. درست است که دولت ها علی رغم بحران های درونی و تضادهایی که با یکدیگر دارند، اتحادشان برای سرکوب نیروهای انقلابی به قوت خود باقی است، درست است که بسیاری از توده ها مفر را در انواع ارتجاع می جویند، این هم درست است که بسیاری از نیروهای مترقی از مسیر انقلاب کمونیستی دست شسته اند،اما همچنان راه حل برای میلیاردها انسان، انقلاب است و نه هیچ چیز کمتر از آن.این یک شعار و رجز جنگی برای طی طریقی ناممکن و موهوم نیست. فعالیت برای تحقق انقلاب کمونیستی، نیاز عاجل بشریت است و نه تنها ضروری و مطلوب است بلکه ممکن نیز هست؛ مشروط به این که ابعاد متکثر و متضاد واقعیت را به رسمیت بشناسیم، تحلیل کنیم و در راه تحقق تغییر بنیادی آن تلاش کنیم.

یکی از مهمترین مفهوم پردازی هایی که آواکیان در نسبت با رویکرد کلی به استراتژی انقلاب صورت بندی کرده، مفهوم «تسریع در حین انتظار»[۱] است. معنی ساده اش این است که از «واقعیت امروز» تا رسیدن به «هدف انقلاب» را چگونه می توان و باید طی کرد. این مفهوم پردازی که خود حاصل تحلیل علمی از واقعیت است، راه را بر فهم های دترمینیستی و همچنین ماجراجویانه از واقعیت و مبارزۀ انقلابی می بندد. با بررسی دقیق این مفهوم، تلاش می کنیم نشان دهیم که استراتژی حقیقی برای چشم انداز واقعی انقلاب تنها با تکیه بر فهم علمی از واقعیت استوار است؛ به این معنا، هیچ استراتژی ای برای تغییر جز بر بنیاد فهم علمی، انقلابی نخواهد بود و بی گمان به تغییر انقلابی هم نخواهد انجامید.

مبناهای تئوریک یک فهم استراتژیک

وقتی از کمونیسم نوین و گسستِ اپیستمیکِ آن سخن می گوییم، موضوع صرفا محدود به مفاهیمی نیست که درون سنتز نوین کمونیسم (کمونیسم نوین) وجود دارد، بلکه اساسا به روش و رویکرد علمیِ تکامل یافته تری (نسبت به کمونیسمِ گذشته) برمی گردد که این مفاهیم از آن برخاسته و نسبت بین آن ها را تعیین می کند. مفهوم پردازی «تسریع در حین انتظار» به همراه تمامی دلالت هایی که در کمونیسم نوین دارد، حاصل این رویکرد به ماده(و مشخصا جامعۀ بشری)، اشکال حرکت آن و سازماندبندی ها و نسبت آن هاست برای باز کردن راه تغییر رادیکال آن. دقیقا به همین خاطر است که آواکیان فهم علمی تر از «ضرورت و آزادی» را به عنوان هستۀ سنتز نوین کمونیسم معرفی می کند.

درک علمیِ آواکیان بازتاب این واقعیت است که ماده سطوح سازمان یافتگی متفاوتی دارد. و هر کدام از این سطوح قوانین و ضرورت های خاص خود را دارند(به نسبتِ ضرورت های عامِ بستر کلان تری که در آن هستند) که از آن ها دینامیک های خاصی نیز بر می خیزند و حرکت و تغییراتشان با این دینامیک های خاص نیز رقم می خورد. سطوح مختلف ماده به طور مطلق از همدیگر مجزا نیستند و در بر هم کنش با یکدیگر، از هم متاثر می شوند. به این ترتیب در عمل مداوم و متقابل ضرورت های مختلف ما شاهد جهش ها و تصادفات هستیم که خود ضرورت های جدید و پیش بینی ناپذیر را خلق می کنند.

در این شکل از صورت بندی مسئله ما صرفا با «ضرورت» های از پیش مقرر شده یا حتی تاریخا متعین شده و در نسبت با آن ضرورتها، «آزادی» های معین روبه رو نیستیم. در عوض، تلاقی ضرورت های مختلف و به همراه آن تصادفات گوناگون در وهله های متفاوت می تواند محدود های ضرورت و آزادی جدید را به دنبال بیاورد.

برای تقریب به ذهن، بگذارید مثالی بزنیم از شرایطی که در آن زیست می کنیم. جهان طبیعت با تمامی اجزا و یاخته های زنده و ملکول های غیرزنده اش، ضرورت ها و قانون مندی های خاص خود را دارد. سرمایه داری مسلط بر جهان و سیاست های بورژوازی نیز ضرورت ها و قانون مندی های خود را دارد. همچنین می دانیم که طبیعت در سطح کلان خود متشکل از بی نهایت اجزایی است که هر کدام از آن اجزا نیز خود با ضرورت هایشان نسبت های مختلفی با ضرورت سایر اجزا برقرار می کنند. علی رغم مسلط بودن جهانی سرمایه داری (سرمایه داری امپریالیستی) همین امر در مورد جهان سیاست نیز صادق است، به این معنا که جایگاه و ضرورت های هر کدام از کشورها در سامان امپریالیسم جهانی یکسان نیست و هر یک بسته به جایگاهشان با ضرورت های متفاوتِ خاص مواجه هستند. علاوه بر این سطح سازمان یافتگی، جامعۀ انسانی همیشه برای رفع نیازهای خود به طبیعت نیازمند بوده و در آن مداخله کرده است. شکل، گستره و کیفیت مداخلات جامعۀ انسانی در طبیعت بنا به مراحل مختلف تاریخی و بسته به شیوه های تولید مختلف، متفاوت بوده است. در هر حال، در وهله ای از تاریخ و در بخشی از جغرافیا بنا به ضرورت سرمایه به گسترشِ بی انتها (در تبعیت از قانونِ «گسترش بیاب یا بمیر» که حرکت سرمایه را تنظیم می کند) شرایطی بر کشاورزی و دامداری و محیط زیست حاکم شده است که موجب انتشار ویروس هایی جدید به درون جمعیت انسانی شده و این ویروس های میهمان در محیط زیست جدید خود (بدن انسان) دچار جهش شده اند که نتیجه اش ظهور ویروس های کاملا ناشناخته بوده است.  

آیا این مسئله رخداد معجزه گون و غیرقابل فهم است؟ خیر به هیچ وجه! آیا این مسئله ضرورتی از پیش مقدر بوده؟ خیر به هیچ وجه! مسئله در یک سطح کلی بسیار ساده است: تلاقی ضرورت های مختلف در سطح سازمان یافتگی درونی جامعه انسانی و درونی طبیعت از سویی و برهم کنش پیچیده ی اینها از سوی دیگر جهشی را در شکل ویروس ها در طبیعت رقم زد. اما طبعا این مسئله صرفا به طبیعت محدود نماند و تکانه های بسیاری را در جامعۀ انسانی نیز موجب شد و محدوده های «ضرورت و آزادی» را هم برای بورژوازی دستخوش تغییر کرد و هم برای سیاست انقلابی. ویروس کرونای جدید که بیماری همه گیریِ کوید۱۹ را به وجود آورد، از دل شیوۀ تولید سرمایه داری زاده نشد اما در کنش با شیوۀ تولید سرمایه داری، برای بشریت فاجعه آفرید. همین واقعیت، یک بار دیگر با قطعیتی غیرقابل انکار ثابت کرد که شیوۀ تولید سرمایه داری تبدیل به تهدیدی برای اصلِ موجودیت انسان شده است و عرصۀ جدیدی از آزادی را برای تبلیغ ، ترویج و افشاگری علیه وضعیت موجود و بسیج توده های مردم برای انقلاب و ریشه کن کردن سرمایه داری فراهم کرد.

تسریع در حین انتظار؛ پیامد یک روش و رویکرد جدید

آواکیان نه تنها فهم دترمینیستی، مرحله گرایانه و ایدئالیستی از تاریخ – که بخشا بدنۀ مارکسیسم را نیز آلوده به خود کرده بود- را به نقد می کشد و از آن گسست می کند: «هیچ «فرایند باوقار و منظم» که جامعه ار از مرحله ای به مرحلۀ دیگر برساند وجود ندارد…«رقص بزرگ والس تاریخ» در کار نیست که به شکل یک دو سه، یک دو سه، انجام شود…»(دولت و انقلاب:۴۸) بلکه همچنین با ارائه مفهوم «تصادف»، درک ماتریالیستی مارکس از «ضرورت و آزادی» را نیز به شکلی علمی تر توسعه می دهد. در همین راستا است که آواکیان به نقل از آردی اسکای بریک عنوان می کند که « نه ظهور نوع انسان و نه تکامل جوامع انسانی تا بدین لحظه، نه از پیش تعیین شده بودند و نه مسیرهای از پیش تعیین شده را طی کرده اند… این تحولات در تعامل دیالکتیکی بین ضرورت و آزادی رخ می دهند و در مورد انسان در تعامل دیالکتیکی بین نیروهای مادی بنیادی و فعالیت و مبارزه آگاهانه مردم رخ می دهد» (گشایش ها:۶۵)

حال، با توجه به مبنای بحث، بهتر می توانیم به بررسی مفهوم «تسریع در حین انتظار» بپردازیم. منظور از این فرمول بندی چیست؟ آیا آواکیان سیاست انترناسیونال دوم مبنی بر انتظار برای لحظۀ پخته شدن تضاد پرولتاریا و بورژوازی را پیش می نهد؟ لحظه ای که هیچ وقت فرا نرسید و انترناسیونال دوم را به متحدین و کارگزاران بورژوازی بدل کرد- مسلم است که خیر. انتظار (فعال و انقلابی) تنها در دیالکتیکش با تسریع (فعالیت و مبارزه آگاهانه برای تغییر دادن مختصات سیاسی و ایدئولوژیک و ایجاد صف آرایی و قوای مادی سازمان یافته برای انقلاب کمونیستی) معنا می یابد. زیرا، کارکرد تضادهای بنیادین به طور خود به خود وضعیت را به سوی کمونیسم سوق نخواهد داد و رها کردن امور به تکامل خود به خودی یعنی تکامل اوضاع بر مبنای سیاست و ایدئولوژی بورژوازی.

یکی از شعارهای استراتژیک که آواکیان به عنوان راهنمای مبارزات کمونیست های انقلابی در آمریکا فرموله کرده است، «با قدرت بجنگیم، مردم را برای انقلاب تغییر دهیم» می باشد که در هر مقطع بر مبنای شناخت از وضعیت، سازمان دادن مبارزه با قدرت های حاکم و رهبری توده ها و تغییر افکار و اندیشۀ آنها را هدایت میکند. بنابراین سنتز نوین کمونیسم  عینیت موجود را به حال خود وا نمی نهد، برعکس با «یک رویکرد استراتژیک کلی»[۲] برای انقلاب تدارکات لازم را می بیند که شامل ۱-آماده سازی زمین مبارزه و ایجاد قطب بندی های مساعد در هر وهله ، ۲-آماده سازی هر چه بیشتر توده ها و تغییر تفکرشان برای پیشبرد انقلاب و همچنین ۳-آماده سازی پیشاهنگ و حزب رهبری کننده. اما انتظار چیست؟ و به چه معنا انقلابیون باید انتظار بکشند؟

علی رغم اینکه، انقلابیون موظف اند، در هر وهله تدارک انقلاب را ببینند و بر عینیت موجود و ذهنیت توده ها در جهت پیشبرد انقلاب اثر بگذارند، ما می دانیم که نیروهای سیاسی و اجتماعیِ دیگری نیز در کار هستند که خارج از ارادۀ ما بر عینیت موجود و همچنین ذهنیت توده ها (که خود بخشی از عینیت کلی است) تاثیر می گذارند.[۳] بنابراین انقلابیون به صورت دلبخواهی و اراده گرایانه مراحل مختلف مبارزاتی را تعیین نمی کنند. آنها فقط یک فاکتور از فاکتور های وضع عینی را شکل می دهند. تحت این شرایط «انتظار» هیچ نشانی از انفعال را بر خود ندارد؛ بالعکس ما انتظار می کشیم «زیرا واقعا در مورد انقلاب جدی هستیم»(کمونیسم نوین:۲۴۳) و در عین حال فعالانه آن را تسریع می کنیم.

با توجه به این تحلیل، کمونیست ها از قبل و پیشاپیش مرز و محدوده های هیچ حرکتی را به صورت دترمینیستی ترسیم نمی کنند. آنها ضمن تحلیل ضرورت های هر وضعیت، با توجه به شرایط، وضعیت را به سمت هدف انقلاب کمونیستی هدایت می کنند، اما این که این تحرکات نهایتا به کدام سمت جریان می یابد از پیش مشخص نخواهد شد. و بسته به کنش و واکنش سطوح مختلف عینیت و ذهینت است. بنابراین، نباید برای هر فعالیت، خیزش یا جنبشی «پیشاپیش…محدودۀ پیشروی تعیین کنیم» (همان:۲۴۹)

«تسریع» ، «انتظار» و تحلیل مشخص از شرایط مشخص

وقتی از دیالکتیک «تسریع در حین انتظار» سخن می گوییم، یک مفهوم پردازی کلی را طرح کرده ایم که مبتنی بر فهم علمی ای از واقعیت است. اما هر جنبشی یا تحرکی را نمی توان تسریع انقلاب قلمداد کرد و هر انتظار کشیدنی را هم نمی توان انتظار انقلابی دانست. تسریع و انتظار محتوای مشخصی دارند و با حلقۀ «تحلیل مشخص از شرایط مشخص»[۴] است که محتوا و جهت گیری انقلابی اش تعیین می شود. برای اینکه بدانیم در پروسۀ مبارزه در هر وهله با چه ضرورت هایی مواجه هستیم و از چه آزادی هایی برای پیشبرد وضعیت برخورداریم، نیازمندیم که به تحلیل مشخص از شرایط مشخص اتکا کنیم.در روند مبارزه انواع و اقسام گرایشات انحرافی بروز خواهد کرد که فرمول بندی «تسریع در حین انتظار» را به سوی محافظه راستگرایانه یا ماجراجویی چپ روانه بغلتاند.

در بالا در نسبت با مفهوم «تسریع در حین انتظار»، انگارۀ «سه تدارک» یا «سه آماده سازی» را طرح کردیم. اما اگر در هر وهله تحلیل دقیقی از شرایط عینی و مشخص تضادها نداشته باشیم، و نتوانیم خط استراتژیک خود را در رابطه با شرایط عینی خاص به کار ببندیم، نه قادر خواهیم بود زمین مبارزه را برای انقلاب مساعد کنیم و نه راه انقلاب را در مقابل توده ها باز کنیم و خود مسائل نشان از ناآمادگی پیشاهنگ دارد. تحت این شرایط  زمینه برای رشد اقسام گرایش های انحرافی که در بالا گفتیم فراهم می شود.

تضاد اساسی جوامع، پایه های مادی مجموعه ای از تضادها را فراهم می کند که همگی آنها واقعی هستند و موجب ایجاد روندهای اجتماعی مختلفی در سطح جامعه می شوند. پیش آهنگ انقلابی علاوه بر اینکه بایستی کیفیتی داشته باشد که روندهای مختلف اجتماعی را تحلیل کند، « در هر مقطع، باید نقاط تمرکز کلیدی تضادهای اجتماعی و روش ها و شکل هایی را پیدا کند که می توانند آگاهی سیاسی توده ها را تقویت کنند و توانایی نبرد و سازماندهی آنها را برای پیشبرد مقاومت سیاسی علیه جنایات این سیستم بالا ببرند.» (۲۵۱)

بی جهت نیست که آواکیان در ادامۀ توضیح «تسریع در حین انتظار» از «تحلیل مشخص» و «نقاط تمرکز کلیدی تضادهای اجتماعی[۵]» سخن می گوید. این درست است که مجموع تضادها و نیروهای مختلف اجتماعی روندهای متفاوت و بعضا متناقضی را موجب می شوند اما بی شک هیچ کدام از این روندها به صورت خود به خودی به سوی انقلاب میل نمی کنند. انقلاب کمونیستی تنها با شناخت و تحلیل این روندهای پیچیده و جد و جهد برای تغییر آنها در مسیر انقلاب است که  ممکن می شود.

انقلاب: مسیری دشوار اما ضروری و ممکن

همانطور که دیدیم یک مفهوم پردازی ( در اینجا «تسریع در حین انتظار») در یک سیستم نظری با سایر مفاهیم ارتباط درونی دارد. «تسریع در حین انتظار» در ارتباط با «ضرورت و آزادی»، «رابطۀ عینیت و ذهنیت»، «سه آماده سازی»، «رهبری» و «نقاط تمرکز کلیدی» و «رویکرد استراتژیک» به حل معضلات انقلاب در هر وهله، صورت بندی شده است. هر کدام از این مفاهیم و انگاره ها بدون توجه به رویکردی که درونی هر سیستم نظری است، به واژه هایی میان تهی تبدیل خواهند شد. همچنان که اگر هر کدام از این مفاهیم را به صورت منفک از همدیگر لحاظ کنیم از آنها چیزی جز فرمول هایی باقی نمی ماند.

انقلاب امری پیش پا افتاده نیست؛ تغییر بنیادی تمام بنیادهای کهنه است، فتح جهان است. بنابراین کار فکری و عملی بسیاری را می طلبد. چشم انداز رفیع انقلاب کمونیستی در پشت ابرهای رفرمیسم، پراگماتیسم و اپورتونیسم ( که هر کدام فضا را برای جولان دیگری می گشاید) برای بسیاری از نیروهای مترقی در حال محو شدن است. اما با تکیه بر روش و رویکردی که بتواند واقعیت را هر چه همه جانبه تر تحلیل کند، و ضرورت های وضعیت در کنار آزادی ها و پتانسیل های واقعی جهش در شرایط مد نظر قرار دهد، همچنان می توان به تغییر بنیادی ضرورتها و رنجهای غیر ضروری که بر بشر تحمیل می شود و تحقق انقلاب کمونیستی چشم دوخت. مسیر دشواری است اما ممکن است و در شرایطی که «کمونیسم به مویی بند است» پیش از هر چیز باید شجاعت و فروتنی علمی را به کار بندیم و برای تغییر انقلابی شرایط، علم انقلاب به همراه تکاملات و گسست های آن را به رسمیت بشناسیم و به کار بگیریم.

منابع

  • آواکیان، باب (۱۳۹۷)؛ کمونیسم نوین، مترجم: گروه مترجمان حزب کمونیست ایران (م ل م)
  • آواکیان، باب (۱۳۹۸)، گشایش ها، مترجم: گروه مترجمان حزب کمونیست ایران (م ل م)
  • آواکیان، باب (۱۳۹۳)، دولت و آزادی، مترجم: منیر امیری

 

[۱] نخستین بار مائو این مفهوم را در نسبت با جنگ خلق صورت بندی کرد. مائو معتقد بود که جنگ خلق را باید فعالانه پیش برد اما برای گرفتن قدرت یعنی برای تعرض نهایی باید صبر کرد تا در نتیجه ترکیب عوامل گوناگون شرایطی به وجود آید که پیروزمند بودن تعرض نهایی را ممکن می کند. اما همانطور که در ادامه خواهیم دید، سنتز نوین بستر و برد این مفهوم را توسعه داد و بر مبنای یک صورت بندی مفهومی از واقعیت مستحکم تر کرد

[۲] آواکیان در توضیح این انگاره عنوان می کند: « رویکرد استراتژیک به انقلاب یک رویکرد کلی است که مراحل مختلف و متمایز از یکدیگر دارد اما این مراحل متمایز به طور درونی مرتبط به یکدیگر هستند» (کمونیسم نوین). به این معنا تمامی فعالیت ها و وظایف متفاوتی که تعیین می کنیم، باید در خدمت به هدف انقلاب و دارای نسبت درونی با آن باشند.

[۳] ضروری است ذکر کنیم که این تاثیر گذاری، لزوما همیشه منفی نیست. بلکه، در شرایط فعال بودن کمونیست ها در تسریع اوضاع (با کیفیت و سمت استراتژیکی که در بالا گفتیم) نارضایتی اقشار بورژوایی از وضع موجود و حتا تضادهای درون هیئت حاکمه، می تواند آزادی های معینی را در اختیار «تسریع» به سمت هدف استراتژیک انقلاب کمونیستی بگذارد.

 [۴] در نسبت با تحلیل مشخص از شرایط مشخص لازم است چند نکته را گوشزد کنیم:۱- هر «تحلیل مشخص»ی بر مبنای یک سیستم تئوریک کلی و با یک چشم انداز و رویکرد استراتژیک کلی انجام میشود، بنابراین تحلیل مشخصی که مبنای تئوریکش یا رویکرد استراتژیکش انقلابی نباشد، مسلم است که به انقلاب خدمت نمی کند۲- هر تحلیل مشخصی ، چگونگی برخورد به شرایط مشخص را نیز در خود حمل می کند، بنابراین تحلیل مشخص، گستره و نحوه ی عمل را نیز تعیین می کند.۳- ضروری است تاکید کنیم که «تحلیل مشخصی» که ما در اینجا به آن اشاره کرده ایم بر مبنای تئوری انقلاب با هدف انقلاب و دارای پیوند درونی با امر انقلاب و تغییر انقلابی است.

[۵] حزب ما نقاط تمرکز تضادهای اجتماعی جامعۀ ایران در جزوه ای موسوم به «بیانیۀ انقلاب» (هفت توقف) صورت بندی کرده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر