۱۴۰۰ شهریور ۸, دوشنبه

سرسخن

 سرسخن: شعله های خشم خوزستان و گسترش شعار مرگ بر جمهوری اسلامی

مافیای آب، رودخانۀ کارون و سرزمین شان را کشته و آب های کرخه و جراحی را از آنها دزدیده است، مافیای سد سازی راه  تنفس شان را بریده و مافیای نفت و پتروشیمی آنان را محکوم به فقر و گرسنگی و بیکاری و مهاجرت کرده است. مافیای امنیت نیز با دعای خیر «ولایت فقیه» و حمایت «الله»، پیکرشان را به گلوله بسته است. جواب این ستمگری وقیحانه و قساوت ناب هیچ چیز نمی توانست باشد مگر شورش. شورشی که حقانیت و ضرورتِ مطلقش را خیلی زود ثبت و به تایید مردم سراسر کشور رساند. شعله های خشم خوزستان از اهواز و حمیدیه و معشور (ماهشهر) و خفاجیه (سوسنگرد) و فلاحیه (شادگان) و شوش دانیال زبانه کشید و همبستگی با آن گسترش یافت و به الیگودرز و کرج و بجنورد و تبریز و سقز رسید. شعار «مرگ بر خامنه ای، مرگ بر جمهوری اسلامی» و «الشعب یرید اسقاط النظام» سراسری شد. به این ترتیب، نقطه عطفی در مبارزه برای سرنگونی رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی رقم خورد.

گفتیم «مافیا» اما اگر اینها صرفا «مافیا» بودند قدرت و توان چنین تخریب و کشتاری را نداشتند. اینها اضلاع طبقۀ حاکمۀ سرمایه دارانِ حاکم در ایران هستند که شیوه و اصول حکومت داری شان از نوع فاشیسم دینی است. جرقۀ شورش را قطع یکبارۀ ورودی آب به بخشی از تالاب هورالعظیم زد. میلیون ها ماهی هلاک شدند و مردم صدها روستا در شرایط گرمای شدید در بی آبی فرو رفتند. سرگذشت این تالاب آئینۀ تمام نمای مرتجعین حاکم بر خاورمیانه و دشمنی شان با مردم منطقه است.[۱] مرگ این تالاب فاجعۀ انسانی بزرگی است[۲] و گفته می شود هم ‌سنگ مرگ جنگل‌های آمازون است. چرا که تقویت‌کنندۀ توده ‌های باران ‌زایی است که از سمت مدیترانه می‌آیند و رطوبتش موجب تعدیل هوا نه ‌تنها در خوزستان بلکه در تمام شهرستان‌های همجوار است. اکنون از تالاب هورالعظیم که زمانی غرق در آب بود، باریکه ای از لجن مانده. گاومیش ها دیگر نمی زایند چون جنین‌ها از گرما در شکم مادران‌شان می‌میرند. هورالعظیم از زیست بوم  ماهی‌ و لاک پشت و اردک و مرغابی تبدیل به گورستان آنها شده است. از نخلهای خرما تنه های درخت بر جای مانده است. میان خفاجیه (سوسنگرد) و بوستان از رودخانه سالبه دیگر چیزی موجود نیست. جوان ها که همیشه محروم از استخدام در صنعت نفت بوده اند (چرا که این صنعت فقط «غیر بومی» استخدام می کند) چشم امیدشان به کشاورزی و دامداری بود که آن را هم نابود کرده اند. اهواز بعد از مشهد بزرگترین جمعیت حاشیه نشین را دارد. بسیاری از جوانان عرب برای کار در صنایع یزد و کرمان که از آب کارون سیراب می شوند، مجبور به مهاجرت به این شهرها شده اند.

سران رژیم ایران بی آبی خوزستان را نتیجۀ گرمایش اقلیمیِ جهانی که سیلاب های اروپا را هم به وجود آورده و جنگ آب در خاورمیانه میدانند. همانطور که بیکاری گستردۀ جوانان در خوزستان را نتیجۀ تحریم های اقتصادی آمریکا علیه ایران و کرونا می دانند. اما واقعیت چنین نیست.

بی تردید نابودیِ شتابان محیط زیست و گرمایش زمین که محصول عملکرد ویرانگر نظام سرمایه داری جهانی است و تبدیل به خطری بالفعل برای حیات کرۀ زمین شده است، عامل مهمی در این بی آبی و خشکسالی است[۳]. اما بی آبی خوزستان قطعا محصول سیاست های عامدانۀ جمهوری اسلامی است که تحت نظر مستقیم علی خامنه ای و با عناوین پر طمطراق چون «اقتصاد مقاومتی» و «خودکفایی» اتخاذ شد. سیاستهایی که شامل اعمال انحصار بر ذخایر آبی کشور و دست انداختن بر زمین های کشاورزی خوزستان و دیگر قطب های کشاورزی بوده است. یک نمونۀ کوچک از دست اندازی به منبع کار و زندگی مردم این خطه، طرح ۵۵۰ هزار هکتاری «رهبر معظم» در خوزستان است که نتایج و پیامدهای اقلیمی و تاریخی آن رضاشاه را هم شرمنده میکند. شعار «آب و زمین مان را پس بدهید» که عربهای خوزستان در خیزش اخیر سر دادند، «جهاد نصر» (جهاد سازندگی) را نشانه گرفته است. طرح خامنه ای که از اواسط دهه ۱۳۷۰ آغاز شد، ده ها هزار نفر را از کشاورزی معیشتی بیرون راند، صدها روستا را زیر آب برد و با بلعیدن منابع آبی خوزستان، تالاب ها را خشکانده و عامل بزرگی در تخریب زیست بوم این استان بود. اما این تنها نوکِ کوه یخ است.

طرح های عظیم صنعتی کردن کرمان و یزد که از سی سال پیش کلید خورده و در سه سال گذشته در شراکت با سرمایه گذاران چینی جهش وار پیش می رودند، بزرگترین مکنده ای است که آبهای کشور را به سمت استان های مرکزی (عمدتا کرمان، یزد، اصفهان و خراسان رضوی) منتقل می کنند. این واقعیت که انتقال آب از سرشاخه های کارون در چهارمحال بختیاری به سوی کرمان باعث مرگ کارون شده است بر کسی پوشیده نیست. اما مساله این نیست که حکومت به حرف کارشناسان و متخصصین گوش نمی دهد یا «مدیریت کارآمد» در کشور وجود ندارد. مساله آن است که این رژیم و بوروکراسی اش به طور کارآمد در اختیار سرمایه داران انحصاری بزرگ هستند که در شراکت با سرمایه های انحصاری بین المللی، ساختارهایی برای تامین حداکثر سودآوریِ سرمایۀ خود تعبیه کرده اند که مکندۀ آب های کشور و تخریب کنندۀ زیست بوم و نابود کنندۀ منبع معاش حداقلی اکثریت مردم این کشور هستند.

به طرح های صنعتی در کرمان و یزد نگاهی کنیم. پیشتر سرمایه داران کره ای با سرمایه داران کرمان در ساختن صنایع برای «تمدن اسلامی» شراکت می کردند و سرمایه داران وابسته به «کارگزاران سازندگی» و رفسنجانی از شرکای آنها بودند و امروز سرمایه داران چینی جای آن ها را گرفته اند و حتا در انتصاب های حکومتی برای صنایع پتروشیمی و غیره اعمال نفود می کنند. در تیر ۱۳۹۹ با برگزاری اجلاس مشترکی میان مقامات حکومتی و سرمایه گذاران جمهوری اسلامی با مقامات حکومتی و سرمایه گذاران چینی در تهران، «کار گروهی» برای تقویت و رشد صنعت و تجارت و معدن و ترانزیت بین المللی کرمان تشکیل شد. استاندار سابق کرمان در مصاحبه ای گفت هدف از این طرح، «احیای راه ابریشم (سرمایه گذاری مشترک با کشور چین) است»[۴]. یکی از سرمایه گذاران بزرگ در این پروژه، شرکت «یاس تجارت» وابسته به «بنیاد تعاون سپاه پاسداران[۵]» است که در شراکت با سرمایه گذاران چینی، پتروشیمی شهرستان بافت را احداث کرد و در اکتشاف، استخراج و فرآوری مس و در شراکت با سرمایه های خارجی سرمایه گذاری مستقیم کرده است. به گفتۀ استاندار، سازمان صنعت، معدن و تجارت استان کرمان موظف شده است امکانات موجود را در اختیار این شرکت و شرکای چینی اش قرار دهد. علاوه بر این در اجلاس مذکور سرمایه گذاران چینی فعالیت های خود را در استان کرمان یادآوری کردند و خواستار «حمایت استانداری کرمان» برای فعالیت هایشان در حوزه برق و تولید سیمهای آلومینیوم شدند! خامنه ای از سال ۱۳۸۴ گام به گام این فرآیند را رهبری و نظارت کرده است و برای تثبیت رهبری او در این فرآیند، قاسم سلیمانی در تیرماه سال ۱۳۹۷ «همایش نظام فکری آیت الله خامنه ای» را در دانشگاه باهنر در کرمان برگزار کرد. در سال گذشته «شرکت توسعۀ سرمایه گذاری ایران-چین» بزرگترین مزرعۀ استخراج ارز دیجیتالی را در رفسنجان احداث کرده است که بخش بزرگی از برق کشور را می بلعد[۶]. مشابه همین روند در یزد در جریان بوده است [۷] و این استان با داشتن ۱.۳ درصد از جمعیت کشور، صاحب ۴.۴ درصد از تولیدات صنعتی است و چهارمین استان صنعتی و دومین منطقه معدنی ایران است.

سد سازی های نیز جمهوری اسلامی جملگی ضد اکولوژی بوده و از عوامل اصلی گسترش خشکیدگی اقلیمی در ایران هستند. به طوری که چند دهه سدسازی ایران را به صدر کشورهای دچار فرسایش خاک و بیابانزایی در جهان رسانده است[۸]. و از آن جا که کارون خشک شده و سدسازی بر رودخانه های بی رمق دیگر کفاف نیازهای این جنایت کاران صنعتی-اسلامی را نمی دهد، پروژه های انتقال آب از خلیج (بازهم با شراکت چین) به یزد و کرمان به راه افتاده و پروژۀ انتقال آب از دریای خزر به این استان ها و استان خراسان رضوی و جنوبی تحت بررسی و برنامه ریزی است[۹].

بنا بر این می توان دید که معضل هرگز قابل تقلیل به «تصمیم گیرهای غلط» و «گوش نسپردن به متخصصین محیط زیست» و یا فقدان «بروکراسی کارآمد» نیست، بلکه ما با نقشه ای هدفمند در زمینۀ جهت دهی منابع آبی و دیگر ثروت های طبیعی کشور و تخصیص بودجه برای زیرساخت ها و آموزش و پرورش و بهداشت و غیره مواجهیم. هدفِ جمهوری اسلامی همواره عبارت بوده است از پرورش قشری از سرمایه داران انحصاری اسلام گرا و وفادار به پروژۀ ارتجاعی و پوسیدۀ ایجاد «تمدن اسلامی» و همچنین پرورش قشری از حامیان و ریزه خواران نظام از میان توده های مردم.

رقابت منطقه ایِ جمهوری اسلامی با دیگر رژیم های مرتجع منطقه نیز قوۀ محرکۀ دیگری در سیاست های اعمال انحصار بر منابع آبی بوده است.  کنترل منابع آبی تبدیل به یک بازی استراتژیک در خاورمیانه شده است که جمهوری اسلامی و ترکیه نقش عمده ای در آن دارند. کنترل منابع آبی در هر کشور در شرایطی که مساله ناامنی غذایی در افق این منطقه و جهان نمایان است، اهرم موثری برای سلطه بر روندهای اقتصادی است. در شرایط تحریم، ایران از سوی «بازار نفت» کنترل منابع آبی برای اسلام گرایان حاکم در ایران و برای تامین انباشت سودآور برای سرمایه های انحصاریِ وابسته به قطب های قدرت در جمهوری اسلامی اهمیت بیشتری یافته است.

معضل بی آبی و به طور کلی معضل نابودی محیط زیست و همچنین جا به جایی های بزرگ اقتصادی که منجر به بیکاری و فقر و آوارگی می شود را نمی توان به عملکرد مافیایی و دزدی و  اختلاس دولتمردان و رانت خواران حکومتی تقلیل داد. معضل سیستم یا نظام اقتصادی- سیاسی سرمایه داری حاکم در ایران و وابستگی آن به نظام سرمایه داری- امپریالیستی جهانی است. جمهوری اسلامی در رأس سیستمی نشسته است که هم به این علت که بند نافش به نظام سرمایه داری جهانی بسته است و هم به علت خصلتهای خاص خودش، دارای کارکرد و قوای محرکه ای است که نتیجه اش ایجاد گسل ها و ازهم گسیختگی های جدی و مهلک  اقتصادی و اجتماعی است که هیچ یک را نمی توان در چارچوب نظام جمهوری اسلامی حل کرد یا حتا تخفیف داد. 

با این وصف، قشونی از تحلیل گران و نظریه پردازان مواجب بگیر رژیم خود را موظف به پنهان کردن ریشه های منسوخ نظام سیاسی- ایدئولوژیک و اقتصادی- اجتماعی جمهوری اسلامی می بینند. در مقابل، ما نه تنها باید تصویر پردازی های ریاکارانه و دروغ های بزرگ شان را افشا کنیم، بلکه عمیق تر به کارکرد نظام یا سیستمی که این رژیم در رأسش نشسته نگاه بیاندازیم. با این بررسی و بینش است که باید روابط تولیدی و اجتماعی این سیستم را بررسی کنیم، قوای محرکۀ واقعی اش را تعریف و ترسیم کنیم و نشان بدهیم که ذات و کارکرد و الزامات نظام سرمایه داری در ایران و رژیم جمهوری اسلامی لاجرم اکثریت مردم را فرسوده کرده و در تضاد با منافع آنان است. به همین علت حکومت وقتی با شورش مردمعلیه شرایط ستم و استثمار مواجه می شود، راه کاری جز به گلوله بستن آنها ندارد.

نظام سرمایه داری در ایران به طور کلی نسبت به نظام سرمایه داری در کشورهایی مانند آمریکا و اروپا و ژاپن و چین و روسیه خصلت ویژه خود را دارد. به این معنا که نظام سرمایه داری در ایران به طور تَبَعی در نظام سرمایه داری جهانی که طبق منافع کشورهای سرمایه داری امپریالیستی و در جواب به ضرورت سرمایه های آنها ساختار بندی شده، ادغام شده است و وابسته به آنها است. علاوه بر این، با سرنگونی رژیم شاه و استقرار جمهوری اسلامی، هستۀ سخت سرمایه داران وابسته به رژیم شاه از اقتصاد ایران بیرون رانده شدند و قشر جدیدی از سرمایه داران با تکیه بر رژیم دینمدار اسلام گرا شاکلۀ سرمایه داری ایران و رابطه اش با نظام سرمایه داری جهانی را در دست گرفتند. فرآیند شکل گیری این قشر جدید سرمایه داران بزرگ در شرایط به هم خوردن توازن قوای میان قدرت های امپریالیستی (به ویژه با فروپاشی بلوک امپریالیستی شوروی در دهۀ ۱۹۹۰ میلادی و سپس عروج چین به عنوان یک کشور سرمایه داری امپریالیستی) سر راست و ساده نبوده است.

اما جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داریِ آن، با وجود تمام ویژگی هایش به نظام جهانیِ انباشت سرمایه متصل است که ضرورت ها و جبرهای گریزناپذیری را برایش ایجاد کرده و آن را مجبور می کند که برای بقای خود به جنگ های منطقه ای بیشتر کشیده شود، با ترکیه و افغانستان و عراق وارد جنگ آب بشود، منابع زیرزمینی و معدنی و آبی و ارضی و انسانی ایران را در اختیار سرمایه های امپریالیستی (به ویژه چینی و روسی بگذارد) و بهره کشی از نیروی انسانی و منابع سرزمینی را تا حد فرسوده کردن نیروی انسانی و غارت منابع سرزمینی پیش ببرد. این ها همگی ناشی از قوای محرکه اصلی سرمایه داری هستند. یک رقابت همیشگی میان سرمایه های بزرگ و کوچک، جهانی و منطقه ای وجود دارد و ماهی های بزرگ هم توسط کوسه هایی که بزرگتر و با تجربه ترند خورده می شوند. آتش بیار جنگ آب در خاورمیانه همین قوای محرکۀ بسیار نیرومند هستند. از تصویری که در این جا به اجمال ترسیم کردیم فقط یک نتیجۀ صحیح می توان گرفت و آن این که این سیستم چه در ایران و چه در جهان قابل اصلاح نیست. نه تنها نمی توان جمهوری اسلامی را اصلاح کرد بلکه حتا نمی توان آن را واداشت تا حکومتداری امنیتی و فاشیستی اش را تخفیف بدهد. نمی توان قدرت های منطقه ای را قانع کرد که دور میز بنشینند و از جنگ آب دست بردارند. نمی توان سرمایه داری را قانع کرد که نسبت به محیط زیست مسئولانه تر رفتار کنند.

ما با رژیمی سر و کار داریم که به طرز خطرناکی محیط زیست را برای بقای خود غارت کرده است. هیچ راهی برای احیای محیط زیست و قابل زیست کردن مناطق عمده ای از ایران به جز انقلاب نیست و این انقلاب نه تنها باید این رژیم را سرنگون کند بلکه کلیت سیستم سرمایه داری را که این رژیم بر آن استوار است عوض کند. برای ایجاد یک جامعه بنیادا جدید و به مراتب بهتر، برنامه و طرحی  وجود دارد که شامل «گام های فوری» نیز هست. به طور مشخص مادۀ سوم و چهارم از «پیش نویس قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران» کاربست های فوری و مشخصی در زمینۀ احیای کشاورزی و محیط زیست و مقابله با ستم ملی دارد که در شرایط خوزستان به معنای تقسیم اراضی بالفعل زیرکشت و تأمین حق آبه برای کشاورزان فعال و کشاورزان مهاجرت کرده و بیکار خوزستان خواهد بود. خنثی کردن اثرات سدها با کمک شوراهای محلی مردم و مهندسین و متخصصین و فعالین محیط زیست که همواره توسط این رژیم سرکوب شده اند، از گام های دیگر است که پس از سرنگونی جمهوری اسلامی به فوریت در دستور کار قرار خواهد گرفت.

برای سرنگونی این رژیم باید ستون فقرات آن، یعنی دستگاه سرکوب نظامی اش ساقط شود. انتفاضۀ شب های تیر ماه خوزستان، تداوم فصل نوینی از پیکار و مبارزه علیه جمهوری اسلامی است و همانند دی ۹۶ و آبان ۹۸ نشان داد که چه ظرفیت عظیمی برای یک انقلاب رهایی بخش و انترناسیونالیستی در جای جای ایران نهفته است. هیچ راهی جز این نیست اما این راه برای پیروزی مستلزم رهبری کمونیستی برمبنای یک نقشۀ راهِ علمی و با هدفِ استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین ایران است. جای این استراتژی[۱۰]، نقشه و برنامه برای انقلاب و چشم انداز جامعۀ آلترناتیو در میان هزاران زن و مرد حاضر در خیزش تیرماه خالی است، و این بیش از همیشه وظیفۀ ما کمونیستهای انقلابی را دو چندان میکند.

یادداشتها:

[۱] هورالعظیم بین ایران و عراق است. یک سوم آن در ایران بین دو شهرستان دشت آزادگان و هویزه واقع شده. سرگذشت این تالاب آئینۀ تمام نمای مرتجعین حاکم در منطقه خاورمیانه است: صدام، خامنه ای، اردوغان. اولین ضربه را طرح امنیتی/سیاسی صدام حسین به تالاب هورالعظیم زد. دو سوم این تالاب در خاک عراق است و صدام می خواست منبع ارتزاق و حیات مردم شیعۀ روستاهای اطراف تالاب را بخشکاند و آنان را وادار به کوچ کند. ضربت دوم را وزارت نفت جمهوری اسلامی با حفاری هایش در فاصله ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ به این تالاب زد. ضربت سوم را طرح های «انتقال آب» و سدسازی های سپاه و وزارت نیرو تحت نظارت خامنه ای زدند. تاثیرات تحریم ها این گونه بود که سپاه با گذاشتن توربین های تولید برق (مستقل از وزارت نیرو و به طور مستقل) برق به عراق صادر کرده است تا بر ذخایر ارزی اش بیفزاید. و ضربت چهارم را اردوغان با ساختن سد ایلیسو بر روی دجله.

[۲]  شهروند. ۲۹ تیر ۱۴۰۰

[۳] برای آشنایی با جنبه­های مهم وضع فوق­العاده اقلیمی و بحران­های گسترده­تر زیست­محیطی به مقاله ای تحت عنوان «۵۰ سال پس از نخستین روز زمین: تاملاتی بر فجایعی که ناشی از نظام سرمایه داری امپریالیسم است» به قلم ریموند لوتا در وبسایت حزب کمونیست ایران (م.ل.م) رجوع کنید.

[۴] «استاندار کرمان: سرمایه گذاری مشترک با چین احیاء شد». خبرگزاری ایرنا. ۱۰ تیرماه ۱۳۹۹. اعضای کارگروه مذکور عبارتند از: معاون اقتصادی وزارت امور خارجه، سفیر چین در ایران و سفیر ایران در چین، نماینده وزیر صنعت معدن و تجارت، نماینده وزیر کشور، نماینده وزیر راه و شهرسازی و رئیس مجمع نمایندگان و شرکت های بزرگ استان کرمان

[۵]  گروه اقتصادی یاس وابسته به «بنیاد تعاون سپاه» در جریان محاکمۀ شریفی که در دوران شهرداری قالیباف معاون وی بود بر سر زبان ها افتاد. نگاه کنید به اعتماد نیوز. ۲۳ فروردین ۱۴۰۰

[۶]  تجارت نیوز. ۲۳دی ۱۳۹۹. «جزئیاتی از سرمایه گذاری چینی ها در مزرعه بیت کوین رفسنجان»

[۷]  ایرنا. ۱۲ اسفند ۱۳۹۸: خارجی ها در ده طرح سرمایه گذاری یزد مشارکت دارند

[۸]  گفتگوی رکنا با محمدرضا محبوب فر، کارشناس محیط زیست و توسعه پایدار

[۹] خبرگزاری فارس. اسفند ۱۳۹۹. افتتاح پروژه انتقال آب خلیج فارس به یزد با حضور رئیس جمهور

[۱۰]  این اسناد همگی در وبسایت cpimlm.org قابل دسترسی هستند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر