۱۳۹۶ آبان ۱۳, شنبه

بيانيه ی نشریه ی آتش به مناسبت اول ماه مي، روز جهاني کارگر 1396


بشريت نياز به يک انقلاب تمام عيار دارد!
 
از نشریه «آتش» - شماره 66


اول ماه مي (11 ارديبهشت) روزجهاني کارگر در راه است. اين روز، جشن انترناسيوناليستي استثمارشوندگان و ستمديدگان است که از جهان کنوني و روابط اقتصادي، سياسي، اجتماعي بيرحمانه و ظالمانهي آن بيزارند و براي جهان و آيندهاي متفاوت نبرد ميکنند. اين روزها مصادف است با انتخابات رياست جمهوري و بازار مکارهي فريب و دروغ که جمهوري اسلامي براي کشاندن مردم بهپاي صندوق‌‌هاي راي و گرفتنِ مشروعيت براي نظامِ ضدِ کارگرياش بهراه انداخته است. اين روزها مصادف است با دورهاي که امپرياليستها و مرتجعين و نيروهاي وحشي بنيادگراي ديني، در سراسر جهان و بهخصوص در خاورميانه، تودههاي مردم را به خاک و خون کشيدهاند.
سرمايهداري امپرياليستي مردم را در منجلابِ فقر و جنگهاي کثيف غرق کرده است. در جهاني زندگي ميکنيم که زندگي زنان از اين سو تا آن سوي اين سياره مملو از خشونت و تحقير است. جهاني که ملل مختلف بيرحمانه تحت ستماند. جهاني که با بزرگترين بحران انساني از پايان جنگ جهاني دوم دست و پنجه نرم ميکند. ميليونها انسان بهواسطهي سياستهاي خانمانسوزِ جهانيسازي امپرياليستي و يا جنگهاي ارتجاعي از سرزمين و خانه آواره شده‌‌اند. بخشِ بزرگي از اين مردم به خيلِ زاغهنشينانِ حاشيهي شهرهاي بزرگ پيوستهاند و در اوجِ نوميدي روزگار ميگذرانند و بخشي در «قايقهاي انساني» چپانده شده و راهي سرنوشتي بي سرنوشت ميشوند. جهاني که در آستانهي بزرگترين تراژدي قحطي بهسر ميبرد و هم اکنون دهها ميليون انسان در 4 کشور يمن، سودان جنوبي، سومالي و نيجريه، از گرسنگي و قحطي رو به مرگ هستند. اما فاجعه به اينجا ختم نميشود. سازمان ملل گزارش کرده که هر ماه سه ميليون نفر به گرسنگان روي کره‌‌ي زمين اضافه ميشود. اين فاجعه در جهاني رخ ميدهد که رشد نيروهاي توليدي به درجهاي رسيده است که ميتوان چندين برابر جمعيت کنوني جهان را سير کرد. اما مناسبات ارتجاعي و استثمارگرانهي سرمايهداري و متکي بر مالکيت خصوصي مانع شده است. در جهاني بهسر ميبريم که نابودي محيط زيست زندگي بهروي اين سياره را هر روز دشوارتر ميکند و نفس جهان را بند آورده است. جهاني که فقط 8 کلان سرمايهدار نيمي از ثروتهاي توليد شده توسط بيش از 7 ميليارد جمعيت را در اختيار دارند و فقر و فاصلهي طبقاتي در هر گوشه از جهان روز به روز بيشتر ميشود.
سرمايهداري يک نظامِ توليد و مبادلهي جهاني است که زندگي انسانها را در سراسر کره زمين به يکديگر متصل کرده و اکثريت مردم را همسرنوشت ساخته است. مردم در هر کجاي جهان بايد به وراي اين سيستم کثيف و غيرمنطقي و غيرعقلاني و اخلاقيات و ارزشهاي خودپرستانهاي که ترويج ميکند، بروند.
در ايران اکثريت کارگران بهندرت با شکمِ سير سر بر بالين ميگذارند. اما ثروتي که توسط اين طبقهي گسترش يابنده توليد ميشود در تاريخِ کشور بيسابقه است. اين ثروت، مانند هر نقطهي ديگري از جهان، با کار و زحمتِ کارگران به طور اجتماعي توليد شده اما توسط سرمايهداران و دولت اسلاميِ نگهبان منافعِ آنان در وزارتخانهها، بنيادهاي رنگارنگ، نهادهاي مالي وابسته به سه قوه، آستان قدس، بيتِ رهبري و غيره و در هماهنگي با مراکز سرمايهداري بينالمللي، به طورِ خصوصي تصاحب شده و مديريت و کنترل ميشود. اين بيانِ تضادِ اساسي عصر سرمايهداري است. ثروت توليد شده توسطِ طبقهي کارگر ايران، مانند طبقهي کارگر در سراسر جهان، در سطحي است که ميتوان يک زندگي خلاق و شاداب براي کل مردم فراهم کند. اما اکثريت مردم از شکم سير، علم، بهداشت، سرپناه، امکان توليد آثار هنري و توليد فکر، محروماند. زيرا مناسبات استثمارگرانه سرمايهدارانه و دولتِ جمهوري اسلامي که محافظِ اين مناسبات است، ظرفيتِ توليدي و خلاقيتهاي آنان را به اسارت کشيده و کنترل ميکند.
سال گذشته شاهد بيشترين اعتراضات و اعتصابات کارگري عليه حقوقهاي معوقه، دستمزدهاي پائين، بيکارسازيها بوديم. در برابر يا وعدهيِ سرِخرمن بوده يا صف‌‌آرايي نيروهاي سرکوبگر عليه اين مطالباتِ عادلانه. قريب به 10 ميليون کارگر غير رسمي در ايران وجود دارد که از ابتداييترين حقوق محروماند و شمار بزرگي از آنان زنان هستند. اکثريت اين کارگران، قراردادي نيستند و روزمزد و و مقاطعه کار و موقت هستند. کارگران افغانستاني که با واژهي نژادپرستانه‌‌ي «اتباع بيگانه» نام برده ميشوند، جزيي لاينفک از پرولتارياي ايران هستند که در قشرهاي تحتاني طبقهي کارگر جاي گرفتهاند. ستمهايي که به اين کارگران به علت «فاقد مجوز» بودن و غيره ميشود، مضاعف و چند باره است و عرقِ شرم بر چهرهي هر انساني که بويي از شرافت برده است مينشاند.
 در آستانهي روز جهاني طبقهي کارگر ما عزم خود را براي نبرد در جهت استقرار جهانِ نوين کمونيستي و رهايي همهي بشريت اعلام ميکنيم. از سوريه و عراق و افغانستان و ترکيه تا  آمريکا و ونزوئلا و... جهان نياز به انقلاب و جهاني نوين را فرياد ميزند. بنيان گذاري جهان ديگري ممکن است. جهاني که در آن يک بخش، بخش ديگر را استثمار و تحقير نکند.
آيا ميتوان بر اين کابوسِ بهظاهر پايان ناپذير خاتمه داد؟ آيا ميتوان بناي جامعهاي را گذاشت که ديگر در آن مقولاتي چون ستم و استثمار به موزهِ تاريخ پيوستهاند؟ جامعهاي که در آن مردم در تعاوني آگاهانه شرکت ميکنند و حاکم بر سرنوشت خود هستند. جامعهاي که جلوي خلاقيتهاي فکري و فرهنگي را نميگيرد. بله! ميتوان. اما براي تحقق اين آرمانِ واقعي و عيني و امکان پذير، نياز به يک انقلاب اجتماعي است و بس.
تودههاي مردم به حق در اين کشور و همه جا عليه بيداد و ستمگري بهپا ميخيزند و مبارزه ميکنند. اين خوبست. تسليم نشدن و مبارزه کردن عليه هرگونه ستم و اجحاف خوب است و سربلندي بههمراه دارد. اين مبارزات درست و عادلانه است و دست گرمي و تمرين براي نبردهاي آتي.
اما نياز به يک انقلاب تمام عيار است. انقلابي که شکلهاي مختلفي که قدرت کهنه بهخود ميگيرد را صرفا با نوعي ديگر جايگزين نميکند و به معناي اين نيست که برخي جايگاه و وضع خودشان را در جامعه کهنه بهتر کرده و يا شانس اين را پيدا کنند که بر ديگران حکم بهرانند. چنين «راه حل هايي» فقط تداوم دهشتهاي کنوني است. ما نياز به انقلابي داريم که جهان کهنه را در تمامي ابعادِ اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي، نابود کرده و جهاني نوين را بهوجود بياورد و براي پايان دادن بر ستم و استثمار چندين هزارهي جامعهي طبقاتي حرکت کند و به سمت تولدِ يک جهان کمونيستي برود. اين امر هم امکان پذير است و هم مطلوبِ چند ميليارد انسان. مردم در سراسر جهان عليه ستم مبارزه ميکنند، اما هدف اساسي بايد وراي ستم برود و بايد براي ساختن جهان نوينِ کمونيستي مبارزه شود.
بشريت نياز به گسست از جهان کهنه دارد و چنين گسستي نه تنها امکان‌پذير است که بسيار مطلوب خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر