شرکت در انتخابات
جمهوري اسلامي، همدستي با جنايتکاران است!
از نشریه آتش – شماره 66
نمايش انتخاباتي سال 96 رياست جمهوري
که در 29 ارديبهشت برگزار ميشود با کانديداتوري چهرههايي مانند احمدينژاد، رئيسي و بقايي فضاي سياسي جامعه
را دگرگون کرد. در بسياري از اماکن و در رسانههاي خبري و شبکههاي اجتماعي و محفلها بازارِ گمانهزني و ارائه راهکار در مورد انتخابات،
گرم شده است. روزنامههاي
متعلق به جناح اصلاحطلب
مانند شرق و آرمان با کانديد شدن احمدينژاد تمِ تبليغاتي اصليشان را بر سوابق احمدينژاد و تنفر بسيارِ مردم از سياستهاي وي قرار داده و با مقايسهي وضعيت اقتصادي دورهي روحاني و دورهي احمدينژاد تلاش ميکنند از همين حالا کساني را که کماکان
با رويکردِ انتخابِ ميان «بد و بدتر» و حتا «بدتر و بدترين»، به بهبود شرايط تحت نظام
جمهوري اسلامي اميد بستهاند،
قانع کنند پشت روحاني را گرفته و او را بهعنوان بهترين گزينه در اين بازار مکاره
تبليغ ميکنند.
وضعيت نامنويسي براي رياست جمهوري شبيه چهار سال پيش است. ابتدا
چند صد نفر خود را به عناوين مختلف کانديد ميکنند که در دورة اخير به بيش از
1600 نفر رسيد. بسياري خود را کانديد ميکنند تا از موقعيت استفاده کرده و پيامي
را به مردم برسانند که بيشترش در مورد فقر و اشتغال و نابرابري و آلودگي هوا و غيره
است. اکثريت آنها توسط
شوراي نگهبان نالايق خواندهشده و ردِِِصلاحيت ميشوند و انگشت شماري از خوديهاي عموما شناختهشدة نظام واجد شرايط معرفي شده و «در
فضايي مردم سالار» به مردم ميگويند حالا از ميانِ اين افراد «انتخاب»
کنيد. بعد طبق معمول در بوق و کرنا ميدمند که ميزان، راي ملت است و ارادهي مردم در کار است. درحاليکه اصلا چنين نيست. هر حزب و نهادي که
مخالفتي با جمهوري اسلامي
داشته باشد، غيرقانوني است. اينها بهخودشان هم رحم نميکنند و خادمينِ امتحان پس دادهي نظامشان را حبس ميکنند و هر کسي هم که سر سازگاري با نظام
ندارد مستحق زندان و يا اعدام است. نظام جمهوري اسلامي با دم و دستگاه شوراي نگهبان
و ولي فقيه حتي بهمثابه
يک جمهوري متعارف نيز عمل نميکند. البته اگر عمل هم ميکرد بهمعناي اين نبود که اراده مردم در کار
است. همينطور که در انتخابات اخير در آمريکا که
داراي سيستم دمکراتيک است ديديم بر خلاف اراده اکثريت مردم، ترامپِ فاشيست از صندوق
راي سردرآورد. در نظامهاي
ارتجاعي مانند جمهوري اسلامي در واقع اين حاکمان و صاحبان سرمايه و قدرت هستند که هر
4 سال يکبار از ميان خودشان يکي را به رياست جمهوري بر ميگزينند و اينطور القا ميکنند که اين مردم بودند که تصميم گرفتند.
در پايين در ميان بخشهايي از مردم اما کماکان دو قطبي انتخاب
از ميان «بد و بدتر» و تقسيم حاکمين به جنگطلب و صلحطلب، افراطي و معتدل، تندرو و کندرو، عمل ميکند. در اين ميان نقش ارتجاعي روشنفکران
بورژوازي که در لباس مصلحِ مردم و واقعبين در پي قانع کردن مردم براي رفتن
به پاي صندوقهاي راي وارد ميدان ميشوند، بسيار پر رنگ است. برخي از اينها مانند اکبر گنجي حيلهگرانهتر بحث ميکنند و ميگويند سياست تحريم انتخابات بايستي عملي
باشد و چون از ديدِ آنها عملي
نيست، استدلال ميکنند
که ما خواهان تغيير حکومت از ولايت فقيه به يک جمهوري (بورژوايي) هستيم اما چه فايده
دارد که ما فراخوان تحريم بدهيم وقتي که بيش از شصت درصد مردم در انتخابات شرکت ميکنند!
در اين ميان کانالهاي خبري تلويزيوني مانند بي بي سي نيز
نقش مهمي بازي کرده و تلاش ميکنند براي کانديد مورد نظرشان، بازارگرمي کنند.
همهي اينها در متن تنش و جنگ و خونريزي و آشوب در خاورميانه و سر کار آمدن
ترامپ فاشيست در راس حاکميت امپرياليسم آمريکا
است که دارد اتفاق ميافتد.
روحاني بر متن همين تنشها و
بحرانها بود که با وعدهي پايان دادن به تحريمها و برقراري امنيت و دوري جستن از جنگ
و تعامل بيشتر با دنيا (يعني با امپرياليسم) و بيرون آوردن اقتصاد از حالت رکود و همکاري
با امپرياليسم آمريکا براي دفع خطر داعش، به سر کار آمد. مدت کمي پس از آغاز رياست
جمهوري او توافق برجام ميان آمريکا و قدرتهاي اروپايي با جمهوري اسلامي صورت گرفت
که بر اساس آن در مقابل عقب نشيني ايران از سياست هستهاي، آمريکا و متحدينش قبول کردند تحريمها را به شکل تدريجي بردارند. اما عملا
وعدههاي روحاني در همان چهارچوب تنگ هم که
مدعياش بود اجرايي نشد و از طرف ديگر با
روي کار آمدن ترامپ در آمريکا و ادامهي سياست دفاعِ تمام قد جمهوري اسلامي
از رژيم اسد، تنش ميان آمريکا و ايران افزايش پيدا کرد. جمهوري اسلامي دهها هزار نيرو و مستشار نظامي در سوريه
دارد و از آنجا که سرنگوني بشار اسد موقعيت اسرائيل
را در منطقه تقويت کرده و موقعيت جمهوري اسلامي را در مقابل عربستان سعودي و ترکيه،
تضعيف خواهد کرد، درنتيجه جمهوري اسلامي نميتواند پايش را از سوريه کنار بکشد و
اين در دورهي آتي ميتواند بهمعناي تشديد فشار امپرياليسم آمريکا
بر رژيم ايران باشد.
در عرصه داخلي عليرغم کاهش نسبي نرخ
تورم و خارج شدن برخي از صنايع از رکود و افزايش فروش نفت و گاز کماکان فشارهاي اقتصادي
بر عموم مردم بهخصوص
توليد کنندگان اصلي ثروت يعني کارگران و دهقانان و تهيدستان شهري بسيار زياد است و منبع بزرگ
نارضايتي است. در دورهي 4
ساله کابينهي روحاني بيشترين اعتراضات کارگري و
معلمان و بازنشستهگان
و ... برپا شد.
بر متن اوضاع پرآشوب جهاني و منطقهاي و تضادهاي تشديد يافته جامعه، دعواي
ميان جناحهاي جمهوري اسلامي حدت بيشتري گرفته
است. دسته بنديهاي
سياسي مختلف، فساد و رشوهخواري
و همچنين دروغهاي آماري در مورد بيکاري و فقر و...
يکديگر را رو ميکنند.
از طرف ديگر تضادهاي درونيشان
در مورد رويکرد به امپرياليسم آمريکا، خطر جنگ و يا هرگونه تهديدي از سوي آمريکا بهشدت حاد شده است. روحاني و باند او چسبيدن
به برجام و نرمش در مقابل تهديدات ترامپ را توصيه ميکنند، در حالي که بخش بزرگي از اصولگرايان،
بهاصطلاح محکم ايستادن در مقابل تهديدات
آمريکا و به نوعي پيروي از مدل کره شمالي را موعظه ميکنند. امپرياليسم آمريکا عليرغم خواست
و نياز به گسترش نفوذ در منطقه و ايران داراي محدوديتهاي خودش است مثلا هنوز قادر نشده که
اسد را کنار بزند و يا حکومت دست نشاندهاش در عراق هنوز نتوانسته بطور کامل
داعش را شکست دهد.
در اين ميان گزينهي انقلاب بايد وارد ميدان شود به شرطي
که فعالين کمونيست ضمن شدت بخشيدن به فعاليتهاي خود براي آگاه ساختن و متشکل کردن
تودههاي مردم، آنان را از خرافات مسالمت
و شرکت در بازيهاي
حکومتي برهانند و درک انقلابي از ماهيت انتخابات در نظامهاي سرمايهداري و علت اصلي مصائبي که گريبانگير
اکثريت مردم جهان است، يعني سرمايه داري و تبعات آن مانند تبعيض نژادي، جنگ، نابرابري،
ستم بر زنان، نابودي محيط زيست و غيره را تبليغ کنند. اما در وهله اول بايستي با تشديد
فعاليت آگاهگرانه، مردم را از شرکت در انتخابات اين رژيم سرکوبگر و جنايتکار نهي کنيم و نشان دهيم راهي ديگر
براي خروج از اين بن بست و چرخهي مرگبار «بد و بدتر» وجود دارد. آخر چرا بايستي ميان روحاني
که در طي همين 4 سال رياست جمهورياش بيشترين تعداد اعدامها صورت گرفته و هر روزه دهها نفر در اثر آلودگي هوا و کمبود امکانات
پزشکي و بيمه درماني جان خود را از دست ميدهند و آسيبهاي اجتماعي مانند بيخانماني و اخيرا گورخوابي و اعتياد در
دورهي او افزايش پيدا کرده است و جنايتکاراني مثل رئيسي و احمدينژاد، يکي را انتخاب کرد؟
مسبب وضعيت اسفناک موجود کليت اين نظام
است. هرگز نبايستي فراموش کرد که جامعه ايران مانند همهي جوامع ديگر يک نظام طبقاتي است و کارگران
و زحمتشکان و کل تودههاي
مردم بايد در پس وعده و وعيدهاي اخلاقي و سياسيِ سياستمداران مرتجع، منافع طبقات را جستجو
کنند نه اينکه گوشت دم توپ جناحهاي مختلف استثمار کنندگان بشوند. بايستي
مرتجعين حاکم را به زير بکشيم و اجازه ندهيم آن بالا بنشينند و از ميان خودشان يک نفر
را رئيسجمهور کنند، از ما مشروعيت بگيرند و
حاکم بر سرنوشتمان
شوند.
تا زماني که سرمايهداري حاکم است چه در ايران و چه در ساير
کشورهاي جهان ما شاهد جنگ، بي عدالتي، ستم بر زنان، ستم ملي، تبعيض نژادي، اعتياد و
تجارت مواد مخدر، قاچاق انسانها، پديده مهاجرت مليوني و نابودي محيط زيست خواهيم بود. تنها
با انجام يک انقلاب واقعي با دورنماي دستيابي به جامعهي کمونيستي است که سرانجام نقطه پاياني
بر اين فجايع گذاشته خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر