۱۳۹۷ خرداد ۱۷, پنجشنبه

همه بايستي بر ضد اين جنايت عليه بشريت اعتراض کنيم!


همه بايستي بر ضد اين جنايت عليه بشريت اعتراض کنيم!   



کاوه اردلان   نشریه آتش  شماره 79

کشتار فلسطينيان توسط دولتِ نژادپرست اسرائيل بيش از 60 کشته و بيش از 2700 زخمي فقط در يک روز  به جاي گذاشت!
طي بيش از هفت هفته از شروع اعتراضات مردم فلسطين دست کم 120 نفر توسط مزدوران ارتش اسرائيل  به قتل رسيدند!         
فاشيستهاي مسيحي به رهبري پنس معاون ترامپ و با همکاري صهيونيستهاي افراطي هم در اسرائيل و هم در آمريکا سالها بود که از دولت آمريکا ميخواستند پايتخت اسرائيل را به اورشليم منتقل کنند. مکاني که همه ميدانستند که باعث خشم مردم فلسطين ميشود. فاشيستهاي مسيحي که بسيار شبيه بنيادگرايان اسلامي هستند و در انتظار چيزي شبيه «بازگشت مهدي موعود»، بر اين باورند که استقرار دولت يهوديان در اورشليم قدم مهمي در راه «بازگشت دوباره مسيح» ميباشد. اينها بدين منظور در مراسمِ « تعهد نشان دادن» براي انتقال سفارت آمريکا حاضر شدند و در همان زمان نيروهاي نظامي اسرائيل، فلسطينيان را 70 کيلومتر آن سو تر به خاک و خون کشيدند. يکي از اين فاشيستها، در آن مراسم عليه همه مذاهب ديگر موعظه کرد و در عين حال گفت که تنها ترامپ است که در سمتِ  درست خدا قرار گرفته است!
تظاهرات اعتراضي فلسطينيان از چندين روز پيشتر آغاز شده بود و انتقال سفارت اسرائيل به اورشليم هم زمان شد با سالگرد اعلام استقرار کشور اسرائيل در 70 سال پيش که به «روز نکبت» موسوم است. يعني روز اعلام کشور اسرائيل بر پاية کشتار و آواره کردن فلسطينيان و با همکاري دولت استعماري انگليس.
پيش از مراسم «انتقال سفارت آمريکا به اورشليم»، طي هفت هفته متوالي هزاران فلسطيني که عمدتا پناهندگان و آوارگان بودند در صحراي خشک در کنار سيم خاردارهاي مرز سرزمين اشغالي دست به تظاهرات زدند. زماني که ارتش بيرحم  اسرائيل با آخرين مدل سلاحهاي مرگبار به تظاهرات حمله کرد، جوانان رزمنده فلسطيني با تنها سلاح خود يعني تيرکمان و سنگ يورش جنايتکاران را پاسخ گفتند. تک تيراندازان ارتش اسرائيل بيش از 60 نفر را  فقط  در يک روز به قتل رساندند و بيشتر از 2700 نفر را مجروح کردند. اين تعداد کشته در يک روز بيش از تعداد کشتههاي اعتراضات هفت هفته مردم فلسطيني در مرز غزه اسرائيل  بود. تا اين لحظه بيش از 120 نفر در مجموع از زمان آغاز تظاهرات هفت هفتهاي مردم فلسطين بهدست مزدوران اسرائيلي به قتل رسيدهاند.
 در اين ميان در عين اين که افکار عمومي جهان از اين کشتار بيرحمانه به خشم آمده و آن را در صدها اعتراض خياباني و صدور بيانيه محکوم کردند، داستانسرايي و دروغ پردازيهاي صهيونيستهاي فارسي زبان و توجيهگرايان ناسيوناليست و نژادپرست ايراني حيرتانگيز بود. آنها  با اين توجيه که اعتراضات مردم فلسطين را حماس و حکومت ايران تحريک کرده و مردم فلسطين قصد عبور از مرز و انجام عملياتِ انتحاري در اسرائيل داشتهاند، از محکوم کردن جنايات ارتش و دولت اسرائيل سرباز زده و به حقيرترين شکل ممکن به کمونيستها و آزاديخواهان واقعي که هميشه در کنار ستمديدگان و عليه دو پوسيده امپرياليسم و بنيادگرايي ديني از نوع اسلامي و صهيونيستي و مسيحياش هستند حمله کردند. در زمره نمايندگان صهيونيست‌‌هاي فارسي زبان منشه امير سردبير راديو اسرائيل بود که با بيشرمي کامل در برنامه بي بي سي فارسي اعتراضات مردم فلسطين را تخطئه کرد و سرکوب خونين و جنايت ارتش اسرائيل را حق سردمداران دولت راست افراطي نتانياهو دانست.
از سوي ديگر جمهوري اسلامي که در رقابت ميان تبهکاران منطقه فعلا مورد بي مهري امپرياليسم آمريکا  قرار گرفته طبق معمول گذشته تلاش بسيار کرد تا اعتراضات مردم فلسطين براي بازپسگيري سرزمينشان را شکل ديني داده و چند دهه جنايت و به راه انداختن جنگ ميان مذاهب را جايگزين مبارزه مردم فلسطين براي رهايي کند و مبارزات اين مردم  را بازيچه دست اهداف حکومتي خود قرار دهد. فاشيستهاي اسلامي جمهوري اسلامي آن روي سکه فاشيستهاي مسيحي همچنان بر طبل جنگ ميان مذاهب و اديان مختلف، ميکوبند.
مردمي که در روز 14 مه (24 ارديبهشت) اين چنين بيرحمانه توسط ارتش اسرائيل کشتار شدند، چه کساني هستند؟ اينها انسانهايي هستند که چند دهه  در زنداني به نام نوار غزه اسير شدهاند. نوار غزه بزرگترين زندان بدون سقفِ جهان ناميده ميشود. زندانبانانِ اين زندان در خانههاي لوکس در مناطقي که از همين مردم دزديده شده سکني گزيده و نام کشور اسرائيل را بر آن گذاشتند که بر پايه نسلکشي فلسطينيان بهوجود آمده. اينان مردمي هستند که از مسافرت آزادانه حتي براي ديدن بستگانشان و يا براي تحصيل و کار منع شدهاند. انسانهايي که در محاصره بوده و هر روزه تا مرز مرگ پيش ميروند. نوار غزه هميشه به اين خاطر در معرض کمبود مواد غذايي بهخصوص براي کودکان قرار دارند. فقط سه ساعت در روز برق دارند و کمبود دارو و امکانات پزشکي بيداد ميکند روزمره زندگي مردم را تهديد ميکند. بيش از دو مليون نفر از مردم محبوس در اين شرايط هستند. جايي که تنها حدود 240 کيلومتر مربع وسعت دارد.
اينها مردمي هستند که در هفت هفته گذشته راهپيمايي متهورانه «راهپيمايي بزرگ بازگشت» را به پيش بردند و تا حد «مرز» و فيالواقع سيمهاي خاردار زندانِ بهشدت نظامي، پيش رفتند. آنان خواستار بازگشت به سرزمينهاي دزديده شده در زمان استقرار کشور اسرائيل شدند.
مردم فلسطين که با اين حملات کشتار جمعي روبهرو هستند در ميان ميلباردها نفر قرباني سيستم سرمايهداري امپرياليستي در سراسر جهان هستند. زندگي و حالا مرگشان فريادي عليه اين سيستم است و نياز به سرنگوني اين سيستم را طلب ميکنند.
ما در اعتراضات غزه شجاعتِ مردمي را ميبينيم که زندگي خودشان را براي دستيابي به عدالت از دست ميدهند. اما بزرگترين مشکل فقدانِ يک رهبري درست و انقلابي است که درک صحيحي از دوست و دشمن داشته باشد و از ميان بردن کل اين روابطِ غير بشري را هدف قرار داده و مردم را بر اين اساس سازماندهي و رهبري کند. در غير اين صورت مبارزات دلاورانه و جانفشانيهاي مردم، ثمرهاي که بايد داشته باشد، نخواهد داشت.
اين چيزي است که در فلسطين و هر نقطة ديگري از جهان بهاضطرار طلب ميشود.


رضا شاه و تشکيل دولت متمرکز نيمه مستعمراتي در ايران


رضا شاه و تشکيل دولت متمرکز نيمه مستعمراتي در ايران
بخش اول:   از رضا پالاني تا رضا شاه

سيامک صبوري   نشریه آتش  شماره 79

چند سالی است افسانه های عجیب و غریبی در مورد عملکرد و نقش تاریخی رضا شاه در میان بخشهایی از جامعه ایران و خصوصا در بعضی کانالهای ماهواره ای و فضای مجازی منتشر و تبلیغ می شوداینکه چرا بخشهایی از جامعه بعد از 120 سال مبارزه و جنبش و انقلاب برای دست یافتن به رهایی، به تقدیس شخصیتی مانند رضا شاه می پردازند موضوعی است قابل تأمل و البته قابل تأسفعلل مختلفی باعث چنین رویکردی به رضاخان و تأثیرش در تاریخ ایران شده است؛ از شکست انقلاب 1357 و وضعیت فلاکت بار اقتصادی و سیاسی که جمهوری جهل و جنایت اسلامی در این چهل سال برای اکثریت مردم به وجود آورده تا تبلیغات دروغین سفارشی مانند مستند رضا شاه از شبکۀ من و تو، از احساسات کور ناسیونالیستی و حس تحقیرشدگی ملی در منطقه و جهان تا ناآگاهی تاریخی و رواج یاوه های عوام فریبانه و همه پسند در فضای مجازیما در مورد رضا شاه نیز مانند کورش هخامنشی و علی بن ابی طالب با یک تصویر غیر تاریخی، اغراق آمیز و تحریف شده روبرو هستیم که بدون در نظر گرفتن واقعیتهای اوضاع جهان، منطقه و ایران در آن مقطع تاریخی و بدون توجه به پیامدهای بلند مدت و تاریخی سیاستها و اقدامات رضاخان به افسانه بافی در مورد سیمای «با شکوه رضا شاه کبیر» مشغول است.
در این سلسله مقالات سعی میکنیم با استناد به منابع دسته اول و مأخذ و پژوهشهای تاریخی و با به کار بردن روش علمی مطالعۀ تاریخ جامعه (ماتریالیسم تاریخیبه تحلیل و تشریح اوضاع و احوال بین المللی و داخلی که به برآمدن و قدرت گرفتن رضا شاه منجر شد و به تحلیل ماهیت تاریخی دولت او و عملکردش بپردازیم.
****
کارل مارکس دربارۀ لوئی ناپلئون بناپارت (ناپلئون سوم 1808-1873) که پس از انقلاب فرانسه ابتدا رئیس جمهور و بعد امپراتوری شد، نوشت: «نشان می دهم که مبارزۀ طبقاتی در فرانسه چگونه اوضاع و احوال و وضعیتی به وجود آورد که در نتیجۀ آن، آدم کم مایۀ دلقک مأبی توانست قیافۀ قهرمان به خود بگیرد» (1). چنین تعبیری در مورد عروج رضاخان و روندی که منجر به قدرت گرفتن او شد را نیز می توانیم به کار ببریم.
رضا خان میرپنج بر ویرانه های شکست انقلاب مشروطه و سرخوردگی اجتماعی ناشی از آن به قدرت رسیدانقلاب ضد استبدادی و ضد استعماری مشروطه، توسط ائتلاف ارتجاعی روحانیون و فئودالهای داخلی و امپریالیسم روسیه تزاری سرکوب شد و به بن بست کشانده شدآرزوهای مردم برای آزادی، حکومت قانون و برابری اجتماعی با کشتار، خلع سلاح و نا امید کردن جناح انقلابی مشروطه خواهان و بازگشت مجدد فئودالها و سرمایه داران فرصت طلب به مجلس و به قدرت، به نا امیدی تبدیل شدجنگ جهانی اول (1914-1918 / 1293-1297 شبه ایران نیز کشیده شد و دو قدرت امپریالیستی انگلستان و روسیه تزاری کشور را به مناطق تحت نفوذ خود تبدیل کردندحاصل این وضعیت، فروپاشی اقتصادی جامعه و نا امنی وسیع و قحطی گسترده ای بود که به مرگ تعداد زیادی از مردم (بنا به روایاتی یک چهارم جمعیتمنجر شدجمعی از مشروطه خواهان و مبارزان به صورت خودجوش در کرمانشاه، تبریز، گیلان و خراسان به این وضعیت واکنش نشان داده و دست به مقاومتهای سیاسی و نظامی علیه انگلستان و روسیه و مجریان داخلی آنها زدند که معروفترین آنها قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز (فروردین تا شهریور 1299) و جنبش میرزا کوچک خان در گیلان (1293- 1300) بوددر سال 1917 در روسیه امپراتوری تزار طی دو انقلاب فوریه و اکتبر سرنگون شدسقوط امپریالیسم روس و روی کار آمدن یک دولت انقلابی سوسیالیستی در روسیه، بر سیاست و جامعه ایران تأثیرات عمیقی گذاشتدولت تازه تأسیس شوروی، کلیۀ معاهدات استعماری میان روسیه تزاری و ایران را لغو کرد و پیروزی انقلاب بلشویکی باعث خیزش جنبشهای انقلابی و سوسیالیستی در نقاط مختلف جهان از جمله ایران شدمیرزا کوچک خان که جنبشش تا پیش از این ماهیتی ضد استعماری، رفرمیستی و مشروطه خواهانه داشت با انقلابیون چپگرای ایران متحد شد و به یک جنبش انقلابی، ضد امپریالیستی و سوسیالیستی تبدیل شداتحاد جنگلی ها و کمونیستهای ایرانی در خرداد 1299 با حمایت و کمکهای مستقیم دولت تازه تأسیس شوروی، جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران را اعلام کردند.
تا پیش از انقلاب اکتبر، توازن قوا میان روس و انگلیس ساختار قدرت در ایران را شکل می داد و با از بین رفتن روسیه تزاری، این موازنه به طور کامل به نفع بریتانیا تغییر کردلندن تصمیم گرفت با قرداد 1919 (1298) رسما ایران را به مستعمرۀ خود تبدیل کنداما این قرارداد با مخالفت شدید اکثریت مردم ایران، دولت تازه تأسیس شوروی و حتی قدرت امپریالیستیِ در حال عروج یعنی ایالات متحده آمریکا روبرو شد و انگلستان ناچار شد راه دیگری پیدا کنددر سوم اسفند 1299 با طراحی ژنرال انگلیسی ادموند آیرونساید، چهار هزار نیروی مسلح قزاق به فرماندهی سرهنگ گمنام رضاخان وارد تهران شدند و ضمن انجام یک کودتا، سید ضاء الدین طباطبایی را به نخست وزیری نشاندندرضا خان به مقام وزارت جنگ کابینۀ سید ضیاء رسیددر قسمت بعدی این سلسله مقالات بیشتر به ماهیت رابطۀ رضاخان و انگلستان طی این سالها تا تشکیل سلسله پهلوی خواهیم پرداخت اما فعلا به ذکر این بسنده می کنیم که امپریالیسم انگلیس از این مقطع به بعد به تدریج به این نتیجه رسید که رضاخان و تشکیل یک دولت متمرکز نیمه مستعمراتی، بهترین حافظ منافع آنها در ایران هستندمهمترین وظیفۀ دولت کودتا و شخص رضاخان، سرکوب جنبشهای ضد انگلیسی مانند جنبش جنگل و قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان (1300) و کودتای ابوالقاسم لاهوتی در تبریز (1300)، جلوگیری از قدرت گرفتن جنبشهای کمونیستی و انقلابی در سایر نقاط و حفظ ساختار دولت و نظام فئودالی در ایران بوداو با این هدف، دو نیروی نظامی قزاق و ژاندرمری را با یکدیگر ترکیب کرد و یک ارتش واحد ساخت و بعدها با رسیدن به مقام فرماندهی کل قوا نفوذ معنوی و سیاسی خود را در آن تثبیت کردرضا خان که در اسفند 1256 در آلاشت سوادکوه و در ایل پالانی به دنیا آمده بود، در جوانی به فوج قزاق پیوست و به مرور به مراتب بالای نظامی رسید و توانست نظر مساعد آیرونساید برای فرماندهی نظامی کودتای 1299 را جلب کنداوضاع ویژۀ سیاسی و مبارزه طبقاتی در ایران ما بین سالهای 1293 تا 1304 و سه عامل ارتش، امپریالیسم انگلیس و مجلس شورای ملی شرایط را برای صعود او از نرده بان قدرت و تثبیت موقعیتش فراهم کردند.
مبارزه طبقاتی در ایران و جدال قدرت پس از شروع جنگ جهانی اول، در دو سطح جریان داشتنخست جدال میان دو قطب انقلابی و ارتجاعی که در چندین نقطه و مشخصا در جنگ میان جنبش جنگل و جمهوری شوروی ایران با حکومت مرکزی تبارز داشت و دوم رقابت میان شخصیتها و جناحهای طبقات حاکمه یعنی فئودالهای با نفوذ پیشین و بزرگ مالکان و سرمایه داران جدید و وابسته به نظام جهانی سرمایه داری که به دنبال کسب موقعیت بیشتر در اقتصاد و ساختار قدرت بودندتوازن قوای جهانی و داخلی به شکلی بود که هیچکدام از این قدرتها قادر به حذف طرف مقابل و برتری کامل بر دیگران نبودندنه انگلستان توانست با قرارداد 1919 ایران را مستعمرۀ خود کرده و به این جدال قدرت خاتمه دهد و نه اتحاد شوروی به علت درگیری در جنگ داخلی(1918-1923) و محاصرۀ اقتصادی و سیاسی امپریالیستها قادر بود انقلاب جنگل در ایران را تا فتح تهران و سپس حفظ آن یاری کندجمهوری شوروی سوسیالیستی ایران به علت چندین رشته از اشتباهات و کمبودهای سیاسی و تشکیلاتی (و بیش از همه فقدان یک خط سیاسی انقلابیِ روشن و استراتژی و رهبری واحدقادر به گسترش انقلاب، فتح تهران و متحد کردن سایر جنبشهای ضد انگلیسی مانند قیام خیابانی و کلنل پسیان نشد و نهایتا با بروز جدایی در دو جناح راست (به رهبری میرزا کوچکو چپ (به رهبری کمونیستهای ایرانیو قطع حمایت شوروی ، تضعیف شد و در آتش گلوله های قزاقان رضا خان و امپریالیسم انگلیس در خون غرق شد. (2) شکست جنبش جنگل، نقطۀ عطف چرخش توازن قوا به ضرر قطب انقلابی و مردمی جامعه و به نفع سران قدیم و جدید طبقات حاکمه بودبدون حمایت انگلستان رضا خان قادر به شکست نظامی جنبش جنگل نبود. (3) شکست جمهوری سوسیالیستی ایران و وقایع بعدی که به شکلگیری دیکتاتوری استبدادی رضا خان منجر شد بیانگر آن است که اگر کمونیستها قادر به انجام وظایف تاریخی خود برای سازماندهی مردم و رهبری انقلاب و کسب قدرت نباشند، نیروهای مرتجع و وابسته به امپریالیسم از دل فرصتها و تضادهای اجتماعی برخواهند آمد و یک فقرۀ دیگر فاجعه و وحشت را به مردم و جامعه تحمیل می کنندهمچنین به مدافعین امروزی رضا خان که مدعی اند برآمدن او «بهترین رویداد ممکن» در آن مقطع تاریخی بود، باید یادآوری کرد که هرگونه مقایسه میان عملکرد و قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی ایران با آنچه که رضا شاه طی سالهای سلطنتش بر سر مردم آورد، نشان می دهد که ظرفیتهای سیاسی و اجتماعی جامعۀ ایران در همان مقطع و برای بنای یک جامعۀ بهتر بسا بیشتر از استبداد رضا خانی و دولت نظامی و نیمه مستعمراتی او بود.
این بن بست سیاسی در جدال قدرت به همراه تضعیف اقتصادی و سیاسی دولت مرکزی باعث عروج و قدرت گرفتن خانها و شورشیان محلی مانند شیخ خزعل (1242-1315) متحد انگلستان و حاکم محلی مُحَمَره (خرمشهر امروزیو اسماعیل آقا سمکو(1266-1309) رئیس ایل کُرد شکاک در مناطق شمال کردستان شدرضا خان با کمک انگلیسی ها توانست شورش شیخ خزعل در 1303 را خاموش کندمقابله با راهزنان در معدود جاده های برخی شهرهای ایران و خروج از وضعیت بحران مطلق، به شهرت و محبوبیت نسبی رضا خان در میان جامعه منجر شدفروپاشی اقتصادی و سیاسی و نا کار آمدی دربار احمد شاه قاجار و نخست وزیران مختلف، مردم را نسبت به هر فرد یا جریانی که می توانست قدرت را در دست گرفته و نظم و ثبات اجتماعی و اقتصادی ایجاد کند، خوشبین و همدل می کردرضا خان با حمایت ارتش، تبلیغات احزاب روزنامه های طرفدارش (مانند حزب تجددتوانست این خوشبینی را هم در میان جامعه و هم رجال جناح های مختلف سیاسی آن وقت ایجاد کندتا آنجا که از سید حسن مدرسِ محافظه کار و محمد مصدقِ لیبرال تا سلیمان میرزا اسکندری سوسیال دمکرات و بسیاری دیگر از روشنفکران وقت قائل به نقش خدمات او در دادن نظم و امنیت به کشور بودنداحساس یأس و سرخوردگی پس از شکست انقلاب مشروطه و جنبش جنگل و ناامنی و فروپاشی اجتماعی، شرایطی را ایجاد کرده بود که گویی این شعر مهدی اخوان ثالث که «کاوه ای پیدا نخواهد شد امیدکاشکی اسکندری پیدا شود» شرح حال بسیاری از افکار و نظرات در جامعه ایران بود و آنها در چکمه های رضاخان، سیمای یک رهبر مقتدر که قادر به خاتمه دادن به هرج و مرج است را می دیدند.
رضا خان در آبان 1302 با حکم احمد شاه به مقام نخست وزیری رسید و با سفر شاه به اروپا، هر چه بیشتر بر نفوذش افزودیک گرایش جمهوری خواهانۀ قوی نیز در این مقطع در میان نخبگان سیاسی و روشنفکران ایران وجود داشت که بسیار متأثر از تغییر رژیم سلطنت عثمانی به جمهوری ترکیه (1923/1302) بود. (4) رضاخان و احزاب و روزنامه های طرفدارش برای مقطعی طرفدار این گرایش بودند و بحث ریاست جمهوری مادام العمر او مطرح بودمسالۀ جمهوری خواهی حتی باعث خوشبینی مقامات سفارت و دولت اتحاد شوروی نسبت به نقش و ماهیت او شددربارۀ اینکه رضا خان به واقع خواهان جمهوری بود یا فرصت طلبانه برای متحد کردن روشنفکران جمهوری خواه به همسویی با آن تظاهر کرد، هنوز میان مورخین و محققین اختلاف نظر وجود دارداما هر چه بود روحانیون شیعه و در رأس آنها سید حسن مدرس و حتی برخی روشنفکران مانند میرزاده عشقی و ملک الشعرای بهار به ضدیت با جمهوری خواهی پرداختند و توانستند در تهران تظاهرات بر علیه جمهوری و در دفاع از سلطنت به راه بیاندازنداز این مقطع به بعد رضا خان به مخالفت با جمهوری خواهی پرداخت و خواهان متوقف کردن تبلیغات جمهوری خواهانه از سوی هوادارانش شد و در عوض با سفر به قم و دیدار با مراجع شیعه، از تعهد خود به دیانت و اسلام سخن گفتبه این ترتیب رضا خان که توانسته بود در میان ستیزهای محافظه کاران و رادیکالهای مجلس چهارم طرفدارانی از هر دو جناح پیدا کند، با ضدیت با جمهوری خواهی و وفاداری به اسلام و مرجعیت توانست روحانیون شیعه را نیز با خود متحد کند.
آخرین خیز سردار سپه برای قبضۀ کامل قدرت با یک استعفای تاکتیکی و نمایشی در فروردین 1303 صورت گرفتفرماندهان ارتش که در دوران ریاست و وزارت او به نان و مکانی رسیده بودند با ارسال تلگرامهای تهدید آمیز مجلس را در فشار گذاشتند. (5) رضا خان که از چندی پیش مقدمات رسیدنش به سلطنت را با تهدید و ترور برخی مخالفان مانند میرزاد عشقی و تهدید ولی عهد قاجار فراهم کرده بود، نهایتا با تصویب نمایندگان مجلس پنجم در آبان 1304 و بعد از انقراض سلسلۀ قاجار توسط مجلس به سلطنت رسیدبه این ترتیب دیکتاتوری مستبدانۀ رضا خان نه با تعطیلی پارلمان بلکه با تلفیقی از تهدید و سرکوب مخالفین، عوام فریبی و متحد کردن نمایندگان مجلس و جلب توافق امپریالیسم انگلیس تثبیت شده و به سلطنت او منجر شد.

پانوشتها
1.     هجدهم برومر لوئی بناپارتکارل مارکسترجمه باقر پرهامتهراننشر مرکزچاپ دوم 1378. ص 4
2.     در مورد فرار و فرود جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران نگاه کنید بهمیلاد زخمخسرو شاکریترجمه شهریار خواجیانتهراننشر اختران 1386
3.     تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران (جلد اول). ملک الشعرا بهارتهراننشر امیرکبیر. 1327. ص 123
4.     در مورد جنبش جمهوری خواهی نگاه کنید بهچالش جمهوری و سلطنت در ایرانداریوش رحمانیانتهراننشر مرکز 1379
5.     تاریخ بیست ساله ایران (جلد سوم). حسین مکیتهرانانتشارات امیرکبیر. 1357. ص 526