۱۳۹۵ بهمن ۱, جمعه

نواي آرام زمزمه‌هاي معصومه

نواي آرام زمزمههاي معصومه
به همراه صداي گره زدن نخ بر دار قالي...

مهتاب و امید
از نشریه آتش  شماره ۶۳

نماي اول
با فشار بر روي دکمهي زنگ، دخترکي چهار پنج ساله در را بازکرد. پوست سفيدش بر اثر سرما خشک شده و ترکخورده بود. معلوم بود موهاي بلندش که چون طنابي کلفت بافتهشده از پشت سرش تا کمرش آويزان بود، چند روزي است شانه نخورده. پيرهن يقه اسکي صورتي و شلوار مشکي کلفت و گشادي به تن داشت و کمربندي که در کمرش گره ميخورد آن را کمي اندازهاش ميکرد. روي دو پا نشستم تا همسال قد دخترک شوم. دستانش را در دستم گرفتم. سرد بود و همانند پوست صورتش خشک و ترک خورده و قرمز.
- سلام کوچولو، مامانت هست؟
بدون اينکه جواب سلام و يا پاسخ سوالم را بدهد، به داخل دويد و با صداي بلند مادرش را صدا زد. بعد از چند دقيقه زني حدود 50 ساله بر آستانهي در ظاهر شد. جليقهي  بلند مشکي به تن داشت که برعکس لباس دخترش، برايش تنگ مينمود. موهاي مشکي براقش از جلو به دو سو رفته بود و از پشت به صورت تافتهاي بافته شده از روسري مشکياش بيرون زده بود. چهرهاش پيرتر و تکيدهتر از سنش بود. خطوط پيشاني و دور چشم و اطراف دهانش آنقدر عميق شده بود که در حالت عادي نيز از بين نميرفت. گويي از ابتدا اين خطوط را بر چهرهاش حکاکي کرده باشند.
وقتي شروع به حرف زدن به زبان فارسي کردم سرش را تکان داد و چندجملهاي به آذري گفت که من هم همانند او که از حرفهايم سردرنياورد، متوجه منظورش نشدم. متوجه شد من هم از ترکي چيزي بلد نيستم. سرش را به داخل حياط برد و معصومه را صدا زد و بعد جملاتي گفت که تصورم اين بود که يعني به دم در بيايد تا من بتوانم با او صحبت کنم. با آمدن دختري که معصومه نام داشت موضوع براي اهالي خانه جالب شد. همراه معصومه، پنج شش بچهي  قد و نيمقد که دخترک اولي هم در بين آنها بود به دم در آمدند. با بيرون آمدن کلمهي  سلام از دهان معصومه همهي کودکان به تقليد از خواهرشان شروع به سلام گفتن کردند. شروع به حرفزدن کردم و معصومه در بين جملات من آنها را به آذري به مادرش ميگفت. نقش مترجم را ميان ما داشت.
- براي ديدن يکي از اقوام به اينجا آمديم، تمايل داشتم بافتن فرش را ببينم.
حياط خانه با اينکه کوچک بود و موزائيک کردنش هزينهي زيادي نميبرد اما سنگفرش نداشت. به دنبال زن از پلههاي زيرزمين گوشهي حياط بهسمت پايين رفتيم و پشت سر من با اشارهي دست معصومه و چند کلمه به زبان ترکي، بچهها در حياط منتظر ماندند و داخل زيرزمين نشدند. لامپي 100 واتي فضاي داخل زيرزمين را روشن کرد.
در بدو ورود به دليل اختلاف نوري که در بيرون و زيرزمين وجود داشت احساس کردم وارد زيرزميني تاريک شدهام بهنحوي که ابتدا حتي دار قالي بزرگي را که در وسط زيرزمين کار گذاشته شده بود، نديدم.
کف زيرزمين با موزائيکهاي خيس و نمور پوشانده شده بود و نمناکي موزائيک به کنارهي ديوارهاي آجري هم سرايت کرده بود و تا نصف ديوار خيس بود. هواي بهشدت سردي در آنجا حاکم بود. هرچه چشم انداختم اثري از شوفاژ يا بخاري برقي و يا حتي چراغ ذغالي نديدم. نمناکي هوا، تنفس را کمي مشکل ميکرد.
دارقالي که با تيرکهاي کلفت چوبي در وسط زيرزمين کوچک برپا شده بود با گولههاي نخهاي ابريشمي براق رنگارنگ که از بالاي آن آويزان بود تزئين شده بود و فرش نيمهاي که فقط پشت آن از تاروپودهاي دار معلوم بود به قسمت پاييني دار، زيبايي خاصي بخشيده بود. بهخصوص گلهاي نقشبرجستهي قالي که بهطور کامل فرش را فرشي تبريزي معرفي ميکرد که به دست هنرمندانهي زنان تبريزي بافته شده بود. نقشهي  قالي هم که پر از گل و گلبوته بود در وسط دار قرار داشت و بر يکي از تيرکهاي افقي دار که نخهاي سفيد قالي را به دو نيم ميکرد استوار مانده بود.
نماي دوم
در کنار فرشفروشي خيابان پاسداران در تهران به انتظار يک سوژهي مناسب براي گزارشم هستم. وارد گالري فرش دو نبش و بزرگي ميشوم که در و ديوار آن با انواع تابلوفرشهاي نفيس زينت شده بود و چهارسوي گالري با قرقرههاي بزرگي، فرشهاي 6 متري و 9 متري و 12 متري به نمايش گذاشته شده بود. با اينکه فرشها و تابلوفرشهاي نفيس، خودشان شکوه و جلالي به گالري داده بودند اما مجسمههاي حيوانات و انسانها که در گوشهي سالن قرارداشت و آبنمايي که در انتهاي سالن نصب شده بود نيز بر اين زيبايي خيرهکننده ميافزود. با ورودم به گالري صداي گردونهاي آويزان که از برخورد در با آن بلند شده بود ورودم را به صاحبان گالري خبر داد چون همزمان چشمان چند نفر به در دوخته شد. بهسمت ميز مجللي رفتم و به فردي که در پشت ميز قرار داشت علت حضورم و اينکه منتظر سوژهاي مناسب براي تکميل گزارشي هستم را توضيح دادم و با نظر مثبت مرد که بعد متوجه شدم مدير فروش است مواجه شدم.
خوشبختانه پس از چند دقيقه دوباره صداي گردونه بلند شد و زن و مرد جاافتادهاي به همراه دختر و پسري جوان وارد گالري شدند. يکي از افراد داخل گالري بهسمت آنها رفت و پس از خوشآمدگويي، آنها را به سمت فرشها هدايت کرد.
مرد ميانسال و پسر جوان که کت و شلواري شيک به تن داشتند پشت سر مرد فروشنده به راه افتادند اما زن و دختر جوان که هر دو پالتو پوست بر تن داشتند محو تماشاي تابلو فرشهاي نفيس شده بودند. 
نماي سوم
معصومه و مادرش پشت دار قالي قرار گرفتند و با نگاهي به نقشهي فرش، انگشتان خود را داخل نخهاي قالي فرو کردند. معصومه که چشمانش در آن تاريکي، بهتر نقشهي قالي را ميديد شروع به خواندن نقشه کرد و هم خودش و هم مادرش با سرعتي عجيب شروع به بافتن کردند. هر ثانيه يک گره به قالي ميزدند و نخ آن را با کاتري که در دست داشتند ميبريدند. نواي آرام زمزمههاي معصومه به همراه صداي گرهزدن  نخ بر دار قالي آهنگي زيبا و محزون ميساخت. وقتي کار بافتن يک رج از قالي به پايان رسيد، زن با شانهاي بزرگ بر روي دارقالي کوبيد تا گرهها  بهخوبي بر روي فرش بخوابند. سپس با قيچي مخصوص شروع به برش نخهاي اضافه بيرونزده از قالي کرد و هروقت به گل برجستهاي ميرسيد با احتياط بيشتر آن را بهطرز مخصوص قيچي ميکرد که برجستگي گلبوته نمايان شود.
- معصومه! چند وقته که روي اين قالي کار ميکنيد؟
تقريباً 5 ماهه
- چهقدرش مونده؟
تقريباً يک سومش. حدوداً دو ماه ديگه کار داره.
- اين فرش چند متريه؟ بافتن اين فرش چهقدر طول ميکشه؟
بستگي داره که چهقدر براش وقت بگذاري و از چه نخي استفاده کني. من و مامانم صبح از ساعت 5 شروع به کار ميکنيم تا ساعت 8 شب. چون نخ فرش ابريشميه خيلي دير بالا مياد. براي همين اينقدر طور کشيده وگرنه بايد زودتر تمام ميشد.
- حتماً کلي قيمت اين فرشه؟
ما که چون به پول احتياج داشتيم اين فرش را ارزانتر پيش فروش کرديم. 
- چرا؟
خوب اين فرش را از وقتي شروع به بافتن کرديم که من با آقا نادر عقد کردم. مامان ميگفت بايد براي تهيهي جهيزيه فرش ببافيم. اما دو هفتهي ديگه عروسي منه و اين فرش تا دو هفتهي ديگه تموم نميشه براي همين مجبور شديم پيش فروشش کنيم تا بتونيم جهيزيه بخريم.
- حالا چند فروختيد؟
يک ميليون و دويست و پنجاه هزار تومان
- همين قدر؟ ميدونيد اين فرش گلبرجسته با نخ ابريشيمي را توي تهران چند ميفروشند؟ حداقل 10- 9 ميليون تومان. چرا اينقدر ارزان فروختيد؟
از ما روستائيها بيشتر از اين نميخرند. فرشهاي با نخ کرک را که زير 300 هزارتومان ميخرند حالا اين فرش چون ابريشم و گلبرجسته با نقشهي قشنگ بود، اينقدر خريدند. 
- شما بقيهي سال هم فرش ميبافيد؟
 بله، سفارش ميگيريم. 
- کسي که سفارش فرش را ميدهد و کارفرماي شما است بيمهتان ميکند؟
نه حتي حاضر نيست يک جاي بهتر و گرمتر براي کار کردن به ما بدهد. الان مادر من با اين سن و سال تمام بدنش آرتروز داره تمام استخوانهاي از بس که توي اين زيرزمين نمناک کار کرده درد ميکنه. شما دستهاي ما را نگاه کنيد.
معصومه دستانش را جلوي روي من گرفت. تمام انگشتانش ترک برداشته بودند و ترک نوک آنها بسيار عميق شده بود. معلوم بود چندين مرتبه زخم شده است و دو مرتبه جاي زخم قبلي که هنوز خوب نشده است زخم شده است.
-چرا اينطوري شده؟
به خاطر نخ ها، شما خودتان دست به اين نخ ها بزنيد که چقدر ضخيم و کلفت هستند و ما مجبوريم براي هر بار گره زدن انگشتانمان را به شدت و فشار داخل اين نخ ها فروکنيم. براي همين زخم ميشه و خون مياد. حالا که هوا سرد شده وضع بدتره چون پوست دستمان خشک شده و زود ترک مي خوره. بعضي وقتها از شدت سوزش انگشتها شبها خوابمان نمي برد.
-معصومه پدرت چي؟ چکاره است؟
توي بازار نخ هاي قالي رنگ مي کنه.
-درآمدش خوبه؟
ماهي 900 هزار تومان
-شما چند تا بچه هستيد؟
8 تا. 5 تا دختر، 3تا پسر که من بزرگترين آن ها هستم.
-با پول اين قالي ها که مي بافيد خرجتون در مياد؟
اگه سالي بتونيم 4-5 تا ببافيم ميتونيم يه جوري سر کنيم. اما اگه سفارش نداشته باشيم يا اينکه ارزون از ما بخرن ...
وقتي داخل حياط شدم بچهها حسابي سرگرم بازي بودند و دخترکي که انگار در غياب خواهر و مادرش وظيفهي انجام کارهاي خانه را داشت، در کنار حوض مشغول شستن ظرف بود. تا مچ دستش قرمز شده بود و به کبودي ميزد. احتمالاً نفر بعدي که مجبور بود براي تهيهي جهيزيه از صبح تا شب در آن زيرزمين نمور و تاريک قالي را رج بزند و دستانش با ضربات تارهاي قالي، زمخت و زخمي شود او بود و خواهر بعديش بايد جاي او کارهاي خانه را ميکرد. انگار اين چرخهاي بود که به ناچار همه بايد در آن ميچرخيدند و راه مفري وجود نداشت.
نماي چهارم
 زن و مرد به همراه دختر و پسر جوان که معلوم شد دختر و داماد آن خانواده هستد و قرار است تا دو هفتهي ديگر ازدواج کنند، فرش دوازده متري نقشبرجستهاي را پسنديدند. مدير فروش شروع به توضيح در مورد فرش کرد که چند شانه است و چند گره دارد و از مرغوبترين نخهاي ابريشمي در آن استفاده شده است و نقشه بينظيري دارد و...
فرش به نظرم خيلي آشنا آمد. نقشاش شبيه همان نقشي بود که معصومه و مادرش به فرش خود ميزدند. خانواده فرش را پسنديدند و به همراه سه فرش دستباف 9 متري ديگر و پرداخت وجهي در حدود 20 ميليون تومان، از گالري خارج شدند. سپس من  قيمت فرش 12 متري تبريز نقشبرجسته را پرسيدم.
ما ده ميليون و هفتصد هزار تومان قيمت گذاشته بوديم اما به اين خانواده چون باز هم فرش برداشتند 9 ميليون فروختيم.
- شما خودتان فرشهايتان را سفارش ميدهيد که ببافند؟
اکثراً بله. يعني در واقع بدون واسطه اين کار را انجام ميدهيم. البته اين فرش را به دليل امتيازات منحصربه فردي که داشت از دلال خريديم.
- ميتونم بپرسم چند؟
حدود چهار ميليون.
- شما اطلاع داريد که دلال از بافنده چه ميزان خريده است؟
خير خبر ندارم ولي احتمالا در حدود يک ميليون.
- شما فرشها را مستقيماً از بافنده ميخريد يا از کارفرما؟
ما با چند مجتمع بافندگي قرارداد داريم که فرش را از صاحبان مراکز ميخريم.
-اطلاع داريد مثلاً از فرشي که يک ميليون مي خريد و 4 ميليون مي فروشيد چقدر به خود بافنده فرش تعلق مي گيرد؟
فکر مي کنم چيزي در حدود 600 تا 900 هزار تومان
-شما فرشهايتان را بيمه ميکنيد؟
حتماً چون سرمايه ماست. اگر خداي ناکرده سرقت شدند يا آتش بگيرند سرمايه ما از بين مي رود.
-خبر داريد بافندگان اين فرش ها بيمه مي شوند يا خير؟
اين به کارفرما بستگي دارد. من اطلاع چنداني ندارم. n



واقعیت کمونیسم چیست؟

به مناسبت پنجاهمين سالگرد کمون شانگهاي
از کمون پاريس تا کمون شانگهاي

از نشریه آتش  شماره ۶۳

بسياري از روشنفکران و جريانهاي «چپ» در جنبش سياسي ايران و ديگر نقاط جهان، الگوي کمون پاريس (1871) را بهعنوان الگوي ايدهآل از «حکومت کارگري» و «سوسياليستي» در مقابلِ تجربة انقلابها و دولتهاي سوسياليستيِ در شوروي (1917-1954) و چين (1949- 1976) ميگذارند. هرچند کمون پاريس اولين نمونه از استقرار دولتِ ديکتاتوري پرولتاريا بود اما در واقع گام اول و ابتدايي در انقلاب کمونيستي و داراي ضعفهاي جدي بود. تجربة کمون پاريس توسط مارکس و انگلس، سپس توسط لنين و مائوتسه دون سنتز شد و درسهاي آن راهنماي استقرار دولتهاي ديکتاتوري پرولتاريا در روسيه و سپس در چين شد. بي­شک در چين سوسياليستي، بهويژه در ده سال «انقلاب کبير فرهنگي پرولتاريايي» (1966- 1976) تجربة دولتِ ديکتاتوري پرولتاريا کيفيتا پيشرفتهتر از تجربة آن در شوروي سوسياليستي (1917- 1954) بود. کمونيستهاي چيني اصولِ بنيادين کمون پاريس را نه در شهري کوچک مانند پاريس آن زمان و در فاصلهي دو ماه (عمر کمون پاريس دو ماه بود) بلکه در کشوري هفتصد ميليون نفري و در فاصلهي ربع قرن پياده کردند. آنها با پيچيدگيهاي عظيم اين تلاش بزرگ دست و پنجه نرم کردند و توانستند بسيار بيشتر از مارکس و لنين خصلت و تضادهاي ذاتي و کارکرد دولت ديکتاتوري پرولتاريا بهمثابه دولت «دوران گذار سوسياليستي» بهسمت استقرار کمونيسم در سراسر جهان را مفهومسازي کنند. کمونيستهاي انقلابي در چين مائوئيستي ضعفهاي جديِ دولت و حزب پرولتري را به­روشني ترسيم کردند و هشدار دادند اينها ابزاري هستند که براي حفاظت از انقلاب سوسياليستي بهشدت ضرورياند اما دقيقا به علت آنکه ابزارِ برخاسته از جامعة طبقاتياند، ميتوانند به ضد انقلاب کمونيستي تبديل شوند و براي مهارِ جنبههاي منفي آن به چارهجويي برخاستند. اين انقلابيون کمونيست، دانش عميق و گرانبهايي از پيچيدگي انجام يک انقلاب رهاييبخش برجاي گذاشتند که در سنتزنوين باب آواکيان در بدنة تئوريهاي کمونيستي بافته شده است و آواکيان بر پاية آموختن از اين تجربه و جمعبنديهاي  بيشتر، الگوي رهاييبخشتر و معتبرتري از دولتِ ديکتاتوري پرولتاريا براي جوامع سوسياليستيِ آينده ارائه ميدهد.
يکي از تجارب آموزندة انقلاب کمونيستي، تجربة استقرار «کمون شانگهاي» در چين سوسياليستي به سال 1967 است. اکنون نيم قرن از آن تجربه ميگذرد. استقرار اين کمون، فصلي از پيشبرد «انقلاب کبير فرهنگي پرولتاريي» (انقلاب فرهنگي) بود. (براي آشنايي با اهداف و فرآيند «انقلاب کبير فرهنگي پرولتاريايي» به مطالب همين ستون در نشرية  آتش شمارة 60 وبهويژه کتاب تاريخ واقعي کمونيسم اثر ريموند لوتا رجوع کنيد).
شانگهاي بزرگترين مرکز شهري و صنعتي چين سوسياليستي بود.  بنابراين چگونگي پيشرفت انقلاب فرهنگي در اين شهر، تاثير بهسزايي  بر کليت فرآيند انقلاب فرهنگي داشت و درواقع آزمون مهمي براي آن بود.
پيشدرآمد  استقرار «کمون شانگهاي» قيامي بود که به «توفان ژانويه» معروف شد. اين شورش توسطِ يکي از رهبرانِ «کميته انقلاب فرهنگي» يعني، چان چون چيائو رهبري ميشد. اين شورش، قدرت رويزيونيستها را از پايين سرنگون و «کمون شانگهاي» را برقرار کرد. چان چون چيائو از کمونيستهاي انقلابيِ پيرو مائوتسه دون و تئوريسين بزرگي بود که در سالهاي اول پس از پيروزي انقلاب سوسياليستي، مقالهي مهمي در مورد «حق بورژوايي» و لزوم محدود کردن آن در جريان پيشبرد انقلاب سوسياليستي نوشت1. وي براي روشن کردن منظورش، در اين اثر به تجربة کمون پاريس و اثر مارکس به نام نقد برنامة گوتا رجوع ميکند و مينويسد، جامعة سوسياليستي در کلية جوانب اقتصادي، اخلاقي و فکري هنوز آثار جامعة کهنهاي که از بطن آن زاده شده است را با خود حمل ميکند. بهطور مشخص، توزيع ثروت برحسب «از هر کس به اندازة توانش و به هرکس به اندازة کارش» صورت ميگيرد و نه «از هر کس به اندازة توانش و به هر کس به اندازة نيازش» و اين نشانة به کاربردن «حق بورژوايي» و نظام هيرآرشيک (سلسلهمراتبي) اجتماعي است. به گفتة چان، هرچند جامعة سوسياليستي به فوريت نميتواند کلية نابرابريهاي برجايمانده از جامعة کهنه را ريشهکن  کند اما بايد نسبت به آنها آگاه بوده و مرتبا محدودشان کند. اما چان ادامه داده و تاکيد ميکند که منظور مارکس از نشان دادن واقعيت اين نبود که چون واقعيت است پس بايد آن را توجيه و نهادينه کرد. چان اعلام کرد اتخاذِ اقدامات انقلابي توسط کمون پاريس که کمتر بر منافع مادي تاکيد داشت بخشي از تلاش براي محو نظامِ سلسلهمراتبي «حق بورژوايي» بود. چان بر اهميتِ آموزش کمونيستي براي محو کامل «حق بورژوايي» از جمله نظام دستمزديِ هيرآرشيک تاکيد مي‌‌گذارد. مائوتسه دون در نامهاي اين مقاله را تحسين کرد و گفت، «اساسا صحيح است و فقط اين کمبود را دارد که در تشريح فرايند تاريخي حق بورژوايي جامع نيست.»2 (نقل شده در کتاب «کمون پاريس تا کمون شانگهاي»)
با وجود حمايتِ مائوتسه دون، بسياري از رهبران حزب شروع به نظريهپردازي عليه اين نظريه کرده و بهشدت از نظام دستمزديِ چند لايه حمايت و آن را نهادينه و تحکيم کردند. پس از آغاز «انقلاب فرهنگي» و در جريان آن، چان چون چيائو، بار ديگر در اثري به نام «اعمال همه جانبة ديکتاتوري پرولتاريا» اين نظام چندلايه را به چالش گرفت. پس از پيروزيِ «انقلاب فرهنگي» در سرنگون کردن قدرت رويزيونيستها (رهروان سرمايهداري) از مقامات بالاي حزبي و دولتي، دگرگونيهاي انقلابي بزرگي در عرصهي روابط توليدي و اجتماعي و افکار بهوجود  آمد و ميدان «حق بورژوايي» محدود شد. بهطور  مثال، شکاف در نظام دستمزدي کمتر شد. نقش افراد در تقسيم کار اجتماعي دچار تغيير شد. در کارخانه، کارگران در زمينهي طراحي و مديريت شرکت ميکردند و مديران و مهندسان در توليد. زنان کارگر و کارکن، در طول هفتة عادت ماهانه­شان دگمهاي  قرمز بر سينه ميزدند و به آنان وظايف سبکتر  داده ميشد. تامين نيازهاي رفاهي و اجتماعي رايگان شد. کساني که فرزندان بيشتر داشتند با وجود انجام کار برابر، دستمزد بيشتري دريافت ميکردند. کارگران و کارکنان کارخانهها ، بخشي از روز کاري را به مطالعهي تئوريک و مباحث سياسي اختصاص ميدادند. همه به دخالتگري در مهمترين امور و سياستهاي دولت تشويق ميشدند. در مقابل، رويزيونيستها که کماکان به شکلهاي  مختلف به حيات و نفوذ خود ادامه ميدادند، اين سياستها را موجب گسترش هرج و مرج در توليد قلمداد ميکردند و وظيفة کارگران را، کار کردن و رعايت اکيدِ انضباط کاري ميدانستند و نه بحث و مطالعهي تئوريک و دخالت در سياستهاي دولت.

کمون شانگهاي چگونه زاده شد3
در دههي60 کميتهي  حزبي شهرداري شانگهاي تبديل به ميدان مبارزهاي حاد بين خط انقلابي مائو براي پيشبرد انقلاب سوسياليستي و خط رويزيونيستي شد. البته خط رويزيونيستي در قالب واژههاي مارکسيستي بيان ميشد. اين خط، وظايف اساسي انقلاب را چنين تعريف ميکرد: توسعهي  اقتصادي سريع، قرار دادن تخصص در مقام فرماندهي، ايجاد ساختارهاي کنترل سياسي و تشکيلاتي براي تحميل انضباط کاري شديد و اطاعت کارگران. اين خط نسخهاي از خدمات رفاهي را نيز براي کارگران ميپيچيد تا آنان را به لحاظ سياسي گيج و خواب کند. در ابتداي انقلاب فرهنگي، رويزيونيستها کنترل واحد حزبي در شهرداري شانگهاي را در دست داشتند اما کمونيستهاي انقلابي پيرو مائوتسه دون نيز در آن بودند.
در آگوست 1966، بيانيه 16 مادهاي انقلاب فرهنگي انتشار يافت. اين سند با جمعبندي از چند ماه فعاليت حاد انقلابي، فراخوانِ انتقاد تودهاي، مباحثه تودهاي و بسيج تودهاي براي «سرنگون کردن افراد صاحب قدرتي که راه سرمايهداري در پيش گرفتهاند » را صادر کرد. «قيام ژانويه» در شانگهاي، از اين اصول پيروي ميکرد و رخدادي تعيينکننده براي انقلاب فرهنگي بود. شورشگران، دستگاه رهبري رويزيونيستي در کميته حزبي شهرداري شانگهاي را با حملات سياسي پيگيرانه سرنگون کردند. در طولِ ماه ژانويه، سطوح مختلف حکومت و دستگاه اداري شانگهاي سرنگون شد. نيروي اولية اين حرکت، دانشجويان راديکال (گارد سرخ) بودند اما جنبش به سرعت در کارخانهها و محل سکونت کارگران گسترش يافت. در همهجا گروههاي کارگري شورشي شکل گرفت. البته تودههاي کارگر، جمعي يک­دست نبودند. برخي از تشکلهاي کارگري که به ظاهر از مائوتسه دون حمايت مي‏کردند درواقع تحت رهبري رويزيونيستها بودند و رويزيونيستها از آنها براي حمله به کارگران و دانشجويان انقلابي استفاده مي‏کردند.
يک گروه کارگري راديکال به نام «ستاد فرماندهي عمومي کارگران» رهبري حرکت را به دست گرفت. اين گروه از اتحاد چند تشکل کارگري شورشي و تحت رهبريِ مقر فرماندهي مائوئيستيِ حزب کمونيست شکل گرفت. همين گروه، رهبري حزب کمونيست در شهرداري شانگهاي را بهخاطر  پشت کردن آنها به انقلاب و برنامهي احياي سرمايهداري بر کنار کرد و کارگران و ديگر تودههاي مردم را براي مقابله با اين رهبري بسيج کرد و خواست شکل گرفتن و استقرار نهادهاي جديد قدرت پرولتري را طرح کرد. تشکلهاي شورشي تودهاي مرتبا از سوي رهبري رويزيونيست شانگهاي کنار زده شده بودند. يکي از تاکتيکهاي رويزيونيستها اين بود که به گرايشاتِ فردگرايانه و عقب­ماندة افراد بدمند و با ارائهي  انواع و اقسام امتيازهاي اقتصادي نظير افزايش دستمزدها و پاداش دادن مبارزه را به کجراه  بکشند. کمونيستهاي انقلابي، اين حملاتِ رويزيونيستي به خط انقلابي را «وزيدن باد اکونوميستي» خواندند. هرچند بخشي از کارگران اين خواستهها را طرح مي‏کردند اما رويزيونيستها بهطور حسابشده به آن دامن ميزدند تا توجه و انرژي را از مباحث و مبارزات بزرگ سياسي بر سر اين که آيا چين بر مسير سوسياليستي و حزب کمونيست چين بر مسير کمونيستي خواهد ماند يا نه، منحرف کرده و بر روي مسايل حاشيهاي متمرکز کنند. کمونيستهاي راستيني چون چان چون چيائو بهطور خستگي ناپذير مبارزه کردند تا توجه کارگران را مجددا بر مسايل حياتي پيشِ پاي انقلاب فرهنگي و بهويژه اين مسألهي حاد که کدام خط بايد در رهبري کميتهي  حزب در شانگهاي باشد، متمرکز کنند. در چند روز اول ژانويهي 1967 با روشن شدن چارچوب مبارزه و انباشت قوا توسط نيروهاي انقلابي، جهشي در مبارزهي طبقاتي حاصل شد. روز سوم ژانويه، راديکالها يکي از سه روزنامهي عمده شهر را تسخير کردند. در روزهاي بعد، فرماندهي مرکزي کارگران طي بيانيه­اي اين خط اکونوميستي را افشا کرد و تودهها را دعوت به وحدت حول خط انقلابي کرد. يک ميليون نفر براي شرکت در افشاي خط رهبري سابق شهر گرد آمدند. از روز ششم ژانويه شهرداري تسخير شد و ده روز بعد، نيروهاي شورشي ادارهي راه آهن و بنادر را در دست گرفتند. اما نيروهاي شورشي نگذاشتند تا در حيات اقتصادي شهر و تامين تسهيلات شهري خللي وارد شود. رهبري انقلابي به آنان آموخته بود که در حين «انقلاب فرهنگي» بايد وظايف عمومي را نيز پيش ببرند. روز 15 ژانويه شورشيان موفق به اعلام رهبري جديد شدند. چان چون چيائو و وان هون ون (رهبر ستاد فرماندهي کارگران) مسئول بازسازي رهبري شهر شدند. هم­زمان ارتش رهاييبخش خلق نيز به کمک تشکلهاي شورشي آمد و به تحکيم آنان ياري رساند.
همهي اينها در راستاي خطي بود که ستاد «انقلاب فرهنگي» تحت رهبري مائو و ديگر رهبران کمونيست حزب جلو گذاشته بودند. مائو فراخوان بمباران مقرهاي فرماندهي رويزيونيسم در حزب کمونيست را صادر کرده بود. «توفان ژانويه» اعتراضاتِ عظيم تودههاي شانگهاي، هرج و مرج انقلابي رهاييبخش، سربلند کردن تشکلهاي جديد، انقلابيتر شدن روابطِ ميان بخشهاي مختلف مردم، حضور دانشجويان در کارخانهها براي دامن زدن به اين شورش و... بود.
روز پنجم فوريه «کمون شانگهاي» به رهبري چان چون چيائو رسما اعلام موجوديت کرد. مائوتسه دون فورا تسخير قدرت توسط شورشيان در شانگهاي را تحسين کرد زيرا بيانِ يک تکامل سياسي کيفيتا نوين و رهاييبخش و پيشروي بزرگي در زمينهي ادغام تودههاي انقلابي در ساختار قدرت بود. يکي از درسهاي کليدي کمون پاريس (1871) که با آغاز انقلاب فرهنگي در سال 1966 در نشريات انقلابيِ تبليغ ميشد اين بود: تودههاي انقلابي نميتوانند ماشين دولتي قديمي را به کار بگيرند بلکه بايد اشکال جديدي از قدرت سازمانيافته را بيافرينند. کمون شانگهاي مرکب از نمايندگان سازمان تودهاي انقلابي بود و اصول حاکميتِ آن عبارت بود از: يک نظام انتخابات عمومي براي تشکلهاي تودهاي دايمي بر اساس اسامي کانديداهايي که تودهها جلو گذاشته و يا آن را بازبيني مي‏کردند؛ در هر زمان اعضاي گروههاي انقلاب فرهنگي از طريق فراخواندن اعضا يا هيئتهايي که عدم صلاحيتشان ثابت شده بود و جايگزيني آنها از طريق انتخابات، ميتوانستند مورد انتقاد قرار بگيرند.
کمون شانگهاي، قبل از هر چيز بيانِ انقلابي بود که در چين سوسياليستي عليه قدرتِ «رهروان سرمايهداري» و براي سرنگوني آنها در جريان بود. بيانِ پس گرفتن قدرتِ سياسيِ پرولتاريا در شانگهاي که به زير نفوذ رويزيونيستهاي درون حزب در آمده بود. «ستاد فرماندهي عمومي کارگران» نيروي مهمي در کمون بود و رفقايي مانند چان چون چيائو رهبران انقلابي کمون بودند. اين رهبري انقلابي، خط مائو را به اجرا گذاشته و از نتايج کار جمعبندي ميکرد. در کمون «به روي همه» باز نبود. مشارکت و انتخابات بر اساسِ معيارهاي سياسي انجام ميشد. رويزيونيستها و فراکسيونهاي مختلفي که به پيشاهنگان اين نيروي انقلابي حمله کرده بودند کنار گذاشته شدند. اصول کليدي کمون اين­طور شکل گرفت که کارگران و نمايندگاني که کارکنان کمون را تشکيل ميدادند، نمايندگان سازمانهاي تودهاي بودند. اين سازمانها اسامي کانديداهاي خود را ميدادند. اين نمايندگان تابع انتقاد و بازرسي تودهاي بودند و تودهها ميتوانستند آنان را عزل کنند. نمايندگان بايد در کارِ توليدي شرکت مي‏کردند تا تفاوت ميان آنها و اعضاي عادي سازمانهاي تودهاي به حداقل برسد. هيچ نقش ويژه يا مقامي به هيچ نيروي سياسي تعلق نگرفت. حزب کمونيست نقش نهادينة رهبري در کمون نداشت. هرچند که رهبراني مانند چان چون چيائو بهطور عيني نقش اين رهبري را بازي مي‏کردند.
به اين ترتيب، کمون شانگهاي هم تجسم برخي شاخصهاي کليدي کمون پاريس بود و هم گسستي از سيستم قدرت سياسي در دورة قبل از انقلاب فرهنگي. سيستم قبلي ادغام همة ساختارهاي حاکميت در يک نظام دولتي واحد بود که حزب کمونيست آن را رهبري ميکرد. با تشکيل کمون شانگهاي کميتة قديم حزب در شهرداري جاي خود را به يک نوع نظام نمايندگي داد که به سازمانهاي تودهاي متصل بود.
مائوتسه دون و ديگر رهبران «انقلاب فرهنگي» تحولات شانگهاي و تشکيل کمون و کارکرد آن را از نزديک دنبال کرده و نقاط قوت و ضعف آن را جمعبندي مي‏کردند. در نهايت، به اين نتيجه رسيدند که کمون شکل مناسبي براي پيشبرد انقلاب همهجانبه در شرايط مشخص مبارزهي طبقاتي در چين و جهان نيست. مائو در صحبت با چان چون چيائو به وي گفت، شکل کمون را نميتوان تبديل به الگو و ساختار پايهاي در مناطق و محلهاي گوناگون کرد زيرا هنگاميکه پاي سرکوب ضد انقلاب به ميان بيايد، بسيار ضعيف خواهند بود.
ميتوانيم اين پرسشها را مطرح کنيم: در نظام کموني، شکل قدرت سراسري چه خواهد بود؟ آيا ارتشي وجود خواهد داشت؟ چه کسي آن را رهبري خواهد کرد؟ مشاجراتِ ميان کمونها چگونه حل و فصل خواهد شد؟ شکافِ ميان شهر و روستا چگونه محدود خواهد شد؟ اگر نظام قدرت سراسري، از پيوستن کمونها به وجود آيد، چه کسي آن را رهبري خواهد کرد؟ در اين نظامِ قدرت سراسري که کمونهاي محليِ متفاوت را در بر خواهد گرفت و در واقعيت و بر حسب ضرورت بايد آنها را تابع خود کند، آن جنبه از دموکراسي مستقيم که شکل کموني به وجود آورده است، ديگر همان معنا را نخواهد داشت.
دقيقا همين عوامل بود که مائوتسه دون را به اين نتيجه رساند که کمون شانگهاي را نميتوان تعميم داد. دو هفته پس از شکلگيري کمون شانگهاي، شورشگران استانِ ديگري (Heilongjiang) الگوي متفاوتي از حکومت انقلابي را ارائه دادند. اين الگو، کميتة انقلابي بود و از سه عنصر تشکيل ميشد: يکم، نمايندگانِ سازمانهاي تودهايِ انقلابي کارگران و دهقانان، از جمله گارد سرخ. دوم، نمايندگانِ ارتش رهاييبخش خلق. سوم، نمايندگانِ کادرهاي حزبي که فرآيند پرتلاطم انقلاب فرهنگي را از سر گذرانده و حول خط انقلابي مائوتسه دون متحد شده بودند. مائو کميتة انقلابي را شکل مناسبتري براي گسترش جنبش انقلابي و پيشبرد مبارزهي طبقاتي تحت رهبري انقلابي ديد. اما خصوصياتِ مهم الگوي کمون حفظ و در کميتههاي انقلابي ادغام شد. از جمله، انتخابات در سازمانهاي تودهاي و شرکت کادرها در کار توليدي.
چان چون چيائو در تلويزيون ظاهر شد و نقصانهاي شکل کمون را در جزئيات تشريح کرد و مسائل تئوريک و عملي آن را با تودهها در ميان گذاشت. روز 24 فوريه کمون شانگهاي منحل شد و کميتهي انقلابي جاي آن را گرفت و توانست اکثريت بزرگِ کارگران شانگهاي را متحد کند.
(کليه مطالب بالا از مقالة "سياست رهاييبخش" آلن بديو: کمونيسمي در قفس دنياي بورژوايي  به قلم ريموند لوتا، نايي دونيا، استخراج شده است. مگر در مواردي که منبع ذکر شده است) 
ادامهي اين مطلب در آتش شماره 64 منتشر خواهد شد. n
«آتش»
يادداشت:
1 Zhang Chunqiao Pochu zichanjieji de faquan sixiang (Eradicating Bourgeois Rights), in Peoples Daily (Renmin
Ribao), Oct. 13, 1958. نقل شده در کتاب: «کمون پاريس در شانگهاي» 2010
The Paris Commune in Shanghai by Hongsheng Jiang. 2010
2 Mao Zedong, Introduction for Eradicating Bourgeois Rights, in Peoples Daily (Renmin ribao), Oct. 11, 1958
3  براي شرح وقايع کمون شانگهاي و جمعبندي از آن به اثر بسيار مهمي که توسط ريموند لوتا، نايي دونيا، ک.جي.آ نگاشته شده است رجوع کنيد. عنوان اثر:  "سياست رهاييبخش" آلن بديو: کمونيسمي در قفس دنياي بورژوايي. مکان جستجوي اثر به فارسي:
www.cpimlm.com