۱۳۹۶ آبان ۱۳, شنبه

دست فروش های شهر ما



 هيوا کمالي – از نشریه آتش – شماره 66

خامنهاي، رهبر جمهوري اسلامي در مورد دستفروشها ميگويد: «دستفروشي غيرقانوني است و کار غيرقانوني، غيرشرعي است. اگر ارگاني با دستفروشها برخورد ميکند و جلوي فعاليت آنها را ميگيريد، بدانيد خريد از آنها غيرشرعي است.»
ببينيم اين قشر عظيمي که خامنهاي و شرعاش حکم تحريم برايشان صادر ميکند کيستند؟ و در انتها ببينيم کارگران و زحمتکشان اين کشور چه حکمي را بايد براي نظام جمهوري اسلامي و رهبر آن  صادر کنند؟
در ميان دستفروشها کارمند، کارگرِاخراجي، دختران دانشجو، زناني که به علت اعتياد شوهرشان سرپرست خانواده اند و ... ديده ميشوند.
پريگل زني 63ساله با کتف شکسته دستفروش است. شوهر مينا با يک دختر جوان رفت و او ماند و دوبچه. براي ادامة زندگي دستفروش شد. زني که شوهرش کارگر ساختماني بوده و حالا زمينگير شده، ميگويد مجبور شدم که در مترو دستفروشي کنم.
شهره ميگويد، قبلا در يک شرکت خصوصي کارمند بودم، وقتي فهميدند ازدواج نکردهام شروع به آزارم کردند. يک دستفروش ديگر ميگويد: با ماهي 80هزارتومان، منشي يک شرکت مهندسي بودم اما بهخاطر نگاههاي سنگين مرداني که در آنجا کار ميکردند و من در عذاب بودم، آن کارم را ول کردم و در مترو فروشنده شدم. يک زن ديگر دستفروش ميگويد قبلا کارمند قراردادي مخابرات بودم که بعد از پانزده سال بيکار شدم و من را بيرون کردند و الان مجبور شدم که فروشندة مترو بشوم.
دختر جواني در جواب به اينکه چرا در مترو فروشندگي ميکند گفته است: دانشجوي دانشگاه آزاد هستم و براي هزينه تحصيل و مخارج شخصيام در مترو فروشنده شدم.
زن جوان ديگري که اهل تبريز است ميگويد:«مردم فقط فروش را ميبينند و نميدانند ما چه زحمتي ميکشيم و چه سختيهايي را تحمل ميکنيم که اين اجناس را تهيه کنيم.»  
عدهاي از آنها طلاق گرفته و براي گذران زندگي و عدهاي ديگر براي کمک به خرج خانواده خود در مترو دستفروشي ميکنند. براي برخي از آنها دستفروشي شغل دوم است چون حقوق شغل اول مخارج کرايهخانه و قروض مختلف و هزينههاي زندگيشان را تامين نميکند. مارال صبحها در آرايشگاه کار ميکند و مريم خانم معلم است.
در ميان دستفروشها دختربچههاي هشت،نه ساله را هم ميتوان ديد. زنان دستفروشِ ميانسال از سنگيني کولهها ميگويند و حتا جوانترها از کمردرد و زانودرد شکايت ميکنند.
بعضي از آنها از مشاغل رسميشان به علت آزار جنسي مردان دست شسته و به دستفروشي روي  آوردهاند. اين کار سخت است و درآمدش ناچيز اما  ميگويند هنگام فروش اجناس به زنان ديگر در مترو، کمتر در معرض نگاههاي آزاردهنده و درخواستهاي شرم آور مردان هستند. اما احساس ميکنند اين کار همان ارج و احترام کار در يک شرکت يا کارخانه را ندارد. يکي از آنان ميگويد، از اين کار خجالت ميکشم ولي مجبورم چون بايد بچههايم را تامين کنم.
اما زنان دستفروش فقط در مترو نيستند. بهعنوان مثال ميدان امام حسين تهران بيشترين زنان دستفروش را در خود جايداده و يا در جمعهبازار محلة حکيميه زنان دستفروش زيادي کار ميکنند.
فقط خامنهاي نيست که کار اين زحمتکشان را غيرشرعي ميخواند. در مقابل اين خيل انسانهاي شرافتمند که به سختي روزگار ميگذرانند، روزنامهها و مسئولين دولتي بيشرمانه تبليغ ميکنند که اين دستفروشها صرفا براي تامين زندگي «لوکس» مانند عملهاي زيبايي اندام و خريد خانه و خودروي شخصي در مترو کار ميکنند و «کارهاي خلاف را به محيط شهروندان و فضاي مترو ميکشانند». به دستفروشها ميگويند قاچاقچي! و اين اتهام را کساني ميزنند که سالانه ميلياردها دلار جنس را از «بنادر خصوصي» به طور قاچاق وارد کشور ميکنند؛ کساني که از دسترنج زحمتکشان اين کشور فيشهاي حقوقي نجومي در جيب دارند و «پاداش» مفتخوري و بيکارگيشان را از «رهبر» و «دولت اسلامي» دريافت ميکنند.
اين حملات در حرف نمانده است. ماموران مترو به دستور دولت و "آقايان"، طرح مقابله با دستفروشها را در مترو به اجرا گذاشتند. آنها را بازداشت کرده و اجناسشان را تصاحب ميکنند. در اين جنگ و گريز ميان دستفروشها و مأمورينِ«شرع» و دولت، اغلب مسافرين مترو و عابرين به کمک دستفروشها ميشتابند؛ به آنها در پنهان کردن اجناس کمک ميکنند؛ خبر رسيدن «ماموران» را ميدهند و مانع از دستگيري آنها ميشوند و اعتراض از هر طرف بلند ميشود: اينها چه گناهي دارند؟ مجبورند کار کنند، مگر شغل برايشان هست که اين کار را نکنند؟ پس چکار کنند؟ گدايي کنند يا تنفروشي کنند؟
در کنار اعمال خشونت و سرکوب دولتي عليه دستفروشها، دولت طرحهاي عوامفريبانهاي نيز ارايه ميدهد. بهطورمثال، طرح «حمايت از مشاغل خانگي زنان در مقابل دستفروشي». يا طرح «تشکيل بازارچههاي دائمي» براي بهاصطلاح «تميز کردن شهر از اين  چهرة زشت» و يا دادن کارت فروشندگي به برخي از دستفروشها و سرکوب بقيه. 1
سرمايهداري با توسعة بيوفقهاش هر چه بيشتر زنان را وارد بازار کار ميکند و همزمان فقر را هم زنانه ميکند. ميليونها زن درگير در کارهاي خدماتي مانند توليد موادغذايي، کارهاي دستي، نظافتِ برجها، ساختمانها و خانهها هستند. نه فقط در ايران بلکه در سراسر جهان، زنان در تحتانيترين لايههاي استثمارشوندگان قرار دارند و درگير پرمشقتترين مشاغل با کمترين دستمزد يا درآمد هستند. در اين زمينه فقط کارگران مهاجر (مشخصا در ايران، کارگران افغانستاني) قابل قياس هستند. زن بودن به ويژه در نظام ضد زن جمهوري اسلامي، آنان را در شرايط اقتصادي بسيارشکننده و در وضعيت مافوق استثمار قرار ميدهد.
وجود شمار زياد دستفروش يکي از نشانههاي گسترش برقآساي «اقتصادغيررسمي» است. کارگرِ «اقتصادغيررسمي» بودن يعني کار مشقتباري که بيثبات است و آمد و نيامد دارد و محروميت از پايهايترين حقي که يک کارگر رسمي از آن برخوردار است مانند ثبات نسبي در اشتغال و بيمه بيکاري و غيره. گسترش دستفروشي در ميان زنان از يک طرف نشانة آن است که با رشد سرمايهداري، زنانِ هرچه بيشتري به بازار کار کشيده ميشوند و از سوي ديگر، اقتصاد سرمايه داريِ اسلاميِ ايران قادر نيست اين نيروي آماده به کار را در مدار توليد درگير کند و مرتباً انسانها را به حاشية اقتصاد ميراند و استعدادها و حياتشان را نابود ميکند و براي توجيه اين وضعيت بيشرمانه، از دهان رهبرش کار و زحمت آنان را «غيرشرعي» ميخواند. در حالي که بهوضوح اين موجوديت نظام جمهوري اسلامي است که تبديل به دژ مخوفِ ستم و استثمار سرمايهداري شده، موجوديتش مشروعيت ندارد و بايد از طريق يک انقلاب سوسياليستي تحت يک رهبري کمونيستي و به دست همين زحمتکشان و تودههاي تحت ستم و استثمار در اتحاد با روشنفکران و ديگر قشرهاي آگاه جامعه سرنگون شود. چنين امري نه تنها ضروري و مطلوب است بلکه ممکن است. به شرطي که اين نيروي زحمتکش و ستمديده آگاهانه عليه سرنوشت خود و براي رهايي کل بشريت بشورد و انقلابي شود و انقلاب کند و آنهم يک انقلاب واقعي و نه از نوع «انقلاب اسلامي» که هيچ نبود جز يک «ضد انقلاب» کريه و ضد مردمي.
تنها با  انقلاب سوسياليستي و با افق کمونيسم است که اکثريت کارکن جامعة ما ميتواند قدرت دولتي را به کف بياورد و با استفاده از آن هرگونه ستم و استثمار، از استثمار کارگر و زحمتکش تا ستم بر زن، را ريشه کند و به مردم جهان هم نويد آن را بدهد که در همة جهان نظام مخوف سرمايهداري و نگهبانان آن را اعم از جمهوري اسلامي و آمريکا و روسيه و چين و ترکيه و عربستان و ... را سرنگون کنند و به جاي آنها دولتهاي سوسياليستي برقرار کنند تا جهان، تبديل به يک جهان کمونيستي بشود. به اين معنا که استثمار از بين برود، نيرويکار، کالايي براي خريد و فروش نباشد، بازار تعيينکنندة توليد و چگونگي آن نباشد بلکه نياز2هاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي انسانها تعيين کننده باشد.
(براي تهيه اين نوشته از مشاهدات تجربي و همچنين آمار و گزارشات مقالة «بازار داغ خريد و فروش در واگن زنانه مترو» استفاده شده است.)
باکس:
دو سال پيش، مرگ يک کارگر در مزارع انگورچيني در جنوب ايتاليا، چشمها را بهوجود کار بردگي مدرن در اين کشور معطوف کرد. پائولا کلمونت 49 سال داشت و زير فشار کار به ايست قلبي دچار شده و درگذشت. شوهرش ميگويد، پائولا دو ساعت شماطهدار به کار ميبرد. يکي از آنها را براي ساعت يک و پنجاه دقيقه صبح کوک ميکرد تا اتوبوسي که دهها زن ديگر را به مزارع انگور چيني ميبرد، بگيرد. در مزرعه 12 ساعت کار ميکرد. واسطههايي که او را استخدام کرده بودند، دو سوم حقوقش را بر ميداشتند. آخرشب با 27 يورو يعني 29 دلار به خانه بر ميگشت. نزديک به 40 هزار زن ايتاليايي در مزارع ايتاليا در اين شرايط کار ميکنند. تحقيقات نشان ميدهد اين نوع کار بردگي در سراسر اروپا گسترده است و محصولات ايتاليايي که شهرت جهاني دارند در چنين شرايطي توسط اين کارگران زن و کارگران مهاجر توليد ميشود. اين شرايط در واقع بازگشت به شرايط کار در دهه 1950 است. ( 11 آوريل 2017 نيويورک تايمز)

پانوشت:

1. مقاله «تيپولوژي زنان دستفروش در مترو» نوشته دکتر سهيلا صادقي فسايي اين طرح ها را تشريح مي کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر