۱۳۹۶ آبان ۱۳, شنبه

گنجشک های مائوو کلید روحانی



سيامک صبوري از نشریه آتش - شماره 67


شيرزاد عبداللهي روزنامه نگار طرفدار جناح اعتدالي جمهوري اسلامي در کشمکش‌هاي تبليغاتي انتخابات رياست جمهوري ايران، در نوشته‌اي با عنوان مائو و قتل عام گنجشک‌ها تجربة چين سوسياليستي را مورد حمله قرار داد.1 او مثلا براي پاتک‌زدن به قاليباف و رئيسي ادعا کرد، انقلابيون واقع‌گرا نيستند و با اراده‌گرايي «راه‌حل‌هاي واقع‌گرايانه کارشناسان را... تحقير مي‌کردند و معتقد بودند با نيروي اراده و خواستن مي‌توان همه مشکلات را حل کرد». سپس مدعي مي‌شود اين «اراده‌گرايي» و «پرواز کردن فراتر از واقعيت» خصلت آرمان‌گرايي است و فقط مختص انقلابيون ايران نيست و لنين و مائو هم چنين کردند و الگوي صنعتي مائو که خواهان جبران عقب‌ماندگي چين بود، به شکست و فاجعه انجاميد. اين الگو چنان نامنطبق با واقعيت و غيرکارشناسانه بود که حتي مائو براي جلوگيري از خورده شدن محصولات کشاورزي توسط گنجشک‌ها، دستور قتل عام آن‌ها را صادر کرد و اين مسئله برهم خوردن تعادل اکوسيستم و نابودي بيشتر کشاورزي و نهايتاً قحطي و مرگ 20ميليون نفر را به دنبال داشت! عبداللهي در ادامه نتيجه مي‌گيرد که «انقلاب‌ها معمولا وقتي به بلوغ مي‌رسند، از اين‌گونه خطاها مرتکب نمي‌شوند. انقلابي‌ها... در دوران بلوغ متخصص‌ها را به خدمت مي‌گيرند». فراخوان نوشتة او در مقابلِ به قول خودش «پوپوليسم»  و «بي‌راهة» قاليباف و رئيسي، «راه» دولت روحاني است.
اما نوشتة کوتاه او به جز فراخوانِ بي‌شرمانة شرکت کردن در انتخابات جمهوري اسلامي و برگزيدن يکي از حافظان و مجريان فاجعة سي و چند سالة جاري در ايران، مجموعه‌اي از دروغ‌هاي وقيحانه و ادعاي بدون فاکت را هم به ريش مخاطبش مي‌بندد.
يکم: بايد از عبداللهي پرسيد آمار 20ميليون مرگ در قحطي چين، فرمان قتل عام گنجشک‌ها توسط مائو،  نامرغوب‌بودن کيفيت فولادهاي توليد شده و غيره را از کجا آورده است؟! اين‌ها همان افسانه‌هاي کتاب‌هاي زرد ضدکمونيستي مانند «مائو داستان ناشناخته» هستند که ژورناليسم بي‌ماية ايراني هم بي‌هيچ پشتوانه‌اي تکرار مي‌کند.
دوم: منظور عبداللهي از «انقلابيون ايران» و قياس آن‌ها با لنين و مائو چيست؟ رئيسي و قاليباف، روحاني و رفسنجاني، احمدي‌نژاد و موسوي، خاتمي و خامنه‌اي و خميني و ديگر چهره‌ها و سران هر جناح‌ حکومتي در ايران نه انقلابي بلکه ضد انقلابيون اسلام‌گرايي بودند که با سرکوب انقلاب ضدسلطنتي مردم ايران و بر ويرانه‌هاي اميدِ به تاراج رفتة مردم و کشتار و قتل عام فرزندانشان، يک رژيم سرمايه‌داري بنيادگراي ديني را تأسيس کردند. وظيفة اسلام‌گرايان در ايران نه انقلاب و تحول اجتماعي جامعه بلکه سرکوب انقلاب و خفه کردن آن بود.
سوم: تلاش براي شبيه‌سازي ميان نگرش دولت‌هاي سوسياليستي شوروي و چين به واقع‌گرايي، علم و نگاه کارشناسانه به مسائل با ضد انقلابيون اسلام‌گرا در ايران، دروغ و وقاحتِ بي‌مرز است. انقلاب سوسياليستي در شوروي(6591-7191) و چين (1976-1949) با نقد دين، خرافه و جهل مذهبي و تأکيد بر ماترياليسم ديالکتيک، روش علمي و حقيت‌جويي علمي همراه بود. حال آن که تفوق ضد انقلاب اسلام‌گرا در ايران با تسلط ياوه‌هاي آيات قرآن، مزخرفات نهج البلاغه، خرافات شرع، اراجيف احاديث و خزعبلات روايات و ادعية اسلامي و شيعي همراه بود. در شوروي و چين سوسياليستي کارزارهاي عظيم براي بردن علم به ميان توده‌هاي مردم در جريان بود اما در جمهوري اسلامي ايران چه در دوران اصول‌گرايان و چه اصلاح‌طلبان  و اعتدالي‌ها، بازار برنامه‌هاي ارتجاعي سازمان‌يافته و دولتي براي سفر به مکه، کربلا و جمکران و دعاهاي هفتگي و روزانه به راه بوده است.
چهارم: الگوي توسعة سوسياليستي در چين مائوئيستي که بر تکامل متوازن صنعت و کشاورزي با تأکيد بر نيازهاي مردم، پيشروي انقلاب اجتماعي و جهاني و مشي توده‌اي همراه بود نه فاجعه که به درخشان‌ترين دستاوردها در تحول بنيادين اقتصاد و جامعه به نفع اکثريت مردم در تاريخ بشر منجر شد.2 کافي است دستاوردهاي چين سوسياليستي در عمر 27 سالة آن را با 40 سال نکبت و فاجعه در جمهوري اسلامي از جمله دولت‌هاي سازندگي، اصلاحات و اعتدال مقايسه کنيم. ريشه‌کن کردن اعتياد از جامعه، حل مشکل مسکن، ازبين‌بردن تن‌فروشي زنان، جهش‌هاي بزرگ در مسير رهايي زنان و برابري در چين3، ريشه‌کن کردن گرسنگي و حل مشکل غذا براي 800 ميليون نفر در دهه  70 ميلادي، رشد شاخص‌هاي بهداشت عمومي و دانش فني در سراسر چين، برابري ملل ساکن در چين و تغيير تفکر توده‌هاي مردم در مسير هنر و علم و فلسفه را مقايسه کنيد با عملکرد جمهوري اسلامي همين امروز! الگوي توسعه در چين سوسياليستي چنان تأثيرات عميقي بر جامعة چين گذاشت که حتي اقتصاددان‌هاي مدافع سرمايه‌داري و طرفدار چين پس از کودتاي بورژوازي (1976 تا به امروز) هم نمي‌توانند اثرات مثبت آن را انکار کنند.4
پنجم: عبداللهي در مقابل «اراده‌گرايي» که به انقلابيون کمونيست نسبت مي‌دهد  و مدعي است به فلاکت و بر هم خوردن تعادل محيط‌زيست منجر شد، از «کارشناسان» و اعداد و ارقام‌شان در نظام سرمايه‌داري و الگوي توسعة سرمايه‌دارانه دفاع مي‌کند. پس اين الگو و اعداد و ارقام را روشن بيان کند. حتما منظورش پيامدهاي هولناک الگوها و برنامه‌هاي سرمايه‌دارانه در کشورهاي جهان سوم نيست که به فقر مفرط، گرسنگي و فلاکت صدها ميليون نفر در آمريکاري لاتين، آسيا، آفريقا و از جمله ايران منجر شده است. آيا 10 ميليون فقير [طبق آمار خود جمهوري اسلامي] که محصول الگوهاي اقتصادي نئوليبرالي بانک جهاني و صندوق بين‌المللي پول در دوران رياست هاشمي رفسنجاني و پس از آن بوده را هم بايد جزء اين «کارشناسي‌ها» به حساب آورد؟ مهاجرت و بي‌خانماني ده‌هاميليون روستايي در سراسر جهان سوم و از جمله ايران و زندگي فکلات بارشان در زاغه‌هاي حاشية شهرها هم جزء اين آمار کارشناسانه است؟ نابودي محيط‌زيست نه تنها در بنگلادش، مکزيک، نيجريه، هند و ايران بلکه در کشورهاي امپرياليستي هم جزء اين الگوهاي کارشناسانه است؟ خشک شدن درياچه‌ها و تالاب‌‌هاي ايران محصول الگوهاي توسعه و مديريت و سدسازي دولت‌هاي سازندگي، اصلاحات و اعتدال نيست؟ بحران آلودگي هوا و ريزگردها در تهران و خوزستان در کدام دولت سرمايه‌داري در ايران و طبق کدام الگوي «کارشناسانه» رخ داده است؟ سياست‌هاي سرمايه‌محور کشاورزي در دولت هاشمي رفسنجاني که عينا در دولت‌هاي پس از او تداوم پيدا کرد، به ويراني کشاورزي ايران و تخلية روستاها منجر نشد؟ آيا چين سرمايه‌داري امروز پس از کودتاي بورژوازي سال 1976، به يکي از آلاينده‌ترين و آلوده‌ترين کشورهاي جهان همراه با صدها ميليون بردة کاري تبديل نشده است؟ و اين آيا محصول «بلوغ» چين امروز است يا سقوط آن از سوسياليسم انقلابي به سرمايه‌داري؟
ششم: کمونيست‌ها در شوروي و چين سوسياليستي در جريان ساختن جامعة نوين البته مرتکب اشتباهات و خطاهايي هم شدند، اما اين خطا و کاستي‌ها اولا در مقابل انبوهي از دستاوردهاي درخشان در مسير رهايي مردم و خلق يک دنياي نوين، جنبة فرعي داشت، ثانياً اين‌ها اشتباهات مردمي بود که دنيا را تغيير داده و يک جامعة بنياداً متفاوت خلق کردند. طرفداران جناح اعتدالي جمهوري اسلامي براي تبليغ و توصية بخشي از نظام جمهوري اسلامي، براي تشويق مردم به رأي دادن به جنايت‌کاران مرتجع و تبهکار اسلامي، براي تقديس نکبت بورژوا-اسلامي جاري در ايران، براي دفاع از نظامي که دامنة جنايت تمامي جناح‌هايش از مرزهاي ايران و مردم ايران فراتر رفته و ساير مناطق خاورميانه را هم دربرگرفته است، بهتر است به چيزي جز حمله به کمونيسم دست بياويزند. کليد آغشته به جنايت و ستم دولت روحاني بي‌آبروتر از آن است که با تخريب کمونيسم و دولت‌هاي سوسياليستي و دروغ و سفسطه بتوان آن را طلايي و گره‌گشا جا زد.



1  عبداللهي، شيرزاد (1396) مائو و قتل عام گنجشک‌ها. روزنامه همدلي. سال سوم. شماره 591. دوشنبه 18 ارديبهشت 1396
2  در مورد الگوي توسعه در چين سوسياليستي نگاه کنيد به: لوتا، ريموند (1394) تاريخ واقعي کمونيسم. ترجمه منير اميري. انتشارات حزب کمونيست ايران ( م ل م)
3  نگاه کنيد به: بروايل، کلودي (1390) نيمي از آسمان؛ درباره رهايي زنان در چين. ترجمه منير اميري. نشر اينترنتي از حزب کمونيست ايران (م ل م)
4 نگاه کنيد به: کوز، رونالد؛ نينگ وانگ (1393) چين چگونه سرمايه‌داري شد. ترجمه پيمان اسدي. تهران. انتشارات دنياي اقتصاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر