۱۴۰۰ شهریور ۲, سه‌شنبه

کارگر مهاجر افغان بخشی از پیکر طبقه کارگر جهانی[۱]

ناصر چکاوک

اهمیت بررسی کارگر مهاجر آن است که در اقتصاد امروز جهان، بخش مهمی از پیکر طبقه کارگر جهانی را می­سازد و مسلما استثمار شونده ترین و ستمدیده ترین بخش آن است.  کارگران مهاجر، در ابتدا به علت جنگ های ارتجاعی بنیادگرایی و امپریالیستی در افغانستان و ویرانی کشور به وجود آمد. اما مثل لشکر چند صد میلیونی کارگران مهاجر در دنیا، اساسا محصول هرچه جهانی شدن تولید و نیاز سرمایداری جهانی، به کارگر سوپر ارزان است.

جهانی شدن بی حد و مرز تولید را، با نگاه به چیزی که «زنجیره تامین» نامیده می شود می توان فهمید. «زنجیره تامین» به طور خلاصه یعنی این که، تولید شدیداً جهانی شده است. برای نمونه، اگر سنگ کبالت از کنگو با کار کودکان به کارخانه های اَپل در چین نرسد، آیفون تولید نمی شود. اگر این زنجیره شکسته شود، حمل و نقل آیفون به بازارهای نیویورک و فرانکفورت و پاریس و کابل و تهران ممکن نیست. اگر این «زنجیره» به هر دلیلی شکسته شود، مدارهای تولید می خوابند. پس «زنجیره تامین» در واقع سیستم عصبی مرکزی اقتصاد جهان سرمایداری است. %۸۰  تجارت جهانی از «زنجیره ی تامین» می­گذرد. از هر پنج شغل در جهان، یک شغل به تولید در این زنجیره ها ارتباط دارد. تولید کم هزینه در کشورهای جهان سوم، برای سود آور بودن زنجیره های تامین، بسیار مهم و تعیین کننده اند. جهانی تر شدن تولید، یعنی این که هر قطعه از هر چیزی در جایی تولید می شود و کارگر هم که مهمترین بخش تولید ثروت است، از جا های مختلف جهان تهیه می شود. این تقسیم کار جهانی، هزینه ها را برای سرمایدار پایین می آورد. مهمترین عنصر این تولید جهانی، کارگر سوپر ارزان است، که کارگر مهاجر را به وجود می آورد.

در سال ۲۰۱۶ معلوم شد که غول های تولید لباس مانند اچ اند ام (H&M)، نکست Nextو اسپریت Spritاز کودکان پناهنده­ی سوری برای دوخت و دوز و بسته بندی لباس ها در کارگاه های پیمانکاری در ترکیه استفاده می­کنند. طبق محاسبه­ی بانک جهانی، در صنعت جهانی پوشاک، هزینه­ی دستمزد برای تولید هر لباس تنها ۱ تا ۳ درصد از قیمت فروش نهایی را شامل می­شود. در ۲۰۱۲ نزدیک به % ۹۸ پوشاک خریداری شده در امریکا از جهان سوم فقر زده رسیده است. و کمتر از %۲  از کارگران بخش پوشاک و منسوجات «حداقل دستمزد در سطح معیشت» می گیرند. اینها آمار رسمی اند.

پاندمی کرونا دستکش های یک بار مصرف و ماسک را معروف کرد. می دانید توسط چه نوع کارگرانی تولید می­شود؟ توسط کارگران شرکت تاپ گلاوTop Glove  در مالزی. هر اتاق ۲۰ نفر را در خود گنجانده و روزانه ۲۲۰ میلیون دستکش یک بار مصرف تولید می­کنند، در حالی که دستمزد ماهیانه ی کارگران حدود ۳۰۰ دلار است. کارگرانی با ماسک های «غرق در عرق» که هفته های متمادی، بدون فاصله ی اجتماعی، اضافه کاری می کنند و هیچگاه نتایج آزمایش کوید که مجبور به انجام آن هستند را دریافت نمی­کنند.

 کارگران مهاجر در داخل مرزهای کشورهای موطن شان نیز در پایین ترین لایه های طبقه کارگر هستند. بیشتر آیفون های اپل در کارخانه ی فاکسون واقع در جنوب چین مونتاژ می­شوند. فاکسون ۴۵۰۰۰۰ کارگر در استخدام دارد.

در جمهوری دموکراتیک کنگو ۴۰۰۰۰ کودک در کار حفاری تونل و جابه جایی تخته سنگ های معادن کوبالت هستند تا مواد معدنی ضروری برای توربین های گازی و موتورهای جت و انرژی گوشی های هوشمند، لپ تاپ ها، ماشین های برقی و غیره را تامین کنند.

بسیاری از مهاجرین دنیا شرایط مساعدی را برای مافوق استثمار فراهم می­کنند، مانند ۳.۵ میلیون نفر که از شرایط ظالمانه در میانمار گریخته اند. کارخانه های نساجی بنگلادش می بینیم که ۳.۶ میلیون کارگر را استخدام می­کند و بسیاری از این کارگران در زاغه های پر از گل و لای زندگی می­کنند.

قاچاق انسان به عنوان کارگر فوق ارزان، از دهکده های نیپال، هند، افغانستان، سوریه و غیره، بخشی از این «زنجیره تامین» است. دو نمونه از قاچاق انسان را مثال می زنم. ۲۶ پایگاه نظامی امریکا، کارگران فوق ارزان از کشور ثالث به کار می­گیرند. مثلاً در پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان، از کارگران نیپالی و هندی که دلال ها از دهکده های شان آورده اند، کار می کنند. این ها نیمه برده هستند. چون واسطه ها برای آوردن شان به افغانستان به آنها پول قرض داده اند و شرکت های امریکایی که خدمات پایگاه نظامی را می چرخانند، شش ماه تا یکسال از دستمزد این کارگران را به واسطه ها می­دهند. طبق آمار ۲۰۱۴ در ۲۶  پایگاه امریکایی در خاورمیانه ۳۸ هزار کارگر مهاجر تحت استخدام «سنتکام» یعنی فرماندهی مرکزی امریکا کار می­کنند. روزی ۱۲ ساعت کار می­کنند، هرگز رخصتی نداشته و اجازه تلیفون هم ندارند.

مثال دیگر، قاچاق بچه های ۹ سال به بالا توسط طالبان از دهکده های افغانستان به اردوگاه های پاکستان یا همان مدرسه های دینی است. در آن جا کارگر فوق ارزان، بی سواد و دینی تعلیم می­دهند، تا برای انتحار، کار در معادن یا تولید تریاک استفاده کنند.

از سوی دیگر، قاچاقچیان انسان از دین برای کنترل و برده کردن استفاده می­کنند. تا استثمار شونده نفهمد که دارد استثمار می­شود. بلکه احساس کند که دارد از خدا تبعیت می­کند و اسلام را سرفراز نگاه می­دارد. طالبان سالانه هزاران کودک را از روستاها به مدرسه های دینی می­برد. جمهوری اسلامی به سوریه. نهادهای سرمایداری بین­المللی تایید کرده اند که «مدل های لجستیک» که مذهب درست کرده است، تاثیرات مثبتی بر شرکت زنان در نیروی کار داشته است. یعنی کار زنان در خانه و در شکل خانواری در خشت پزی­ ها.

 

تولید جهانی یا «زنجیره تامین» تحت کنترول شدید قدرت های سرمایداری امپریالیستی است. اما حلقه های مختلف آن را سرمایداران محلی و دولت های مختلف در کشورهای جهان سوم سازماندهی و مدیریت می­کنند. بنابراین، دولت های جهان سوم و سرمایداران کلان این کشورها، بخش مهم از کارگزاران و سازماندهندگانِ سیستم عصبی اقتصاد سرمایداری جهانی اند. کشورهای امپریالیست و بانک های جهان که کنترول اقتصاد دنیا را در دست دارند، مرتبا بر این دولت ها و سرمایداران محلی فشار می آورند که تولید را هرچه کم مصرف تر کنند. یعنی کارگر را مرتبا ارزان تر کنند و منابع زیرزمینی و اراضی و منابع آبی هر کشور را به این «زنجیره تامین» متصل کنند.

همانطور که گفتم، کارگر ارزان مبنای اساسی تولید جهانی است. و تحتانی ترین لایه کارگر ارزان، کارگر مهاجر است. کارگر مهاجر افغانستانی صرفا نمونه ای از روند ازدیاد کارگر مهاجر در پیکربندی طبقه کارگر است.هرچند ویژگی اش آن است، که جنگ افغانستان و ویرانی کشور، کارگر مهاجر را تولید کرده و مرتباً آن را بازتولید می­کند.

در شمال سمنگان کودکان ۱۳ ساله روزانه ۱۲ ساعت در معادن ذغال سنگ کار می­کنند. آن ها قاطرها را بار می­زنند، تا به بیرون معدن برده شود، بسیاری زیر آوار می­مانند و جان می­دهند. آنها روزانه شش دلار می­گیرند. بسیاری مدرسه را ترک کرده اند، چون پس از مرگ پدر باید نان آور خانه می­شدند. در سراسر استان سمنگان ۵۰۰ معدن است. بسیاری از کارگران معدن کودک هستند. یک پنجم از کارگران کودک اند. مقامات حکومت فقط ۴ تا از چند صد معدن را کنترل می­کنند، تا استانداردهای ایمنی داشته باشند. اما اکثراً در شرایط مرگبار کار می­کنند. یا می­میرند یا برای تمام عمر بیمار می­شوند. مانند بیماری اسما و دیگر امراض تنفسی.

ماهیتِ کار در مزارع خشخاش، کارخانه، فرش بافی، خشت پزی، گدایی سازمان یافته، زباله گردی و غیره کار اجباری است. کار اجباری کار بیگاری برای بازپرداخت دیون و بدهی است. در این مشاغل، کودکان زیادی کار می کنند. بهره کشی از کودکان فقط در این مشاغل اتفاق نمی­افتد، بلکه در استفاده جنسی از آنان نیز هست.

شرایط کارگر افغانستانی را نمی­توان فقط با دستمزد و فقدان حقوق سندیکایی … و حتی فقر کشنده توضیح داد. بدون جنگ و حکومت دین و سنگسار زن، اشغال امپریالیستی و رقابت میان امپریالیست ها و کشورهای همسایه، که هر کدام احزاب جنگ سالار اسلامی وابسته به خودشان را دارند، و مافیای مواد مخدر و خشکسالی نمی توان شرایط مهاجرت کارگر افغان را فهمید.

بین سال های ۱۹۸۰ به بعد در نتیجه ویرانی افغانستان میلیون ها کارگر مافوق ارزان افغانستانی در اقتصاد پاکستان و ایران و ترکیه و کشورهای خلیج کار کرده اند. در ساختن برج ها و شاهراه ها و پارک های تهران و معادن ذغال سنگ و نمک پاکستان و نساجی های ترکیه.

کارگر مهاجر، ستون فقرات تولیدات جهان و تحتانی ترین و تحت ستم ترین لایه آن است، ولی در مبارزات کارگران رسمی کارخانه ای و در بیانیه سندیکاها و مبارزات سندیکایی جایی ندارد. انگار وجود ندارد. این درست است که کارگر مهاجر سیال و بی ثبات کار است، ولی بدون کارش چرخ های اقتصاد سرمایداری نمی چرخند. زیست آن‌ها واجد چنان سیالیتی است که هر لحظه از زندگی‌شان در کشمکش پرتنش برای بقا سپری می­شود. اینها واقعیت های نیروی کار جهانی اند. این مسئله ای نیست، که بتوان با اعتصاب و اعتراض خیابانی حل کرد.

 

کارگران مهاجر غیر ماهر در سراسر جهان با ۴ مشکل روبرو اند: بیکاری، اخراج، بیماری و زندان. کارگران مهاجر افغانستان اولین کارگران اخراجی از ایران بودند. در ترکیه ۳.۷ میلیون کارگر سوری که در بخش غیر رسمی کار می­کردند، اخراج شدند. در هند، وقتی کارخانه های تولیدی تعطیل شدند، ششصد میلیون کارگر بیکار شدند. بسیاری از آنها در مسیر راه به دهکده های شان مبتلا به بیماری شدند و جان باختند. عربستان هزاران کارگر اتیوپی را اخراج کرد. کارگران مهاجر جهان در سال ۲۰۱۹ نزدیک به ۵۵۴ میلیارد دلار پول به کشورهای فقر زده خود فرستاده بودند. که با شیوع کرونا به کمتر از نصف رسید. در کشوری مانند آمریکا کشاورزی و بسته بندی گوشت، بدون کارگر مهاجر ممکن نیست. % ۸۷ مرگ و میر ناشی از کرونا  در صنایع بسته بندی گوشت از کارگران مهاجر بوده است.

مخصوصا این مثال ها را زدم که تصویر کلیشه ای که از «کارگر» در ذهن داریم، کنار بزنیم!

امروز، کارگر متعارف، کارگری نیست که در کنار خانواده اش است و قرارداد کاری دارد. در شرایط اعتیاد افراطی اقتصاد سرمایداری جهانی به کارگر مافوق ارزان و دور ریختنی، تکرار وضعیت طبقه کارگر صنعتی دهه شصت و هفتاد میلادی، ممکن نیست. این به معنی آن نیست که کارگر صنعتی نداریم! بر عکس نه تنها بر تعداد کارگران صنعتی افزوده شده، بلکه بر خلاف دهه شصت و هفتاد میلادی، اکثرشان در کشورهای جهان سوم هستند. طبق آمار رسمی، تعداد نیروی کار در اقتصاد جهان در سال ۱۹۸۰ حدود ۱.۵ میلیارد نفر بود. در سال  ۲۰۰۰ به  ۲.۹ میلیارد کارگر افزایش یافت. در گذشته، نیروی کار صنعتی عمدتا در کشورهای پیشرفته سرمایداری صورت می­گرفت. اما این هم کاملا عوض شده است . طبق آمار سال ۲۰۱۰، %۷۹ کارگران صنعتی در جهان سوم بودند، ولی اکثریت، بدون قرارداد کاری و ثبات. یعنی کاملا با شرایط کارگر صنعتی در دهه شصت و هفتاد میلادی متفاوت اند. اتفاق دیگری که افتاده است، زنانه شدن بازار نیروی کار است. بخش عمده نیروی کار کارگاه های تولیدی که به کارگاه های عرق ریزان معروف است، زن هستند. تغییر بزرگ دیگر این است،که ویژگی کارگر ماهر کاملا عوض شده است. اکثریت کارگران ماهر سابق، دیگر ماهر حساب نمی­شوند. طبق آمار ای.ال.او  % ۲۱ از مهاجران جهان در ردۀ کارگران غیر ماهر هستند که در گذشته ماهر حساب می­شدند. مانند صندوق دار سوپر مارکیت ها و غیره.

شرکت ها، آموزش و پرورش کارمندان را کنار گذاشته و از فن آوری استفاده می­کنند. یعنی از بارکودهای الکترونیک. به این ترتیب میلیون ها وظیفه که در گذشته وظیفه با مهارت حساب می­شد، امروز در زمره وظایف ساده است. و غیر ماهر به معنای آن است، که نمی توانند اتحادیه ای شوند. و مزایا ندارند.

نابرابری در میان خودِ کارگران هم وحشتناک است. طبق آمار آی.ال.او، ده درصد از کارگران جهان، % ۴۸.۹  از دستمزد کارگری جهان را از آن خود می­کند. در حالی که ۵۰ درصد از قشر پایین کارگری، % ۶.۴  از درآمدهای کارگری را می­گیرد. این آمار تکان دهنده است: ۲۰ درصد از قشر پایین کارگران که بالغ بر ۶۵۰ میلیون نفر می­شوند، کمتر از یک درصد از دستمزدهای کارگری را می­گیرند. این رقمی است، که در ۱۳ سال گذشته عوض نشده است. این ها آمار سال ۲۰۱۸ اند. نابرابری میان قشرهای مختلف کارگران، در کشورهای فقیرتر وحشتناک تر است. در کشورهای سرمایداری امپریالیستی قشر بسیار پایین مزد در بیمارستان ها و خرده فروشی ها و کشاورزی و فست فود و غیره مهاجرین قانونی و غیر قانونی هستند. اما در جهان سوم هم اینطور است. برای نمونه در تایلند مستخدمین خانگی از کامبوج و برمه مهاجرت کرده اند و در کشورهای خلیج از بنگلادش و اندونزی و در روسیه از جمهوری های آسیایی و غیره.

این آمار را برای این نمی دهم که بگویم پرولتاریای واقعی آنهایی هستند که فقیرتر هستند. برای این می دهم که بگویم که کارکرد سرمایداری این است که پیکر طبقه کارگر را هم سلسله مراتبی کند و پایه افتراق و جدایی در طبقه کارگر است. تنها چیزی که می تواند «کارگران جهان متحد شوید» را تحقق بخشد، انقلاب سیاسی است با هدف از بین بردن روابط تولیدی سرمایداری.

لازم است یادآوری کنم که طبقات سرمایدار و دولت ها از این دو تغییر در ترکیب طبقه کارگر (یعنی مهاجر بودن بخش عظیم کارگران و زنانه شدن بازار کار) برای رونق بخشیدن به فرهنگ ارتجاعی مهاجر هراسی و نفرت از زن استفاده کرده اند و اگر با این فرهنگ ارتجاعی و ددمنشی مقابله نشود، هیچ جنبش کارگری رادیکال و رهایی بخشی شکل نمی­گیرد. 

تمام خاورمیانه، از افغانستان تا مصر یک دیگ جوشان تضادها است. این وضعیت، پر از خطرات افراطی برای مردم بوده و مانع بزرگ در برابر انقلاب است. ولی همین وضعیت، پر از دشواری های بزرگ برای امپریالیست ها و تمام طبقات حاکم کنونی و آن های که در صف انتظار برای تبدیل شدن به طبقه حاکم اند، می باشد.

پرسش این نیست که آیا اوضاع سخت تر خواهد شد، یا نه.

پرسش این است که نتیجه اش چه خواهد بود؟

در پرتو آنچه که گفته شد، می توان اهمیت عاجل درگیر شدن با سنتز نوین کمونیسم و درک آن برای آغاز موج دوم انقلابات کمونیستی را دریافت. این وظیفه ای است، عاجل برای همه انقلابیون و کمونیست های افغانستان و سراسر جهان، که باید هر آنچه در توان دارند، انجام دهند و به تحقق آن کومک کنند.

 پیام من به همه ستمدیدگان و استثمارشوندگان افغانستان و جهان این است، که بیایید تاریخ واقعی کمونیسم را کشف کنید، بیایید علم کمونیسم نوین را که علم فهمیدن و تغییر دادن وضعیت هولناک کنونی افغانستان و جهان است، بیاموزیم و به کار ببندیم. دیگر این همه ظلم و ستم و استثمار بس است.

طبقه ما باید مسئولیت تغییر رادیکال جهان را بر عهده بگیرد.

زنده باد انترناسیونالیسم پرولتری!

[۱] مقاله زیر گزیده ای است از سخنرانی ناصر چکاوک در برنامه زوم اول ماه مه ۱۴۰۰ است که به دعوت «قفس را بسوزان» برگزار شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر