۱۳۹۶ آبان ۱۴, یکشنبه

معرفي کتاب «نقد جهان اوجالان» فصل پنجم: ملت دموکراتيک: پيامبر روحِ سپيدپوش قبيله

 

نام کتاب: نقد جهان اوجالان
نويسنده: صلاح قاضيزاده با همکاري اميد بهرنگ
ناشر: انتشارات حزب کمونيست ايران
(مارکسيست لنينيست مائوئيست)
سال نشر: چاپ اول آذر  1395

از نشریه آتش - شماره 69


نقد جهان اوجالان عنوان کتابي است که از سوي حزب کمونيست ايران (م ل م)  منتشر شد. موضوع کتاب، نقدي همهجانبه از موضع کمونيستي نسبت به نظرات و خط سياسي و ايدئولوژيک عبدالله اوجالان رهبر در حبس پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان) است. کتاب شامل يک مقدمه و يک نتيجهگيري و 8 فصل مجزا با عناوين متفاوت است. معرفيِ مقدمه و فصلِ اول و دوم و سوم و چهارم کتاب را در شمارههاي پيشين آتش خوانديد. دراينجا به معرفي فصلِ پنجم ميپردازيم.
عنوانِ فصلِ پنجم: ملت دمکراتيک:پيامبر روحِ سپيدپوش قبيله
فصل پنجم به ناسيوناليسم اختصاص دارد و اينکه خصلت ناسيوناليستي تفکراتِ اوجالان و طرفدارانش داراي چه عناصري است و در مقابل آن چگونه بايد افقِ رهايي ملت کُرد را ترسيم کرد. مساله کُرد و کردستان در مرکزِ تفکر اوجالان و فعاليت سياسي پ.ک.ک قرار دارد اما آنها اصرار دارند که ناسيوناليست نيستند زيرا ناسيوناليسم از نظر ايشان بهمعناي تلاش براي ساختن دولتِ ملي است و چون آنها به دنبال کسب قدرت دولتي نيستند مدعياند که از ناسيوناليسم نيز عبور کردهاند. اوجالان از اصطلاح «ملت دمکراتيک» براي بيان نقطهنظراتش پيرامون مساله ملي استفاده ميکند و مدعي است مدرنيته دمکراتيک به آنها امکان گسست از وجه ناسيوناليستي دولت- ملت را داده است و اين نظريه به معضلات و مشکلات ديدگاههاي «کلاسيک» در مورد مساله ملي دچار نخواهد شد چون اصولا از ساختار فاسدکنندة دولت و دولتگرايي عبور کرده است.
خصلت ناسيوناليستي نظريات اوجالان آنجا است که مسالة رهايي بشر را با مقولة ملت توضيح ميدهد و مبناي مبارزهاش را بر ملت و مليّت استوار ميکند. دغدغه اصلي اوجالان و طرفدارانش جايگاه ملت کُرد و وضعيت کُردها در جهان امروز است و مانند هر جريان ناسيوناليست ديگري، سنگِ بناي انقلاب و تغيير را ملت قرار ميدهند و بهدنبال احقاق حقوق تاريخي ملت کُرد و صيانت از هويت ملي کُردها هستند اما نه از طريق تأسيس دولت بلکه به وسيله دمکراسي و ساختن «جامعه دمکراتيک». از نظر اوجالان «پديده کُرد بودن در روزگار ما، بيانِ هنري يک شيوه ابراز وجود است». او ميکوشد تاريخ را بهگونهاي تفسير و روايت کند که بيانگر «پيشينهي درخشان» و جايگاه مهم و «يگانة ملت کُرد» در تمدن بشر باشد و مينويسد «کُردهاي اوليه در عصر باشکوه نئوليتيک نيروي محرکه تاريخ جهاني بودند. در اعصار اوليه بههنگام تولد نظام تمدن مرکزي و در تغذيه آن نقش گهواره و مادر را ايفا مينمودند...». او ريشههاي تاريخي کُردها را به نخستين جوامع متمدن (شهرنشين) در تاريخ و به سومريان ميرساند و مدعي است تمدن سومر بهعنوان نخستين تمدن منسجم بشري که انقلابهاي کشاورزي و انقلاب نئوليتيک (نوسنگي) را انجام داد در جغرافياي کردستان ساخته شده است و بنيانِ روند جهاني تمدن انسان از هلال حاصلخيز زاگرس و توسط کُردها آغاز شد و سپس به ساير نقاط جهان صادر گشته و لذا سرچشمه تمامي تمدن بشر به کُرد و کردستان باز ميگردد.
ناسيوناليسم اوجالان و طرفدارانش در تقديس ملت کُرد فقط به جايگاه کُردها در اعصار گذشته تاريخ محدود نميشود و آنها يک «جايگاه متفاوت» و «نقش ويژه تاريخي» نيز براي کُردها در جهان امروز قائلاند. اوجالان مدعي است خاورميانه و درواقع ،کردستان خاستگاه اصلي تمدن بشري بوده و احتمال اينکه انقلاب آينده تمدنِ نوين بشر نيز از کردستان و خاورميانه آغاز شود بسيار بيش از ساير مناطق و ساير ملل است. به باور او همچنان که در تمدن سومر و بعدها در ساير تمدنها و امپراتوريهاي خاورميانه بود که انحرافات اساسي مانند مردسالاري، دولتگرايي و سلطه، از روند اصلي تمدن آغاز شد، براي نجات تمدن و کل بشريت از مدرنيته کاپيتاليستي نيز بايد پروژة رهايي و دست يافتن به مدرنيته دمکراتيک را از کردستان و خاورميانه آغاز کرد. يعني راهحل را در همان جايي که بشريت «کليد طلايي تمدن اوليهاش را گم کرده است» بايد جستوجو کرد و يافت. اوجالان ميگويد «تاريخ بار ديگر کُردها را در همان جغرافيا و به نام انسانيت جهت حفظ و آزادسازي موجوديتهاي اجتماعي ناگزير از تحقق انقلاب کرده و به برساخت مدرنيته دمکراتيک فرا ميخواند».
اما در اين فصل نشان داده شده که اوجالان پديدة ملت و مليگرايي را از واقعيت تاريخي و طبقاتياش تهي ميکند و براي آن، تاريخ ابدي و ازلي متصور است و دستيابي کُردها به خودآگاهي ملي- فرهنگي و دفاع از هويت مليشان از طريق يک سيستم اداري و فرهنگي خودمختار را راه رهايي ملت کُرد تعريف ميکند. او در اين مسير تلاش دارد نوعي ناسيوناليسمِ اسطورهاي براي کُردها خلق کند و سوژة رهايي را نيز از دل ملي-گرايي وام ميگيرد. حال آنکه ملت و آگاهي ملي، معاني جديد هستند و مبناي طبقاتي و تاريخي معيني دارند و ستم ملي نيز جزئي از ساختار دولتها و روابط بورژوايي در عصر سرمايهداري در بسياري از نقاط جهان است. براي حل بنيادين مسالة ستم ملي بايد ساختار روابط توليدي و اجتماعي ستمگرانه را تغيير داد و سوژة رهايي بشر را نيز نه از اعماق تاريخ و افسانهها و اساطير ملي بلکه از دل روابط اجتماعي و سياسي و حيات جاريِ همين جهان فعلي بايد بيرون کشيد. اوجالان وجود طبقات و تضاد طبقاتي درون جامعهي کردستان را انکار ميکند، در حالي که ملت کُرد علاوه بر اينکه تحت ستم ملتهاي غالب در چهار کشور است اما خودش نيز به طبقات متخاصم تقسيم شده است و حل مسالة کُرد براي تمامي اين طبقات معني و نتايج مشترک و مشابهي ندارد و هر يک از اين طبقات منفعتي متفاوت در چگونگي حل مساله ملي دارند. اوجالان مانند هر ناسيوناليست ديگري، وجود طبقات و تکثر طبقاتي را به نام «ملت کُرد» درون راهحلها و افقهاي سياسي بورژوازي کردستان ادغام و پنهان ميکند. راه حل پيشنهادي او بهدنبال حل مسالهي کُرد از طريق احقاق حق تعيين سرنوشت و تشکيل دولت کُردي نيست بلکه آن را در چارچوبة حق شهروندي در جمهوري ترکيه و در بستر سازش و همزيستي با بورژوازي تُرک ميبيند.
در مقابل نگرش بورژوا- ناسيوناليستي اوجالان در اين کتاب آمده که ناسيوناليسم قادر نيست واقعيت مادي جهان را بههمان شکلي که هست ببيند و آن را بهصورت درست و همهجانبه توضيح دهد. بههمين دليل در عمل و در جريانِ مبارزه، قادر به ارائه راه حلي واقعي براي حل تضادها و براي انقلاب و رهايي بشريت نيست. ناسيوناليسم در هر شکل و هر نوعي، انعکاس نگاهي تنگ، محدود و وارونه به جهان و تضادهاي آن است. درست به اين دليل که سيستم و سوخت و سازِ حاکم بر علمکرد جهان را نه بر اساس تضادهاي اصلي آن بلکه بر يک مباني ذهني و در افق تنگِ موقعيت و جايگاه يک ملت - آن هم بخشي از آن ملت - توضيح ميدهد. در اين فصل و در مقابل اين نگاه از انترناسيوناليسم پرولتري دفاع شده و گفته ميشود که سوژة رهايي نه ملتها و واحدهاي ملي عشاير و قبايل کُردي و غيره بلکه طبقهاي است که عملکرد و حياتِ نظام سرمايهداري بسته به آن است. در اين فصل مسالة ملي و ستم ملي از چشمانداز پاسخ پرولتري يعني حق تعيين سرنوشت ملل و انترناسيوناليسم توضيح داده ميشود و چنين نتيجهگيري شده که اوجالان بر آن است تا براي کُردها در آغاز قرن 21 يک مذهب کُردي و آيين ملي بسازد تا حول آن بتواند اين ملت را جهت يک پروژة وسيعِ سياسي متحد و از نظر فکري و نظري توجيه و متقاعد کند. وظيفه اين پروژه مانند هر پروژه ناسيوناليستي ديگري - بهويژه از نوع مليگرايي در ميان ملل تحت ستم - کشف و بازتعريف «خود حقيقي» و پالودن خودِ جمعيِ يک ملت از همهي «آلودگيها و انحرافات» «ديگري» است تا در مسير اين پالايش و تزکية روحيِ جمعي بتوان به «گوهر ذاتي» و تاريخي و کهنسال «خودِ» ملي دست يافت. اين ناسيوناليسم اساطيري براي کارگران و زحمتکشان کردستان نقش يک سم فلجکننده و يک بيراهه سياسي را دارد که پتانسيل مبارزاتي آنها را به ضامني براي سياست بازي بورژوازي کُرد تبديل ميکند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر